به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی
پنجشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۹۲
دگماج یا دیماج
لفظ دگماج را قزوینیها به همان دیماج ترکی میگویند. غذایی است سرد و مخصوص تابستان، البته این را ما غذا نمیدانستیم. بیشتر برای تنوع و عصرانه خورده میشد. نانهای لواشی که در تختهبندی زیرزمین دستهدسته انبار میشد و هر روز خصوصا عصرها یک دسته را بالا میآوردند و توی سفره گلنم میزدند تا برای شام نرم شود. خردههای زیادی داشت. بهترین قسمت نان گاه به علت لطافت و خشکی خرد میشد. این خردهها را برای دگماج جمع میکردند و اگر کم بود چند نان درسته را هم نرم میکردند. خردهها نباید زیاد خرد یا درشت کوبیده شود. خاتون نانها را در هاون برنجی سنگین میکوبید و مامان آنها را در مجمعه میریخت و به اندازه، آب میزد که نه خیس شود و نه خشک باشد. رویش را با سفره میپوشاند تا خوب خیس بخورد. آن وقت سبزیهای معطر شامل تره، جعفری، ریحان، شوید، شاهی، تربچه، پیازچه، ترخان، نعنا و مرزه را خرد میکردند و داخل نانهای خرد شده که حالا میشد آن را مشتاله کرد میریخت. پیاز خردشده خام و پیازداغ فراوان را با روغنش اضافه میکردند. پنیر کهنه (پنیر بستو یا خیک) تند فراوان را با گردوی کوبیده اضافه میکردند. نعنای خشک هم اگر ریخته میشد به عطر آن میافزود. ادویه شامل فلفل، گلپر و سماق زده میشد. مامان همه را با هم مخلوط میکرد و توی سینی هممیزد، آن وقت مشتاله میکرد و توی بشقابها میچید تا بخوریم. وقتی میخواست برای میهمانی افطاری که اغلب جزو پیش غذا بود روی سفره دگماج بگذارد، آن را توی کاسههای کوچکی سفت میکرد و کاسه را توی زیردستی برمیگرداند که طرح و نقش کاسه روی دگماج که گرد و خوشگل توی پیشدستی برگردانده شده بود میماند و رویش را با یک نیمه مغز گردو تزیین میکرد و آن را دورتادور سفرهاش که پر از انواع پیش غذا بود، میچید. ناستین مجابی