برای محمدرضا شجریان که تبریک به او هیچموقع، دیر نیست.
محمدرضا شجریان، استاد آواز ایران، در کنار همسرش، کتایون شجریان (خوانساری)
خوش آمدی به سرزمینت/ تولدت سرود همدلی است / یک ملت بر بالینت حلقه زدهاند/ تو در این خاک ریشه داری / «سیاوش» / مهر پیشانیات شده/ عارف و شیدا با صدایت جاودانه شدند / نشستیم به یادت شبی / که یاد یاران را خوش بداریم / «سایه» را با تو تا کوچهسار شب / دوره کردیم / آوای حزنانگیزت / مرثیههای این خاک را شهادت میدهند / «در این سرای بیکسی/ کسی به در نمیزند / به دشت پرملال ما / پرنده پر نمیزند...» / چه شد آن لطفی شیدا و سراپا جنون؟ / چه شد آن ابتهاج خوشتنیده در صدای گرم تو؟ / «نامدگان و رفتگان / از دو کرانه زمان / سوی تو میدوند، هان / ای تو همیشه در میان...» / صدایت آغاز همسرایی شد / «همراه شو عزیز / تنها نمان به درد...» / طلایهداران این خاک / با هماواییات حماسهساز شدند / «شب است و چهره میهن سیاهه / نشستن در سیاهیها گناهه / تفنگم را بده تا ره بجویم... / برادر غرق خونه / برادر کاکلش آتش فشونه...» / این واقعیت تاریخی توست / بگذار بیخبران و نااهلان / نادیده بگیرند / ستارههای آسمان هنر / با تو نورافشانی میکنند / مشکاتیان / علیزاده/ کامکار / «صبح است ساقیا قدمی پر شراب کن / دورفلک درنگ ندارد، شتاب کن...» / شور عارفانهات / تبرک ماه صیام است/
همصدایی با تو
پیوند نسلهاست
خون سیاوشانهات
هویت و شناسنامه
روزگار ماست
با شور و شیدایی خاطرهسازت
ایمان میآوریم
تنها صداست که میماند
*از تصنیف «نامدگان و رفتگان»، سروده هوشنگ ابتهاج و آهنگ زندهیاد محمدرضا لطفی با صدای محمدرضا شجریان.
آواز : محمدرضا شجریان
شعر : هوشنگ ابتهاج
دستگاه : سه گاه
گروه شیدا
تار : لطفی و طلوعی
نی : افشارنیا
سنتور : پشنگ کامکار
بربط : صادقی
تنبک : بیژن کامکار
نامدگان و رفتگان از دو کرانه زمان
سوی تو میدوند هان! ای تو همیشه در میان
پیش تو جامه در برم نعره زند که بر دَرم!
آمدنت که بنگرم، گریه نمیدهد امان
ای گل بوستان سرا از پس پردهها درآ
بوی تو میکشد مرا وقت سحر به بوستان
آه که میزند برون از سر و سینه موج خون
من چه کنم که از درون دست تو میکشد کمان
پیش وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم؟
کز نفس تو دم به دم میشنویم بوی جان
هر چه به گرد خویشتن مینگرم در این چمن
آینه ضمیر من جز تو نمیدهد نشان
شعر : هوشنگ ابتهاج
دستگاه : سه گاه
گروه شیدا
تار : لطفی و طلوعی
نی : افشارنیا
سنتور : پشنگ کامکار
بربط : صادقی
تنبک : بیژن کامکار
نامدگان و رفتگان از دو کرانه زمان
سوی تو میدوند هان! ای تو همیشه در میان
پیش تو جامه در برم نعره زند که بر دَرم!
آمدنت که بنگرم، گریه نمیدهد امان
ای گل بوستان سرا از پس پردهها درآ
بوی تو میکشد مرا وقت سحر به بوستان
آه که میزند برون از سر و سینه موج خون
من چه کنم که از درون دست تو میکشد کمان
پیش وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم؟
کز نفس تو دم به دم میشنویم بوی جان
هر چه به گرد خویشتن مینگرم در این چمن
آینه ضمیر من جز تو نمیدهد نشان