مقام امنیتی از کجا فهمید تختی ناتوانی جنسی دارد؟
قصه های کلثوم ننه ای پرویز ثابتی همراه با پامنبری ها (یا پانویس ها) ی عرفان قانعی فرد، برگ زرینی است از تاریخ موفقیت های جمهوری اسلامی! که ریشه روشنفکری را در ایران از دیر باز به دست توانای عوامل نفوذی خود ریشه کن کند!
(لاغگو البته متوجه هست که ریشه کن کردن ریشه، تعبیر درستی نیست و اشکال قلمی دارد ولی از وقتی که یکی از حضرات آیات فتوا داده که باید ریشه شاهین نجفی را ریشه کن کرد تا دیگر کسی جرآت نکند به ائمه اطهار – خصوصاً امام نقی علیه السلام - انگشت برساند، این تعبیرِ «ریشه کن کردن از ریشه» هم قبح خودش را از دست میدهد!)
جهان پهلوان تختی عادت نداشت که وقتی خودکشی میکند قبلش یک خط یادداشت بنویسد که من به علت ناتوانی جنسی خودکشی میکنم! در نتیجه الان بعد از چهل پنجاه سال مقام امنیتی ساواک شاه برای برائت ساواک از کلهم اجمعین جنایاتش، در مصاحبه با لعبت شهرآشوبی به نام عرفان قانعی فرد، پرده از این راز برمیدارد و آقا عرفان هم در مصاحبه با تلویزیون اندیشه چنانکه گوئی خودش تختی را امتحان کرده باشد شهادت به ناتوانی جنسی او میدهد.
این مورخ برجسته (که به نظر میرسد در حسرت "مسعود بهنود شدن" پرپر میزند و آرزو به دل هم از دنیا خواهد رفت!) اگر وقت برنامه تمام نشده بود اعلام میکرد آن جوان تازه داماد هم که میگویند به تیر راننده خانم ثابتی کشته شد، در واقع خودش گلوله را در مغز خود خالی کرده بود چرا که ناگهان در کفاشی شارل جردن متوجه ناتوانی جنسی خود شده بوده!
در مصاحبه تلویزیون اندیشه با آقای قانعی فرد، خوشبختانه مدیر کانال و گرداننده مصاحبه، که آقای فرامرز فروزنده باشد زیاد پاپی خبرنگار شهرآشوب نمیشود که این حرف ها از کجای آقای ثابتی درآمده که تو در دهان میچرخانی؟
وقتی مقام امنیتی میگوید که شنیده است خانم ناطق ادعا کرده که به او تجاوز شده، خبرنگار خانه زاد، یا مورخ برجسته، یا پژوهشگر فرهیخته یک کلام از او نمیپرسد که آقای امنیتی! این حرف را به چه استنادی میزنی که من در جائی به چنین ادعائی از خانم ناطق برنخورده ام. بلکه آقای خبرنگار خوش خوشانش میشود که حرف مقام امنیتی را بگذارد کف دست آقای فروزنده (هفته پیش عرض کردم) که «ایشان لعبت شهرآشوبی هم نبوده!». قانعی فرد کلمه «فتان» را هم به فرمایش اربابش اضافه میکند!
اما من لاغگو به آقای امنیتی و نوچه اش یادآوری میکنم خانم ناطق که جای خود دارد، فلان آخوند پیزوری و فلان طلبه کلاش و فلان روضه خوان دوتومنی هم برای شما «شهرآشوب» بوده اند و در شهر بچاپ بچاپ شما آشوب میکرده اند که میگرفتید و زندانشان میکردید و عاقبت جزنی ها را کشتید اما اینها را به عنوان زندانیان سیاسی رژیم شاه، به جان ملت بیچاره انداختید. چه گوارا خامنه ای و زاپاتا رفسنجانی!
در خاتمه لاغگو لازم میداند با توجه به رابطه مقام امنیتی با عرفان فانعی فرد، تجدید نظری در ضرب المثل «مار که پیر میشه، قورباغه فلانش میکند.» داشته باشد و عجالتاً آن را به این صورت ثبت کتاب کوچه کند که «بعضی مارها که پیر میشوند قورباغه های فرومایه و جویای نام را بی سیرت میکنند میفرستند جلوی دوربین تلویزیون!»
برگرفته از گویا: از لاغگو
برگرفته از گویا: از لاغگو