به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، تیر ۱۱، ۱۳۹۵

یک مملکت بند انگشتی

خط و نشان های سردار سلیمانی!
پیشنهاد می کنم خط و نشان های سردار سلیمانی را که رو به سران بحرین افاضه فرموده، جدی نگیرید. 
در هر ذره ای از قپه های روی دوش سردارانی مثل سلیمانی، خون صدها و هزارها جوان نازنین ما فرو خفته است. 
سلیمانی ها در آن جنگ ابلهانه و هشت ساله با عراق تا توانستند با به کشتن دادنِ جوانان مظلوم و ساده ی ما برای خود موقعیت و مرتبه آراستند.
با جرآت می گویم: این سرداران حتی از فنون مرسوم و جاریِ نظامی نیز بی بهره اند. 
و مثلا نمی دانند در تاریخِ جنگ های بی خردانه ی تاریخ، گاه سخن مفتِ یک آدم حاشیه ای، آغازگرِ آشوبی ملی و منطقه ای شده. 
وگرنه مگر یک نظامی آنهم در شرایط بحرانی جامعه اش به چنین وادی حساس و خائنانه ای – مثل تشر زدن به سران بحرین – داخل می شود؟ 
بحرینی که پشت سرش عربستان ایستاده مثل شاخ شمشاد و رهبر و سرداران همینجوری سپاه را خمیر کرده در یمن و سوریه و فلسطین و بحرین و هرکجا. 
شما قپه های سلیمانی را از روی دوشش بردارید و بفرستیدش به بیرون مرزها، مگر وی را به ماشین شویی بپذیرند. 
اطلاعات سوخته ی وی و سایر سرداران، دور ریز دستگاه های امنیتی اسراییل و روس است. 
پیش از انقلاب کارِ سابقِ جناب سلیمانی مگر چه بوده؟ یا لوله کش و آهنگری بوده یا با موتور سیکلتش مسافری جابجا می کرده و یا جنسی احیاناً در کویر کرمان. 
سپاه اکنون، و وزارت اطلاعات سابقاً، مگر رسماً به جابجایی مواد مخدر مشغول نبوده اند؟ 
سردار سلیمانی ها را نه سوادی بوده نه درسی نه دانشگاهی و نه هوش و ذکاوتی و نه حتی وطن پرستیِ خردمندانه ای. بل خون جوانان ساده ی ما و جهالت ملی او را تا بدین مرتبه بالا برده.


راز عربده های این سردار به سران بحرین در این است که می بیند: آمریکایی ها و اسراییلی ها و ترک ها و سعودی ها و روس ها بعد از مکیدن دارایی های نقد ما، دانه دانه ریش و ریشه ی اقتدار پوک سران و سرداران نظام را کندند و به زیر پا انداختند. درکجاها مثلا؟ در جنگ، در اشغال سفارت آمریکا، در فروش سلاح های دور ریختنی شان به ایران، در داستان هسته ای و پولهای گزافی که دود شد و بهوا رفت، در بیرون کشیدن قلب رآکتور هسته ای اراک و ریختن بتن جایش، در ترغیب سران و سرداران ایران به جنگ در سوریه، و ترغیب شان به جنگ دریمن، و بی نتیجه بودنِ عربده های منطقه ایِ سرداران و رهبر و بی فایده بودنِ هیاهوی شیعیان بحرین و دود شدنِ کل سرمایه های سران و سرداران در رواج و گسترش شیعه ی مطلوبشان. 

بله، سردار سلیمانی ها می بینند: این روزها روزهای سرشکستگی شان است. انگار از درون، رگ و ریشه هایشان را بیرون کشیده و پوسته ی پوکی از آنان بجای نهاده اند. نیک که بنگرید می بینید زیرک ترها تمامیِ کُرک و پرِ سرداران و سران نظام را ریخته اند و هیچ دستاوردی برایشان بجای ننهاده اند تا بدانها ببالند و هراز گاه و به مناسبتی رگِ غیرتی بجنبانند.

در همین اوضاع و احوال می شنویم و می خوانیم: یک سردارِ همینجوری وقتی می بیند درست در گردونه ای که همه ی گنده ها در این سالهای خفت برای نظام مقدس شاخ و شانه کشیده و بارشان را بسته اند و دار و ندار ما را بالا کشیده اند، بر می آشوبد از این که یک مملکت بند انگشتی به اسم بحرین دارد سر می جنباند که: 
اینجا مملکت خودم است به شما چه مربوط؟ 
اطمینان داشته باشید عربده ی سردار سلیمانی، نه برای ترساندن سران عربستان، و نه برای ترساندن سران بحرین، و نه برای بازگرداندن فلان شیخ شیعه ی بحرینی به بحرین، بل بخاطر روحیه دادن به خودِ کُرک و پر ریخته اش و روحیه دادن به بسیجیانِ پژمرده اش و روحیه دادن به ملاهای خسارت بارِ رهبری است و لاغیر! 

بی آنکه بداند و بفهمد که این عربده، مثل به آتش کشیدن سفارت عربستان بدست لاشخورهای اسلامی، به آتشی بینجامد که کل کشور را بسوزد و کل مملکت را پاره پاره کند. 
خیالِ راحتِ آخوندهای رهبری و سردارانِ همینجوری سپاه از آنجا بر می خیزد که یک ریال از خسارت های عظمایی را که اینان بدست مبارک شان در کاسه ی روزانه ی مردم می اندازند، از جیب مبارک نمی پردازند. 
و البته آنقدر دزدیده و بالا کشیده اند که نگران حادثه های در کمین نیز نیستند.

فیس بوک: facebook.com/m.nourizad
اینستاگرام: mohammadnourizad
تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad
ایمیل: mnourizaad@gmail.com
محمد نوری زاد
چهارم تیرماه نود و پنج – تهران