به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۱

لاغگو و سنجه های سکسی مقام امنیتی و نوچه اش
قانعی فرد، همپیاله یِ پرویز ثابتی در کنار محسن رضایی فرمانده سپاه و همکار مصباح یزدی
مصاحبِۀ تاریخی پرویز ثابتی مدیرکل امنیت داخلی ساواک (برای اختصار: مقام امنیتی) و عرفان قانعی فرد خبرنگار و پژوهشگر و مصاحبه چی (برای اختصار: خبرنگار امنیتی)، نقل بسیار پیدا کرده که یکیش حضور خبرنگار امنیتی در تلویزیون اندیشه و پاسخ دادن به سوالات مدیر خجالتی این تلویزیون (آقای فروزنده) بود.
در این برنامه سه نکتۀ سکسی بر لاغگو روشن شد: یکی اینکه مقام امنیتی اطلاع دارد که جهان پهلوان غلامرضا تختی ضعف قوای جنسی داشته و برای همین خودکشی کرده. دو اینکه مقام امنیتی آگاه است که زنده یاد غلامحسین ساعدی در مطب روانکاویش به همسر یکی ا زدوستانش تجاوز کرده و سه اینکه مقام امنیتی ادعای خانم هما ناطق را رد میکند که در زندان ساواک به او تجاوز شده. ردیه مقام امنیتی بر این استدلال استوار است که خانم ناطق لعبت شهرآشوبی نبوده که به او تجاوز بشود.
لاغگو اجازه میخواهد که این هفته همین سومی را بچسبد و دو افشاگری خاله زنکی(عمو مردکی) دیگر را بگذارد برای هفتۀ بعد.
اینکه در سازمان متبوعۀ مقام امنیتی، استاندارد شهرآشوبی چه مختصات و مشخصه هائی داشته و ایشان رغبت تجاوز به چه نوع زندانی را در شأن سلیقۀ زندانبانان تحت رهبری خود میدانستند، بر لاغگو معلوم نیست. جا دارد که مقام امنیتی به زودی در مصاحبۀ دیگری، اندازۀ دور سینه و باسن و قد و قوارۀ زندانی مستحق تجاوز را اعلام فرمایند که از قدیم گفته اند گذشته چراغ راه آینده است!
خبرنگار امنیتی که در تلویزیون اندیشه نقش نوچۀ مقام امنیتی را بازی میکرد در مورد ادعای تجاوز به خانم هما ناطق، فرمود: «هما ناطق که من برای ایشون احترام قائلم (وای به حال آن بانوی بزرگ) و البته ایشون را زیارت نکردم (چه سعادتی برای آن بانوی بزرگ) بهرحال اون چیزی که در اشعار فارسی هست که معمولا شهرآشوبی و لعبت فتانی باشه ایشون منافات داره با این قضیه. ولی ایشون در آن ایام عنوان کرده که من را بردند به ساواک و تجاوز جنسی شد به من» بعد تازه معلوم میشود که خبرنگار امنیتی عین فرمایشات استادش را کپی کرده و خوشخدمتانه با افزودن پیازداغ و لفت و لعاب اضافه، از قول خودش بیان کرده! چرا که ادامه داد: مقام امنیتی هم همین را میگوید و «طنز هم در درش هست» که «ایشان لعبت شهرآشوبی نبوده و هرکسی اون چهره را نگاه میکرد به طبع میخندید بر این قضیه.»

پرسش لاغگو از خبرنگار امنیتی:
شما خودتان چه زنی را شهرآشوب و لعبت فتان میدانید؟ مثلاً: شما که با این جدیت و پشتکار توانسته اید بعد از چهل سال مقام امنیتی را به حرف بیاورید، و از یک خط درمیان کتابتان معلوم است که مرید و مطاع ایشان بوده اید و برای انجام مصاحبه همۀ تقاضاهایش را برآورده اید، اگر آقای ثابتی تقاضا میکرد وقتی برای مصاحبه میروید یک لعبت فتان و شهرآشوب هم با خودتان ببرید، چه جوری زنی برایش میبردید؟ میدانم که شما در این رشته تازه کارید و باید سالها زیر دست و پای مقام امنیتی کار کنید، اما همینطوری دوستانه میپرسم: چه جور زنی میبردید که «منافات نداشته باشد»؟ اصلاً زن میبردید یا مرد؟ (البته اگر مرد فتان و شهرآشوب میخواست لازم نمیشد کسی را همراهتان ببرید!)

سوال از مقام امنیتی:
چنانکه از خاطرات اسدالله علم برمیآید، محمدرضا شاه اهل عیش و عشق بوده یا به قول خودش زیادی میرفته «گردش». بی شک هویت زن هائی که برای معظم له میآوردند یا میبردند، نمیتوانست و نمیشد از دید تیزبین ساواک و چشم های درشت مقام امنیتی پنهان بماند، به خصوص بلوندهای چشم آبی که از خارج وارد میشدند.
پرسش من اینکه، در بررسی صلاحیت امنیتی این خانم ها، - که مثلاً مبادا «کا.گ.ب» یا «سی.آی.ا» فرستاده باشندشان – آیا به مراتب شهرآشوبی و فتانی آنها هم توجه میکردید یا خیر؟ و بعد از رد شدن طرف از فیلتر ساواک – آیا برای رعایت شرایط امنیتی، خودتان میبردیدشان برای شاه یا بی احتیاطی میکردید و میدادید دیگران ببرند؟
در خاتمه نظر به اینکه فرموده بودید که «هرکسی اون چهره را نگاه میکرد به طبع میخندید.» و از آنجا که به نظر میرسد شما و خبرنگارتان زیادی به این قضیه خندیده باشید، لازم میدانم حکایتی از عبید زاکانی برایتان نقل کنم که این هم خوشبختانه «طنز هم درش هست!»:
«مادر جحی بمُرد. غساله چون از غسل فارغ شد گفت مادرت زنی بهشتی بود. در آن زمان که او را می شستم می خنديد. – (عبید با رعایت عفت کلام از قول جحی به آن زنک میگوید:) او به فلان تو و از آن خود می خنديد. آن جايگاه که او بود چه جای خنده بود».

برگرفته از گویا