تقی رحمانی
علائم نگران کننده برای انتخابات ایران قوی تر می شود. انصراف لنکرانی به نفع جلیلی نشان می دهد، رهبران سپاهی کاندیدای خود را یافته اند؛نام این کاندیدا جلیلی است.
علائم نگران کننده برای انتخابات ایران قوی تر می شود. انصراف لنکرانی به نفع جلیلی نشان می دهد، رهبران سپاهی کاندیدای خود را یافته اند؛نام این کاندیدا جلیلی است.
به نظر می رسد سپاه با این انتخاب دارد به غرب هم به خاطر ندادن امتیاز به حکومت ضرب شست نشان می دهد. به ویژه اینکه جلیلی گفته در دوره دولت بعدی هم همین سیاست هسته ای ادامه خواهد یافت.
رهبران سپاهی در کشمکشی که با جناح های بیت رهبری دارند کاندیدای خود را جلو می آورند. حذف لنکرانی به این معنی است که روحانیت ذوب در ولایت هم باید به اذن رهبران سپاهی تصمیم بگیرند؛حتی اگر مصباح یزدی باشند.
جلیلی در واقع در برابر قالیبافی هم قرار می گیرد که با تمام خوش رقصی هایش در بیت رهبر در مورد چوب به دست بودن در برابرمردم و دانشجویان، سپاهیان به وی اعتماد ندارند. سپاهیان رهبر، بوروکراسی قالیباف و محافظه کاری ولایتی راهم قبول ندارند. باید توجه داشت که رئیس دفتر سیاسی سپاه از انتخابات "پیچیده وچند لایه" حرف زده است. این حرکت چند لایه و درلایه اول حذف کاندیداهای نزدیک به بیت است. تا بعد نوبت به مشایی وهاشمی برسد که برای آنان هم برنامه چیده اند. البته این نقشه را باید شناخت و می توان برای آن پاد زهریافت.
جلیلی به عنوان کاندیدای مطلوب رهبران نظامی خود را می نمایاند وبا شعارخیزش مستعضعفین اعلام موجودیت کرده است.
نظامیان را عادت به جراحی است تا درمان و مداوا. این ویژگی نظامیان است که در جای خود مناسب و قابل تامل است. اما تجربه کره شمالی را سپاهیان ایران از رهبر شنیده و خود و رهبر یه این تجربه دل داده اند. این تجربه چیست؟
حاکم شدن ارتش بر حزب دموکراتیک کره شمالی از سال ۱۹۸۲ با تائید کیم ایل سونگ رهبر حزب و کشور قطعی شد.
بی گمان این تجربه جدید تری از تجربه استالین است و نوعی جلوگیری از تجربه بازگشت امثال خروشچف، بعد از استالین را تضمین می کند؛همان که در کره شمالی انجام شده است. تکیه به سلسله مراتب نظامی این حسن را دارد که از تعدد و تفاوت جلو گیری می کند.
در حزب، حتی از نوع متمرکز آن، باز جناح بندی وجود دارد و انتخابات لازم است، اما در ارتش چنین نیست. ارتش یک غلاف کاملا فلزی است که از بالاهر چه در آن ریخته شود تا پائین می آید. این مدل رهبری در کره شمالی آزمون موفقی بوده است. بعد از بنیان گذار کره شمالی تاکنون پسر و نوه بنیان گذار، بر کره حکم می رانند. مردم کره شمالی می گویندکه خوشبخت ترین مردم جهان هستند، بدبختی مردم جهان را درک می کنند و از خوشبختی خود راضی هستند.
این مدل سیاسی حکومت در کره شمالی است که قدرت از حزب به ارتش واگذار شده است.
در چین اوضاع پیچیده تر است. قدرت میان ارتش و حزب و بوروکرات ها در تعامل و کشمکش است اما نقش ارتش به مرور زمان به بوروکرات ها واگذار می شود. منتها هم قدرت ارتش و هم قدرت حزب، در دولت بوروکرات با هم در کشمکش اندو برایرسیدن به نوعی از تعادل تلاش می کنند.
بیت رهبری و سپاه
رهبری حکومت سپاه را خواص نامید و در همان سخنرانی، در صبح گاه سپاه علت اصلی انحراف حکومت در صدر اسلام را انحراف خواص نامید. وی بعد ازآن به مرور زمان در بیت رهبری زمینه دولت مقتدر تر از دولت رسمی در ایران را فراهم آورد که سپاهیان در آن نقش مهمی دارند. درتمام کشورهای غیرغربی که از جنگی فارغ شده اند یا با قدرت مسلح به استقلال رسیده اند، ارتش مسلط بر امورداخلی و امور سیاسی است، که این ویژگی ساختاری ارتش است، چرا که نظم ارتشی نظمی سازمانی و قوی است و فوری برقرار می شود.
جنگ ۸ ساله این میدان را به سپاه داد که چنین نقشی بیابد. رهبری حکومت هم چنین نقشی را برای سپاه باور داشت. در نتیجه بیت رهبری ماوای رهبران سپاهی شد. بیت رهبری مرکزی برای تعادل قوا و دیگر جریانات طرفدار نظام هم شد. اما هاشمی رفسنجانی در بیت جایگاه خود را از دست داد، همان طور که بوروکراسی نظام هم در آن جایی ندارد. در حال حاضر کشمکش ها در بیت باید سمت و سویی مشخص یابد. حال در بیت جریانی که باب میل رهبری عمل می کند قصد دارد بیت را که هم در نقش حزب و هم دولت قرار گرفته به سمت اقتدار کامل جناح نظامی ببرد و مشکل تنوع دیدگاه ها در بیت را با سلسله مراتب نظامی حل کند.
برای اجرای این عملیات پیچیده، در مرحله اول احمدی نژاد، بوروکرات ها و دولت بوروکرات رسمی را تضیعف کرد هر چند خوی وی بعد مشکل آفرین شد.
اینک برنامه سپاه این است که با آوردن سعید جلیلی مرحله دوم نقشه اش را عملی کند. از این پس بیت که به مانند یک حزب عمل می کرد در اختیار سپاه قرار می گیرد و درعوض رهبری، شخصیت اول و همه کاره کشور، به شکل کره شمالی خواهد شد. به این ترتیب حتی امکان بالا آمدن رهبری که بعد از او تجدید نظرطلب باشد منتفی می شود.
این نقشه برای رهبری اغوا کننده است و جذابیت هم دارد. دلایل زیادی هم برای مقبولیت این نقشه وجود دارد؛ دلایلی مانند اینکه سپاه درمنطقه نفوذ دارد، ایران نفت دارد، امریکا در منطقه مشکل دارد، مردم منطقه استعداد شورش برعلیه غرب دارند، غرب بحران دارد و...
این نکات، مدام درسخنان رهبرهم تکرارمی شودکه ضعف حریف راعلامت پیروزی خود می داند؛ تحلیلی که سپاه آن را درذهن رهبرجا انداخته و اینکه زمینه اقتدارش فراهم است.
سعید جلیلی نماینده رهبران سپاهی است که باب میل رهبری هم عمل خواهد کرد. باید دید که برنامه نظامیان در بیت و جامعه چگونه پیش می رود. البته همیشه نقشه ها مطابق میل برنامه ریزان جلو نمی رود، اما شناخت نقشه طرف مقابل تیزهوشی لازم را برای عکس العمل مناسب فراهم می کند.