ونداد زمانی
شاهین نجفی و ترانهِ توهین به همه
ترانه جدید شاهین نجفی تند و بی پروا است. لحن بیحرمت کننده و بی در و پیکرش به هرچه که در ایران امروز است تاخته… توی این احوالات خشن و بی حرمت کننده که رئیس جمهور غاصب، مردم وطنش را خس و خاشاک مینامد… حکومتی که توهین، فحاشی و تصویر زننده از مردم کوچه و خیابان دادنهایش، شلاقها و اعدام ملا عام هایش، روح و روان مردم را جریحه دار کرده… این ترانه سیلی دیگری است در صف درازِ بی احترامیها…
ترانه نقی نجفی عقب مانده و ضد مدنی است.
شاهین نجفی در این ترانه مثل اقایِ معاملات ملکیِ کاسبکاری است که میخواهد متاعش رو به هزار قسم آب کند… به همه فحش داده و هر کس بخواهد اعتراض کند ناچار است بپذیرد که در یکی از این صفهای کذایی ترانه شناسایی شود…
ملاهای بحران طلب البته بدشان نمیآید بازار مکاره و مظلوم نمایی راه بیاندازند و خوب البته مثل همیشه فرصت طلبانه تکفیرش کردند …
ما شاید خوب است که رفتار مان با حکومت نالایق عصر حجری فرق داشته باشد.
این ترانه دو قسمتی در بخش اول خود هر چند به کژیهای سیستم نابخردی که میشناسیم اشاره میکند ولی به همان اندازه نیز مخالفان حکومتیها را نیز به زبان احمدینژادها به تمسخر میکشد:
نقی تو رو قسم به عشق و ویاگرا
تو رو به لنگهای هوا شده و چاکرا
تو رو به سنگک و مرغ و گوشت و ماهی
سینه ی سیلیکونی و بکارت راه راه
نقی تو رو به ممه های گلشیفته
که بخش بزرگ این اتهامات منفی (بینی عمل کردهها، بی ناموسِهای غیر محجبه، موی سر ژل زده ) به عبارتی انگشت نشانهاش به سمت جنبش جوان سبزِ شهری است.
قسمت دوم ترانه با حمله به اخلاقیات شهرنشینیِ تبعیدیان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خارج کشور اشاره دارد و به طور مشخص به نگاه متوهم کیهان متوسل میشود:
راستی اسم رهبر جنبش سبز چی بود؟
که خودش باید خوب بداند که بیش از ۴۰۰ روز در زندان قرون وسطایی و حصر به سر میبرند. در ادامه سمت و سوی قَسمهای منفی را باز به سمت جنبش سبز و تک تک مظاهر مدنیت گرفته و نگاه پارانویایی و لجن پراکنی های کیهانِ جمهوری اسلامی را تکرار می کند:
به سیاسیون فسیلی تو غربت
به بیوههای باکلاس پلاس دیسکو
به بحثهای روشن فکری تو چت
به غیرت مردهای اون کاره
به زنان مدافع حقوق مرد
به انقلاب رنگی از تو تلویزیون
پس از آن به همه شهروندان ایران می تازد که ظرف ۳۰ سال گذشته شاید زیاد کتاب نخواندهاند چون کتاب های خوب از کتابخانهها جمع اوری شده است و انتشارات خوب محدود مانده اند و نشریات مستقل ادبی و فرهنگی سانسور و بسته شدهاند و نسنجیده اذعان میکند:
«سه درصد جمعیت کتاب خون»
داشتهاند. در دامه به ارزشهای جنبش مردمی میتازد و میافزاید: «تو رو به شعارهای آبکی و توخالی»… و تازه نه تنها جنبش معاصر بلکه جنبش به کودتا کشیده مصدق را به ریشخند میگیرد: « نقی تو رو به این جماعت حالی به حالی صبح زنده باد میگن و شب مرده باد»
دوستان عزیز شاید خوب است به خودمان حق دهیم که حتی شعارها و اعتراضاتی که درون جبهه مدنی ایران ارائه می شود را با دید انتقادی بررسی کنیم.
به این ترجیع بندِ آقا نقیها میشود اضافه کرد که:
آی نقی …
آی نقی…
به این ترانههایی که عینِ دریان… ولی به عمق یک متر…
برگرفته از: خودنویس