به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۹۱

رضا مقصدی
از دست دادن انسانهایی از این دست
مرا از درون می تراشد وُ می خراشد

همین لحظه یاد واره ی عزیز از دست رفته آلما قوانلو را از احترام ازادی خواندم.
سخت دلم گرفته شد که چگونه این زن نیک نام و نیک گفتار به ناگهان پرپر گشت.
چند بار در برنامه اش شعر ها و دو نوشته ام را با صدای مهربانش شنیده ام.
پیش از این او را نمی شناختم اما از دوسال پیش که دانستم به دردی لاعلاج مبتلا شده است
 وظیفه ی خود دانستم که گهگاه تلفنی با او حرف بزنم.  

تلفنش را از یکی از دوستان مشترک گرفته بودم. با آنکه می دانستم از دست دادن انسانهایی از این دست مرا از درون می تراشد وُ می خراشد با اینهمه، گمان می کردم شاید حرفهایم برایش در روزهای واپسین، خالی از لطف نباشد. از این رو در هربار با او از چیزهایی می گفتم که دوستش می داشت: شعر وُ ادبیات وُ ایران دوستی

با سپاس از شما واین یاد کرد ِ سزاوار
نام ویادش گرامی تر باد
با مهری مانا
رضا مقصدی


شعر زیبایی از شاعر
ای که بوی ماه می دهی
در کدام شب
نطفه ی تو بسته شد؟
ای تو! ای که بوی ماه می دهی !


آسمانم از ستاره ها تهی
روزهای من کبود بود
رود هم برای برگهای من
حرف ِ تازه ای نداشت
ناگهان سرود ِ ناگهانه ات چه خوش نشست
برمن وُ همیشه های ریشه ام.


دانه های گندمم به خاک
سبز نیست؟ چه باک
من به این خوشم که آرزوی آبی ِ مرا
زیر ِ سایه ـ روشنت، پناه می دهی .


پیش ِ چشم ِ باغ ِ باورم
دوستی شکست و ُ ریخت
خنجری دوباره آمد وُ میان ِ کتف های من نشست
خواستم که بگذرم زسیب
وز کنار ِ هر انار ِ تازه، تلخ بگذرم
دستت ای بها ر ِ بلخ!
سیب را به سمت ِ من گرفت.


عطر ِ سرخوشی ست در مشام ِ من
عطر ِ روشنای ِ صبحگاه.
درشبی که جان ِ عاشق ِ مرا فرو گرفته است
راه را به نور ِ تازه فرش کن !
ای تو! ای که بوی ماه می دهی!


رضا مقصدی

مرتبط:
http://www.ehterameazadi.blogspot.de/2011/05/blog-post_297.html
http://www.ehterameazadi.blogspot.de/2012/05/blog-post_7087.html