آخ مامان!
موتورسواری با شدت زمین خورد ومن صدای ” آخ مامان” ش را شنیدم.
چرخ جلوی موتورش رفته بود لای دوجدولی که کف خیابان کارگذاشته اند.
من تا کنون موتورها واتومبیل های دیگری نیزدیده ام که دراینجا، درست زیرپل چرخشان رفته لای دوجدول وبه مشکل برخورده اند.
موتورسوارکه کلاه ایمنی به سرداشت، دستی به پاهایش کشید وموتوررا ازجا بلند کرد. کمی آسیب دیده بودند. هردو.
موتورش را روشن کرد ورفت اما آن صدای آخ مامانِ جوان درگوشم ماند.
عجب گوهری است این مادر. ای من فدای همه ی مادران دنیا. که خدا، چه خودنماییِ شگرفی با خلقت مادربکاربسته.
یکی می گفت: من قشنگ ترازکلمه ی عشق کلمه ای نیافته ام.
گفتم: قشنگ ترازعشق می خواهی؟ مادر. وگفتم: مادر، هم عشق را با خود دارد وهم مقام رفیع زن بودن را.
محمد نوری زاد
پانزدهم بهمن نود ودو – تهران