گاهی به اینجا میگویند «خانه»
کافی است قدمی در خیابانهای مرکزی شهر بزنید تا بهسادگی آگهیهای اطراف نظرتان را جلب کند. از انبوه تبلیغات برای پایاننامه و خط خوش که بگذریم، آگهی خوابگاههای خودگردان، بیش از بقیه توی چشم میآید: «خوابگاه با وایفای رایگان»، «دوتخته، لوکس، با تلویزیون»، «فقط به دانشجو و مجرد اجاره داده میشود»، «نیاز به همخانه غیرسیگاری». این آگهیها در همه فصول سال طرفدار دارند؛ چراکه جمعیت مجردی که هنوز توان اجاره خانه را پیدا نکرده، دنبال سرپناهی ارزان و مطمئن میگردد و از سوی دیگر، خیلیها هستند که در بحرانهای اقتصادی، روحی، خانوادگی و... ترجیح میدهند خودشان را جایی گموگور کنند و برای چند ماه هم که شده، آزاد از بندِ تعهدها و قراردادها، زندگی متفاوتی را تجربه کنند. نامشان را هرچه میخواهید بگذارید؛ از خوابگاههای رسمی و غیررسمی گرفته تا پانسیونها و اقامتسراها و اقامتگاهها، هیچ فرقی با هم ندارند. فقط در این میان تعداد اندکی از خوابگاههای خودگردان هستند که زیر نظر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اداره میشوند و بههمینخاطر، عنوان «مجوزدار» در تابلوی آنها قید شده و بقیه، به صورت خصوصی فعالیت میکنند.
خوابگاههای بدون مجوز
از چهار تخت اتاق، در طول یک هفته، سه تخت هر شب پر است. اگر بهطور متوسط قیمت اجاره هر تخت را در ماه ٢٥٠ هزار تومان در نظر بگیریم، اجاره یک ترم یک تختخواب در خوابگاههای خودگردان، حداقل یک میلیون تومان هزینه خواهد داشت به این شرط که بهترین گزینه را از بین گزینههای موجود انتخاب کنید؛ خوابگاههای رسمی و مجوزدار، یا خوابگاههای غیررسمی. دانشجویان و شاغلانی که مدارک احراز هویت دارند، میتوانند سراغ گزینههای رسمی بروند؛ اما همه که در چنین شرایطی قرار ندارند؛ مثلا بسیاری از کارگران روزمزد، کارمندهای قراردادی و دانشجویانی که بین دو مقطع تحصیلی هستند، نمیتوانند مدرکی دال بر مشغولیت تحصیلی یا کاری ارائه دهند و بههمینخاطر سراغ خوابگاههای غیررسمی را میگیرند. کافی است «دیوار» را زیرورو کنید؛ آگهیها یکییکی خودنمایی میکنند. در بخش «اجاره به مجرد»، آگهیهایی پیدا میشوند که شما را به خوابگاههای بدون مجوز میرسانند. «نیاز به همخانه»، یکی از همین کلیدواژههاست؛ با سرچکردن این کلیدواژه در گوگل، میتوانید شماره خوابگاههای غیرمجاز را پیدا کنید. تنها تفاوت اصلی این خوابگاهها با خوابگاههای مجاز، موضوع نظارت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری است، در غیر این صورت، بیشتر پیشفرضها تقریبا یکی هستند. بختیار، در خیابان جیحون، گرداننده یکی از این خوابگاههای بدون مجوز است: «این خوابگاه، در اصل خانه پدری من بوده که جزء بافت فرسوده به حساب میآمد. صاحبان طبقات آن، توانایی نوسازی نداشتند؛ این بود که وقتی برگشتم ایران، واحدها را از آنها اجاره کردم و حالا به شکل یکپارچه به دانشجویان و کارمندان اجاره میدهم». بختیار برای هر تخت در اتاق چهارنفره، ٣٥٠ هزار تومان میگیرد؛ البته به شرطی که مدارک لازم برای این کار را در اختیار داشته باشید: «فرق ما با خوابگاههای رسمی در همین است که ما اینجا افراد را با سادهگیری پانسیون میکنیم؛ مثلا اگر کارت دانشجویی بیاورند که دانشجو بودهاند و حالا در حین تکمیل دوره تحصیلی خود یا شرکت در مقطع بالاتر هستند و کارتشان تمدید نشده، میپذیریم. البته خیلی به خود فرد هم مربوط است؛ مثلا بههیچعنوان از سیگاریها و خدایی نکرده معتادان استقبال نمیکنیم و معمولا غیرمستقیم میپیچانیمشان».
خوابگاههای دخترانه
سارا دوسالونیم از عمرِ کارمندیاش را در یکی از خوابگاههای مجوزدار تهران گذرانده و خاطراتي فراموشنشدنی دارد: «پایینتر از میدان انقلاب و در خیابان رشتچی، یک خوابگاه معروف دخترانه هست که مجوز دارد. پدرم این خوابگاه را پیدا کرد تا زمانی که شرایطم برای اجارهکردن یک خانه مستقل، فراهم شود. من تجربه زندگی در خوابگاه دانشجویی را داشتم؛ اما این تجربه واقعا متفاوت بود. زندگیام برای مدتی تحتتأثیر اتفاقاتی بود که در این خوابگاه میگذشت». فاطمه برعکس سارا در خوابگاهی بدون مجوز چند ترمی زندگی کرده: «وقتی برای کارشناسی ارشد ثبتنام کردم، تصمیم گرفتم یک خوابگاه آرام پیدا کنم تا دو ترم آخر دانشگاه را در محیط آرامی به درسخواندن بپردازم و بتوانم در کنار درس دانشگاه، برای کنکور هم آماده شوم. این اتفاق افتاد؛ اما با مشکلات زیادی؛ چراکه این خوابگاههای خودگردان بعضا دچار مشکلات ساختاری هستند». نمونهای از این مشکلات را میتوان در شرایط اجاره تخت ردیابی کرد: «خوابگاههای رسمی، برای اجاره تخت یا اتاق دربست، شرایط جدیتری دارند؛ مثلا دانشجوی غیربومی با ارائه کارت دانشجویی میتواند درخواست بدهد؛ اما دانشجوی بومی که خانوادهاش در تهران زندگی میکنند، این امکان را ندارد. همین موضوع باعث میشود در خوابگاههای رسمی و مجوزدار، آدمهایی حضور داشته باشند که غربالگری شدهاند؛ اما در خوابگاه ما اینطور نبود». نکتهای که به نظر این دانشجوی کارشناسی ارشد مهم بوده، میزان بالای دروغگویی در خوابگاههای غیررسمی است: «تقریبا همه به هم دروغ میگفتند؛ مثلا میگفتند دانشجوی اخراجی مقطع دکترا هستند درحالیکه از سطح سوادشان معلوم بود حتی لیسانس هم ندارند؛ یا بهعنوان نمونه از این خوابگاهها برای نتورک مارکتینگ استفاده میکردند درحالیکه میگفتند از خانواده دور شدهاند تا مدتی اعصابشان راحت شود؛ خلاصه هر کدام بهنوعی دروغ میگفتند». ارتباط با خانواده یکی از اصلیترین چالشهای دخترانی است که در خوابگاههای خودگردان - چه رسمی و چه غیررسمی- ساکن هستند. این افراد برای ترک شبانه خوابگاه باید مجوز لازم را از مدیر خوابگاه بگیرند. سارا تجربهاش را اینچنین توضیح میدهد: «پدرم به تهران آمده بود برای پیداکردن یک خانه اجارهای. آن روز عصر قرار گذاشتیم و بعد از کار با او رفتم و چند خانه را دیدم. شب دیروقت شده بود و پدرم گفت که برویم به خانه عمویم که در نزدیکی خوابگاه بود. تلفنی موضوع را به نگهبانی خوابگاه گفتم و صبح که برای برداشتن وسایلم به خوابگاه برگشتم، نگذاشتند بدون اجازه ولی، داخل اتاقم شوم. گفتند حتما باید پدرم در خوابگاه حاضر شود و با مدارک هویتی توضیح بدهد که دیشب کجا بودهام». تجربههای دیگری هم هست، مثلا درباره نوع نظافت که فاطمه به آن اشاره میکند: «یکی از مشکلات اصلی ما مسئله نظافت بود. نظافت اتاقها در طول هفته با ساکنان بود و پنجشنبهها صبح، خدمه خوابگاه، محیط را تمیز و ضدعفونی میکردند. در طول هفته اما مسئولیت رسیدگی به نظافت با خود ما بود که معمولا به طور کامل انجام نمیشد و زمینه بیماری بعضیها را فراهم کرده بود».
امکانات و تکنولوژیها
معروفترین اینترنت تهران، در دست بچههای خوابگاه کوی دانشگاه است. آنهایی که اهل دانلود رایگان شبانه هستند میدانند دانشجویان خوابگاه تایمرهای دانلودمنیجر را چطور تنظیم میکنند تا شبها با اینترنت ارزان، فایلهای مورد نظر خود را دانلود کنند. این در حالی است که بسیاری از خوابگاههای رسمی دانشگاههای دیگر، در همین تهران یا از امکان وایفای رایگان محروم است یا این امکان را با هزینه بسیار در اختیار دانشجویان متقاضی قرار میدهد. اینترنت اما این روزها بهانهای شده است برای رفتن دانشجویان از خوابگاههای رسمی به سمت خوابگاههای غیررسمی. فؤاد در پانسیون آریانا در محدوده پل چوبی روزگار میگذراند. دانشجوی مهندسی شیمی است، اما کارش بیشتر با اینترنت در ارتباط است: «من دانشجوی شبانه هستم به همین خاطر خوابگاه دانشگاه برایم پرهزینه بود و از طرفی، همیشه مشکل اینترنت داشت. یک روز در آگهیهای همشهری، برای اولینبار کلمه پانسیون را شنیدم. یکی، دو مورد تماس گرفتم تا قیمتها دستم بیاید و فهمیدم در بعضی از این خوابگاهها که بهاصطلاح به آنها پانسیون میگویند، اینترنت خوب و خدماتی بهمراتب ارزانتر از خوابگاه دارند». برای مردها، خوابگاه خودگردان مشکلی براي زمان ورود و خروج ندارد و همین موضوع باعث میشود آنها بیشتر از زنان به سمت خوابگاههای خودگردان غیررسمی بیایند: «در خوابگاههای دانشگاهی، محدودیتهای زیادی وجود دارد و هزینهها هم البته گرانتر است. ممکن است در نگاه اول هزینهها برابری کند، اما وقتی امکاناتی مثل نزدیکی به مترو، نزدیکی به مرکز شهر، پارکینگ، اینترنت ارزان و... را در نظر بگیرید، متوجه میشوید چرا این خوابگاهها از خوابگاههای دانشجویی بهترند. یادتان نرود که فقط بابت پارکینگ و اینترنت، ماهانه نزدیک به دویستهزار تومان، هر دانشجو در خوابگاه دانشجویی باید هزینه بیشتری بپردازد».
مسئولیتها با کیست؟
بهمن ماه بود که در لابهلای اخبار ریزش هولناک پلاسکو، خبری کمجان و کمرونق، به صدر اخبار حوادث آمد، اما خیلی زود ناپدید شد. خوابگاهی در خیابان ١٦ آذر تهران دچار حریق شده بود و دانشجویانش در معرض خطر قرار گرفته بودند. ماجرايی که یک دستگاه هیتر برقی غیرمجاز در یکی از اتاقها به راه انداخته بود، هرچه بود، ختم به خیر شد؛ اما این سؤال ماند که اگر اتفاقی برای یکی از مستأجران یا پانسیونشدههای چنین خوابگاههایی بیفتد، مسئولیت با کیست؟ تبحری، مدیر یکی از این پانسیونهای خصوصی در محدوده خیابان گاندی میگوید که اگر اهمالکاری یا عدم اجرای آییننامه پانسیون وجود نداشته باشد، مدیر موظف به پذیرش مسئولیت خطرها خواهد بود: «هر پانسیونی براساس قوانین، یکسری مقررات پیشفرض دارد؛ مثلا پانسیون ما که سیستم گرمایشی آن پکیج است، هرگونه استفاده از هیتر برقی را ممنوع کرده، چون ممکن است با حادثه همراه باشد، سماوربرقی و چای ساز هم حق ورود به اتاقها را ندارد. اگر فرد پانسیونشده، این قوانین را رعایت کرد و باز هم برایش اتفاقی افتاد، مدیر پانسیون باید مسئولیت را قبول کند، اما اگر مشکل بهوجودآمده، از طرف فرد پانسیونشده ایجاد شده بود، نهتنها براساس قانون باید خسارت بپردازد، بلکه ما دیگر در پانسیون از او پذیرایی نخواهیم کرد». آمارها درباره خسارتهای مالی و جانیای که خوابگاههای خودگردان، اقامتسراها و پانسیونهای خصوصی به مستأجرهایشان وارد میکنند، کم و تا حدودی غیرقابل دسترسی است، اما به نظر میرسد اقامت در چنین مکانهایی با وجود همه شرایط نگرانکننده، ترجیح آنهایی باشد که در زمان مجردی ترجیح میدهند با آزادی عمل بیشتری، زندگی بگذرانند. مسلم یکی از پانسیونشدههایی است که بهصورت بازاریاب فعالیت میکند و به خاطر تجرد، خوابگاه خودگردان را برخانه اجارهای ترجیح داده است: «اینجا میتوان با هماتاقیها دوست شد و روابط نزدیک و سالم فکری برقرار کرد، درحالیکه خانه اجارهای این امکان را ندارد و شاید شرایط برای گرفتن یک هماتاقی هم فراهم نباشد. از طرف دیگر، رفتوآمدهای پانسیونها بررسی میشود و امنیت لازم برای اشیایی که در داخل پانسیون میگذاریم وجود دارد، اما شما ممکن است خانهای اجاره کنید و یک روز متوجه شوید، خانه را دزد زده. بااینهمه، مشکلات زیادی برای مجردها درباره پیداکردن محل زندگی وجود دارد که پانسیونها کمترین اشکال و سنگاندازی را در این راه ایجاد میکنند. شما اجاره یک ماه را از پیش میدهید و هر ماه هم اجاره همان ماه را و تمام! یعنی دیگر کسی نمیآید جلوی آدم را بگیرد و بپرسد که کجا بودهای؟ از کجا میآیی و چهکارهای».
در میان همسایگان
خوابگاههای خودگردان غیررسمی معمولا ساختمانهایی قدیمی و بدون سردر و تابلو هستند و مدیریت آنها با چالشهای زیادی روبهروست. یکی از این چالشها، همسایگان خوابگاه هستند که با استدلال «خانه مجردی» یا «خانه تیمی» سعی میکنند به پاسگاهها اطلاعرسانی کرده و زمینه جمعآوری خوابگاه را از محل زندگیشان فراهم کنند: «برای آنکه یک خوابگاه به ثبت سازمان میراث فرهنگی برسد، یکسری استانداردها لازم است که مسئول بازبینی شخصا درباره آنها نظر میدهد. این الزامات بعضیوقتها واقعا زیاد است و از توان مالی مدیران خارج میشود. این بندههای خدا اگر پول داشتند که نمیآمدند به این راه، میرفتند و شغل بهتری برای خود دستوپا میکردند. بااینهمه هرچه باشد بیفایده است، خیلیها سعی میکنند چندسالی بدون مجوز، خوابگاه را اداره کنند، اگر همسایهها مشکل ایجاد نکنند، در غیر این صورت هم ساختمانی دیگر پیدا میکنند و کل خوابگاه را به آنجا میبرند و روز از نو و روزی از نو». این اظهارت حلالی، مدیر یکی از این خوابگاههای بدون مجوز است در خیابان ویلا. او میگوید که ١٠ سالی میشود در همین خیابان، پذیرای دانشجویان و کارمندان است و تابهحال حتی یک مورد شکایت محلی هم نداشته، بااینهمه، فشار زیادی برای انتقال خوابگاه از این خیابان روی دوشش است: «گاهی سر نماز در مسجد همسایهها به من تذکر میدهند که نباید اینقدر پای مجردها به محله باز شود. من توضیح میدهم که این جوانهای پاک را میشناسم و براساس شناخت، پانسیونشان کردهام و رابطهام با آنها رابطه پدر و پسری است، اما متأسفانه برخی فکر میکنند فرد مجرد، بیدین است، درحالیکه اصلا اینطور نیست. ما حتی یک دوره تصمیم داشتیم در خوابگاهمان، نماز جماعت برگزار کنیم و این به درخواست خود این عزیزان بود». حلالی که مرد جاافتاده و استخوانخردکردهای است میگوید که همسایهها باید رعایت حال پانسیونها را بکنند چون این پانسیونها بهنوعی تعادل محله را برقرار میکنند: «واقعیت این است که در خیلی از همین کوچهپسکوچههای خیابان ویلا، من شاهد رفتارهای خارج از عرف بودهام، اما در این کوچه که اقامتگاه ما وجود دارد، حرمتها حفظ شده و مشکلی نیست. چرا دقت نمیکنند که وجود چند جوان مجرد و متدین، میتواند امنیت کوچه و محله را برقرار کند؟».
چراغها روشن است
هرچه که باشد، خیلیها مجبورند ساکنان پانسیونها باشند؛ دسته اول افرادی هستند که برای کاری زمانمند در تهران حضور دارند؛ رانندههای ماشین سنگین، کارمندان قراردادی پروژهها، دانشجویانی که نیمفصل انتقالی میگیرند، متأهلهایی که به هر دلیل در حال جدایی از خانواده یا همسر خود هستند و افرادی که پول پیش رهن خانه ندارند. جدای از این افراد، بسیاری از مجردها هم بهدلیل نداشتن امکانات اولیه زندگی مثل یخچال، لباسشویی، جاروبرقی، تلویزیون و... ترجیح میدهند چند ماه را در این خوابگاهها بهسر ببرند تا اسباب زندگی خود را فراهم کنند. درِ این خوابگاهها اما روی همه باز است، بعضی از ماههای سال، مثل خرداد و تیر، شلوغ میشوند و در برخی ماهها مثل دی و بهمن، کمجمعیتند؛ اما بازند و خیلیها به امید چراغ روشن آنها، روز را در کسب و کار و تحصیل، به شب میرسانند و به این خوابگاهها، گاهی میگویند: «خانه».