دو موضوع روسری داشتن یا نداشتن قهرمانان شطرنج در مسابقات بینالمللی شطرنج زنان و زنان سیاستمدار سوئدی در ایران بار دیگر این سوال را پیش آورده که چرا روسری سر کردن یا نکردن این زنان مهم است و آیا اگر این زنان در برابر حجاب مقاومت کنند خود را ناجی زنان ایران میبینند؟
سوال دیگری که پیش میآید این است که آن گروه از ایرانیان که از مقاومت زنان خارجی در مقابل حجاب پشتیبانی میکنند چه فکر میکنند؟ آیا آنها فکر میکنند که مشکل زنان ایرانی را باید زنان غربی حل کنند؟
درجواب باید گفت که مسلم است که کار اصلی مبارزه با حجاب اجباری با خود زنان ایرانی است؛ و البته نه با تقسیمبندی زنان داخلنشین و خارجنشین که موضوع این بحث نیست. به دلایلی که ذکر خواهد شد، حجاب زنان خارجی- بهخصوص در سطح سیاستمداران جهان- در ایران موضوع قابل تاملی ست که نمیشود آن را تنها با توجه به تئوری ناجی بودن یا نبودن زن غربی تفسیر کرد.
اشتباه است اگر فکر کنیم که هر کس که به روسری سر کردن زنان سیاستمدار خارجی نقدی وارد میکند یا از مقاومتشان در مقابل روسری سرکردن تعریفی میکند چشم به این دارد که زنان غربی بیایند زنان ایرانی را از حجاب اجباری نجات دهند. همه میدانیم که تئوری «نجات زنان مسلمان توسط فمینیست غربی» بیش از یک دهه پیش به درستی نقد شد و بحثهای بسیاری را بهوجود آورد و اکثریت فمینیستها چه مسلمان و چه غیرمسلمان نقد را یا پذیرفتند یا تسلیم منطق آن شدند.
امروزه اما چه در ایران و چه در غرب، شرایط موجود دچار تحولاتی شده و بستر سیاسی فعلی مشخصات ویژهای یافته که ما را ملزم میکند که با توجه به آنها در نظر، نقد، و عمل پیش برویم. در مورد مسئله حجاب در ایران در سالهای اخیر شاهد این هستیم که سیاست تثبیت و ترویج حجاب، زیرکانهتر و زیرپوستیتر و تا حد ممکن جهان-پسندتر شده. ولی هدف بیشتر از اینکه حل پایهای مشکل حجاب اجباری در ایران باشد ظاهر آن را نشانه رفته است. حکومت ایران گرچه به زنان اجازه می دهد به صورت غیررسمی (و غیرقانونی پس مجرمانه) آزادیهای بیشتری در مورد پوشش خود داشته باشند ولی در مورد حفظ موازین و قوانین مربوط به حجاب زنان در حیطه قانون و اماکن و تصویرهای رسمی (مثل سازمانها و رسانههای دولتی) به شدت مصمم است و عقب نشینی نمیکند.
در سالهای اخیر که ایران در سیاست خارجی خود نگاهی به مراوده تجاری با غرب دارد، بیش از پیش متوجه این موضوع است که نمیتوان با جهانی که روز به روز نقش زنان در آن پررنگ تر میشود رابطه داشت ولی نسبت به مسئله وجود حجاب اجباری در کشور بیتوجه بود. همزمان در سالهای اخیر انواع ترفندها به کار میرود تا در ادبیاتِ مربوط به حجاب نکته «اجباری» بودن آن حذف شود و به جایش حجاب به عنوان «فرهنگ» زن ایرانی معرفی شود. افزایش نمایش بعد «فرهنگی» حجاب خود به عادیسازی حجاب، حساسیت زدایی، و در نتیجه تقویت آن کمک میکند.
نقش اصلی همراهی یا مخالفت و مبارزه با این سیاستها البته با خود زنان ایرانی است. ولی در این میان ایران چه نگاهی به غرب دارد و در مقابل غرب چه نقشی دارد؟
فرهنگی جلوه دادن حجاب به جای اجباری بودنش یکی از راههای دور زدن مشکل حجاب اجباری به جای حل آن بوده است. فرهنگی بودن حجاب آن را از گفتمان حقوق بشری دور میکند و به گفتمان نسبیگرایی فرهنگی نزدیک. تا اینجای کار هم هنوز زنان خارجی خود مستقیما نقشی جز مخاطب بودن ندارند و فقط میتوانند در مرحله نظر این ادعاها را باور کنند یا نکنند. زمانی نقش فعال زنان خارجی در مورد حجاب در درون ایران برجسته میشود که قرار شود خود تبدیل به ابزاری برای پیشبرد طرح تثبیت و عادی سازی حجاب اجباری به منزله فرهنگ ایرانیان شوند. زن خارجی وقتی تبدیل به ابزاری برای پیشبرد این هدف میشود که با پوشیدن حجاب خود به عادیسازی حجاب، دور کردنش از گفتمان حقوق بشری، و نزدیک کردنش به گفتمان حجاب به منزله فرهنگ ایفای نقش میکند.
در همین بستر است که وقتی نازی پاکیدزه قهرمان جهانی شطرنج زنان به وادار کردنش به پوشیدن حجاب برای شرکت در مسابقات بینالمللی اعتراض میکند تا به این ابزار تبدیل نشود، فدراسیون بینالمللی شطرنج به جای قبول مسئولیت از ایجاد شرایط تحمیلی فراورزشی به ورزشکاران زن، از «تفاوت فرهنگها» سخن میگوید و سوزان پولگار، رییس کمیسیون شطرنج زنان فدراسیون جهانی هم هیچ حرفی از اجباری بودن حجاب در ایران و تحمیلش به تمام زنان قهرمان جهانی نمیزند و روسری سر کردن را به معنای احترام به فرهنگ ایران تعبیر میکند و میگوید: «من نزدیک به ۶۰ کشور سفر کردهام، وقتی که به کشوری میروم که فرهنگ متفاوتی دارد، برای احترام به آنها لباس سنتی آنجا را به تن میکنم. هیچ کس از من نمی خواهد که این کار را انجام دهم ولی من تنها به دلیل احترام این کار را میکنم.»
این نمونهای از استفاده ابزاری از زن خارجی برای تثبیت و ترویج حجاب از طریق طرح فرهنگی خواندن و عادی سازی آن است. اینجا زن غربی وقتی با سوال پوشیدن یا نپوشیدن حجاب مواجه میشود مسئلهاش این نیست و ما نمیخواهیم این باشد که آیا ناجی زن ایرانی است یا نیست بلکه سوال اصلی از او این است که آیا میخواهد به ابزار مورد نظر جمهوری اسلامی دربیاید یا نه؟
سوال محوری فمینیستی در جهان امروز این است که آیا حجاب نشان اجبار است یا اختیار؟ آیا باید با آن مبارزه کرد یا از آن حمایت کرد؟ در حال حاضر تنها جواب عملی مورد توافق بسیاری از آنها این است که بستگی به موقعیت دارد. آنوقت که در غرب زن مسلمانی به دلیل حجابش مورد تبعیض قرار میگیرد باید از او دفاع کرد ولی وقتی که جایی حجاب علنا به زنانی تحمیل میشود نباید از آن دفاع کرد و حتی به شکلی باعث عادی شدن و تثبیت آن شد.
زنان سیاستمدار سوئدی به این لقب که اولین دولت فمینست جهان را میسازند افتخار می کنند. چند روز پیش در واکنش عکسی از رئیس جمهور آمریکا دونالد ترامپ که با در حلقهای از مردان دولتش فرمانی را امضا میکند به طعنه عکسی انداختند که در آن این زنان هستند که جمع شدهاند تا به امور کشوری برسند. از آنها انتظار میرود که نه برای نجات دادن یا ندادن زن ایرانی بلکه برای پایبندی و حفاظت از چهارچوب های اصولی خودشان از خود بپرسند که پوشیدن حجاب در کشوری که حجاب اجباریست معنای اختیار دارد یا اجبار؟ این عمل به معنی گردن نهادن به یک قانون مردسالارانه است یا احترام به فرهنگ؟ آیا پوشیدن حجاب در ایران توسط زنان صاحب منصب پیشرو مبارز با تبعیض جنسیتی و نمایش آن به دنیا به معنی ایفای نقش در پیشبرد طرح عادی سازی و فرهنگی نشان دادن حجاب و لزوم احترام بیقید و شرط به قانون حجاب در ایران ندارد؟ اگر آنها نخواهند که ابزار سیاست های مردسالارانه و زیرکانه ی کشوری شوند باید چه کنند؟ مواظب باشند که مبادا با مقاومت در مقابل حجاب متهم به این شوند که ادعای «ناجی زن مسلمان» بودن را دارند؟ یا مواظب باشند که به ابزاری در جهت توجیه و تقویت قوانین مردسالارانه تبدیل نشوند؟
بعید میدانم که آنقدر مطلع نباشند که نقد «زن غربی ناجی مسلمان» را از قبل ندانند و نپذیرفته باشند. به نظر میرسد دغدغه دوم هوشمندانهتر و مناسبتر با این بستر خاص سیاسی است. روسری نداشتن زنان سیاستمدار در مهمانی منزل سفیر سوئد در تهران همراه با امضای قراردادهای تجاری بین ایران و سوئد، راهی است که زنان سیاستمدار سوئدی و مقامات ایرانی برگزیدهاند؛ نه برای نجات زن ایرانی بلکه برای رسیدن به هدف قرارداد بدون ابزار شدن.
این تجربه ما را به این باور اشتباه و فرسوده نمیاندازد که زن غربی ناجی زن مسلمان است، بلکه فقط نشان میدهد که اگر هوشیاری و حساسیت تربیتشده وجود داشته باشد و بر خواستههای پایبند بر اصول اخلاقی و حق انسانی پافشاری شود، مسئولین جمهوری اسلامی هم ممکن است به فکر چاره بیفتند. در غیر این صورت ما به جای حمایت یکدیگر، خودمان دائم خودمان را به عقبنشینی دعوت میکنیم.
رادیو زمانه