در چهار روزی که بین انتشار ویدئوی سیلی زدن نماینده مجلس به یک سرباز تا «عذرخواهی» آن نماینده فاصله بود، او چندین دروغ گفت و برای توضیح هر دروغ به دروغی جدید متوسل شد. اما او استثنا نیست و در سپهر سیاسی جمهوری اسلامی، دروغ به سکهای رایج تبدیل شده است. اما چرا؟ کدام نیاز است که مسئولان جمهوری اسلامی را ناچار از رواج دروغ میکند؟
***
پرویز کاظمی، وزیر رفاه در دولت محمود احمدینژاد، در مصاحبهای در سال ۹۳ گفت: «احمدینژاد دروغ میگفت. مثلا با من ظهر جلسه داشت و صحبت میکرد و شب در جای دیگری میگفت از صبح در اصفهان بودم. بعد طوری حرف میزد و توضیح میداد که حتی من هم قانع میشدم و با خود میگفتم که نکند روز گذشته پیش ایشان بودم.»
آیا آنطور که عدهای گمان دارند، سلسله بیپایان دروغگوییهای احمدینژاد یک استثنا در جمهوری اسلامی بود؟
تازهترین دروغپردازیها
در روزهای اخیر ماجرای دو دروغپردازی خبرساز شده است؛ غسل دادن مصباح یزدی و سیلی زدن نماینده مجلس به سرباز راهور.
ماجرای سیلی زدن علیاصغر عنابستانی، نماینده سبزوار در مجلس، جدیدتر است. از قضا او یکی از نزدیکان احمدینژاد است و در دولت او به استانداری و برخی مقامهای دیگر رسید. از سوم بهمن که خبر سیلی زدن او به یک سرباز منتشر شد تا هفتم بهمن که او ویدئویی با عنوان «عذرخواهی از مردم» منتشر کرد، عنابستانی چندین دروغ گفت؛ از موضوع پیاده شدن یا نشدن از خودرو، تا جزییات درگیریاش با سرباز تا جملات رد و بدل شده در صحنه تا توطئه انگاشتن کل ماجرا و مواردی دیگر. او به ظاهر ویدئوی «عذرخواهی از مردم» منتشر کرده اما همزمان در وبسایتش روایتی متفاوت ارائه داده است.
سخنان کاظم صدیقی درباره «چشم باز کردن و لبخند زدن جسد محمدتقی مصباح یزدی» که اواسط دیماه از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد سلسلهای از دروغهای دیگر را نیز بر ملا کرد؛ صدیقی ناچار شد حرفش را پس بگیرد و آن را به شخص «غَسال» نسبت دهد اما احمد توکلی بعدا پرده برداشت که این غسال کسی جز رضا مطلبی کاشانی، ابربدهکار بانکی، نیست. پس از آن نیز خبرهایی در مورد روابط این ابرسرمایهدار و «شستن اجساد علما در باغ پنج هزار متریاش» منتشر شد. اینکه آیا جسد «آیتالله عزیزالله خوشوقت» نیز در آن باغ یا به دست آن متهم به فساد غسل داده شد یا نه هم از دیگر مواردی بود که تایید و تکذیبهایی به همراه داشت.
تا صحبت بر سر ابربدهکار بانکی است، به یکی از نزدیکان او نیز اشاره کنیم؛ علیرضا پناهیان، روحانی نزدیک به نهادهای امنیتی که همواره از عدالت و مبارزه با فساد سخن میگوید، در یک سخنرانی گفته بود اگر از وضع زندگیاش بگوید «مردم برایم اعانه جمع میکنند». اما روشن شد که خانهای مجلل و میلیاردی در محله سعادتآباد تهران دارد. بعد، هنگامی که قصد داشت این موضوع را تکذیب کند روشن شد زمینی بسیار گرانقیمت را نیز با بهایی بسیار اندک از چنگ یک شهروند ایرانی ساکن خارج از کشور درآورده است. یکی دیگر از مواردی که از علیرضا پناهیان روشن شد این بود که او با رضا مطلبی کاشانی، همان ابربدهکار بانکی که جسد روحانیون را به باغش میبرد، در شرکت تکماکارون شریک است.
سیلاب چهل ساله دروغ
اکثر مواردی که در بالا ذکر شد مربوط به چند ماه گذشته است؛ اما دروغ و دروغگویی در جمهوری اسلامی از زمانی آغاز شد که از «عکس امام در ماه» سخن به میان آمد.
این دروغسرایی و بنا نهادن حکومت بر دروغ تا امروز پیش آمده و منحصر به فرد و جناح خاص یا مواردی معین نیست.
کموبیش هر مقام، با هر مشی سیاسی، در هر زمان، در مورد هر موضوعی دروغ میگوید و رهگیری دروغها به هر نهاد و مسئولی میرسد.
دروغگویی با شعارهای دروغ انقلاب آغاز شد، به دروغپردازیهای مذهبی زمان جنگ و «رؤیت امام زمان در جبههها» رسید، با خاطرهگویی اکبر هاشمی رفسنجانی برای رهبر شدن علی خامنهای ادامه یافت، در دوران احمدینژاد به فصلی نوین رسید و «هاله نور» اطراف آن را گرفت، و در مواردی مثل کشتار آبان ۹۸، سرنگونی هواپیمای اوکراینی و خبرهای مربوط به کرونا به اوج رسید.
به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است؟
در پرداختن به دروغ معمولا سه گزاره بیشتر تکرار میشود: «مردم دروغ میگویند»، «سیاستمداران همه جای دنیا دروغ میگویند» و «جمهوری اسلامی هم دروغ میگوید». اما این سه گزاره مدل خوبی را برای فهم دروغگویی جمهوری اسلامی به دست نمیدهد.
دروغهایی که در تمامی مثالهای بالا ذکر شد از نوع برخی دروغها که گاه در عرصه سیاسی کشورهای مختلف گفته میشود نیست؛ ممکن است حکومتی مدعی شود برای حفظ اسرار نظامی - امنیتی خود گاهی ناچار است حقیقت را پنهان کند. اما در مثالهای بالا به این نوع دروغهای جمهوری اسلامی اشارهای نشد (البته با این توضیح که سیطره فضای امنیتی بر تمامی مسائل و موضوعات جایی برای عرصه غیرامنیتی باقی نگذاشته است).
ضمنا اینکه جامعه ایران چگونه به دروغ نگاه میکند و دروغ چقدر در بین مردم رایج یا غیررایج است نیز موضوع این یادداشت نیست. مردم یک کشور، فارغ از اینکه به دروغگویی گرایش بیشتری داشته باشند یا به راستگویی، سنجش نسبتشان با حقیقت اساسا متفاوت از دروغگویی مقامهای حکومتی است.
پس چرا اینقدر دروغ میگویند؟
محمد بهشتی، رئیس قوه قضائیه که در سالهای آغازین انقلاب کشته شد، میگفت: «مگر میشود یک جامعهای را بر محور دروغ تا آخر پیش برد؟ نمیشود.» اما تاریخ ۴۱ ساله جمهوری اسلامی نشانگر عدم صحت چنین برداشتی است و همانطور که احمد توکلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، گفته است: «به مردم دروغ گفتیم، حالا به ما میگویند دروغگو».
ترجمه دروغ سخنان محمد مرسی، رئیس جمهوری پیشین مصر، در جریان اجلاس سران عدم تعهد در تهران نشان داد که گاه دلیلی هم برای دروغ گفتن در کار نیست.یا آنطور که حسن رحیمپور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، گفته حسن روحانی خود نیز اعتراف میکند حرفهایش در عیان و نهان متناقض است.
البته در اکثر مواقع میتوان دلیل یا مجموعهای از دلایل را در دروغگویی اصحاب قدرت در جمهوری اسلامی رهگیری کرد.
مهمترین و نخستین دلیل این است که دروغ گفتن در سپهر سیاسی ایران عمدتا جرم نیست و نهایتا رذیلتی اخلاقی است که ممکن است جناح رقیب از آن بهرهبرداری کند. این مهمترین تفاوت دروغگویی در بین سیاستمداران ایران و دیگر کشورهاست؛ بر ملا شدن دروغ یک مسئول در کشورهای مختلف دنیا معمولا پیامدی جدی به دنبال میآورد و گاه حتی به سقوط مجموعه دولت میانجامد.
علت دیگری که مسئولان جمهوری اسلامی را به دروغگویی میکشاند «تظاهر» و «ارائه چهرهای نادرست» از خود است و گسترهای بسیار بزرگ را شامل میشود؛ از فروختن جامعه مدنی به عنوان «مدینة النبی» گرفته تا دروغهایی که وزیر خارجه جمهوری اسلامی در مصاحبههایش به زبان انگلیسی تکرار میکند. در مواردی استثنایی، برخی مقامات جمهوری اسلامی پذیرفتهاند که به دنیا دروغ گفتهاند و سرشان کلاه گذاشتهاند.
در داخل کشور نیز دروغگویی کارکردی برای کسب مشروعیت دارد و گاه از عناصر مذهبی بهره میگیرد.
اما حجم عظیمی از دروغگویی مقامات جمهوری اسلامی درباره موضوعات اقتصادی در زندگی شخصیشان است. تقریبا تمامی آنان چهرهای زاهدانه از خود ترسیم میکنند اما در خفا از هیچ مال منقول و غیرمنقولی نمیگذرند. پناهیان در این مورد تنها نبود. در دروغ بودن فهرست اموال شخصی که محمدباقر قالیباف منتشر کرد تردیدی نبود اما از یک سو جرمی تلقی نشد تا جلو تکرار چنین دروغپردازیهایی را بگیرد و از دیگر سو، با فضای حاکم بر جمهوری اسلامی که باید از خود چهرهای زاهدانه ترسیم کرد تطابق داشت.
حتی گاه که مسئولی بنا به دلایلی بخشی از زندگی پنهان مقامات جمهوری اسلامی را افشا کرده بلافاصله وادار به عذرخواهی شده است. یک نمونه اخیرش پرویز فتاح، رئیس بنیاد مستضعفان، بود که پس از افشاگری درباره تملک غیرقانونی، چنگ انداختن بر اموال مصادرهای، زندگی در کاخها و… سخن گفت، ناچار شد از آنها عذرخواهی کند.
به هر روی تا زمانی که دروغ و دروغگویی صرفا مذمتی اخلاقی دارد و در رفتار حقوقی با آن به عنوان جرم برخورد نشود، دروغ و تقلب سکه رایج است و ادبیات سیاسی به مواردی از قبیل دروغ ۶۳ درصدی پیوند میخورد.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، گفته است: هرکس ادعا کند به دلیل انتقاد به حکومت تحت فشار قرار گرفته دروغ میگوید. میتوان از جرمانگاری همین دروغ او آغاز کرد. به ویژه از آن رو که یکی از بنیانیترین عوامل رواج دروغ در ایران، «خوش آمدن» اوست.
حسن جعفری/ ایران وایر