به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۹۹

به یاد فروغ؛ بگذارید منهم در زندگی کمی احساس خوشبختی و آرامش کنم

- دیانا قوغاسیان همسر مهرداد فرخزاد آخرین فرزند و واپسین بازمانده خانواده فرخزاد که ۱۸ آذر ۱۳۹۷ در تهران از دنیا رفت تمام خاطرات و اسناد مکتوب مرتبط به خانواده فرخزاد و همچنین گفته‌های شفاهی همسرش در مورد فرخزادها را طی این سال‌ها در سینه حفظ کرده است.
- «فروغ فرخزاد به صورت خودآموز در منزل شروع به یاد گرفتن زبان کرده بود؛ مانند خواهر برادرهایش، پدرشان مشوق آموزش فرزندانش بود و شرط رفتن هر یک از بچه‌ها به خارج از ایران دانستن یک زبان خارجی بود. در بین اعضای خانواده رابطه فروغ با امیرمسعود بسیار صمیمانه بود و بعدها با فریدون نیز این رابطه صمیمی وجود داشت؛ ابتدا امیرمسعود برای ادامه تحصیلات به آلمان رفت، سپس فروغ به ایتالیا و از آنجا به آلمان، نزد امیرمسعود رفت.»

جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۹ برابر با ۰۵ فوریه ۲۰۲۱

فیروزه رمضان زاده – امسال پنجاه و سومین سالمرگ صاحب شناسنامه شماره ۶۷۸ صادره از حوزه ۴ تهران، فروغ فرخزاد با نام اصلی فروغ زمان فرخزاد عراقی یکی از مشهورترین شاعران دهه ۴۰ دوره رونق شعر جدید ایران است.


فروغ در روز هشتم دی ماه ۱۳۱۳ از توران وزیری تبار مادری از کاشان و سرهنگ محمد فرخزاد پدری تفرشی به دنیا آمد؛ در خانه‌‌ای واقع در خیابان معزالسلطنه، کوی خادم آزاد، محله امیریه تهران رشد کرد؛ خانه‌ای که تصویر جوی آب و درختان اقاقی حیاط‌اش در اغلب اشعار فروغ دیده می‌شود.

روز دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۴۵ پس از آنکه فروغ ناهار را با پدر و مادرش خورد هنگام بازگشت از خانه پدر در ساعت ۴ و نیم بعد از ظهر سوار بر یک ماشین جیپ که می‌راند بر اثر تصادفی در خیابان احتشامیه تهران درگذشت.

«پری‌شادخت شعر آدمیزادان» که مهدی اخوان ثالث او را بدین نشان نام نهاد اگرچه عمرش کوتاه بود اما میراث و یادش با گذشت دهه‌ها در خاطره جمعی ایرانیان ثبت شده است.

کیهان لندن به مناسبت سالروز درگذشت فروغ فرخزاد با دیانا قوغاسیان همسر مهرداد فرخزاد آخرین فرزند و واپسین بازمانده خانواده فرخزاد که ۱۸ آذر ۱۳۹۷ در تهران از دنیا رفت گفتگویی انجام داده است.

دیانا قوغاسیان تمام خاطرات و اسناد مکتوب مرتبط به خانواده فرخزاد و همچنین گفته‌های شفاهی همسرش در مورد فرخزادها را طی این سال‌ها در سینه حفظ کرده است.

سال‌ها پیش هنگام نوروز وقتی یک گروه فیلمساز آلمانی برای تهیه فیلم مستند «ماه، گل، خورشید، بازی» به ایران رفت، به پیشنهاد کارگردان، او و مهرداد فرخزاد آنها را به محله امیریه خانه پدری فرخزادها بردند.

خانم و آقای نوروزی صاحبان جدید خانه با خوشرویی آنها را پذیرفتند و اجازه فیلمبرداری دادند.

دیانا قوغاسیان می‌گوید: «قبلًا نیز به این خانه رفته بودیم ولی اینبار، عروس خانواده تمام زوایای خانه را نشان می‌داد و از خاطرات مهرداد می‌پرسید. آنروز او از خانم نوروزی پرسید که حاضر به فروش منزل هستید؟ عروس خانواده سریع پاسخ مثبت داد و شروع کرد از فرسودگی منزل گفتن. وقتی از آنجا بیرون آمدیم به مهرداد گفتم اگر خانم و آقای نوروزی نباشند، فرزندان آنها آنجا را به سرعت می‌فروشند.»

آرزوی دیانا و مهرداد تبدیل این خانه به موزه بود. به گفته وی، مهرداد و فریدون تنها فرخزاد‌هایی بودند که پس از نقل مکان از این منزل، گاهی به آنجا رفت و آمد داشتند.

پس از مدتی دیانا و مهرداد فرخزاد با خبر شدند که صاحب خانه درگذشته و فرزندان او درصدد تخریب و نوسازی این ساختمان هستند.

آنها تمام تلاش خود را برای رسانه‌‌ای کردن این موضوع به کار بردند تا جلوی تخریب ساختمان گرفته شود و سرانجام این بنای پر از خاطرات خوب و بد در مهرماه ۱۳۹۷ در فهرست میراث فرهنگی ثبت شد.

از او در مورد پسوند عراقی نام فامیلی سرهنگ محمد فرخزاد می‌پرسم می‌گوید: «سرهنگ فرخزاد که قبلا ً نام فامیلی «مهرآفرین» داشت در مورد تغییر این نام از «مهرآفرین» به «فرخزاد عراقی» تعریف می‌کرد: «در زمان خدمت در قشون قزاق، مرا به اختصار « مهری» صدا می‌کردند و این باعث آزارم شده بود، رفتم و فامیلی فرخزاد را انتخاب کردم. و چون او متولد تفرش از توابع اراک بود و اراک را در قدیم «عراق عجم» می‌گفتند، به همین دلیل نام وی نیز پسوند «عراقی» دارد. اسامی بچه‌ها هم به مرور زمان کوتاه شد مثل «فروغ زمان» که شد «فروغ»، «پوراندخت» شد «پوران» و «امیرمسعود» به «امیر» و «گلوریا» به کولی مخفف شدند.».

او ادامه می‌دهد: «بر اساس اسناد نظامی سرهنگ فرخزاد، در زمان قاجار، پدر او تاجر بود و به اقتضای شغلش به سفرهای زیادی می‌رفت و سرهنگ فرخزاد را نیز همراه خود می‌برد و وی در کودکی به همراه پدرش سفرهای زیادی به کشورهای همسایه و اروپا داشت و زبان فرانسه و انگلیسی را به خوبی صحبت می‌کرد.»

با وجود سختگیری‌های نظامی‌مآبانه‌ی پدر فروغ بر او و دیگر خواهران و برادرانش، همین پدرِ نظامی کتابخانه شخصی خود را مأمنی برای رشد فکری و ادبی فروغ و دیگر فرزندانش قرار داد.

دیانا قوغاسیان به نقل از همسرش می‌گوید: «پدرش کتابخانه بزرگی پر از کتاب‌های تاریخی و شعر و همینطور کتاب‌های خودآموز زبان انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و ایتالیایی داشت که در اختیار ما بود. پدر گاه در مورد آن کتاب‌ها سوالاتی می‌پرسید که مطمئن شود این کتاب‌ها را خوانده‌ایم.»

به گفته همسر مهرداد فرخزاد، بجز فروغ و فریدون که نقاشی می‌کردند و شعر می‌گفتند و ترجمه می‌کردند، پوراندخت ترجمه می‌کرد و دفتر شعری نیز دارد؛ امیر مسعود اما ارولوژ و مهرداد نیز مهندس قابلی بود و اکثر کارخانه‌های سیمان ایران را او راه‌اندازی کرده بود. گلوریا هم در کار طراحی لباس بانوان یکی از مطرح‌ترین‌ها در دوران خودش بود.»

دیانا قوغاسیان ادامه می‌دهد «سرهنگ محمد فرخزاد اهل کتاب و مطالعه بود و در روزنامه‌ها مقاله می‌نوشت، طبع شعر هم داشت و دفتر شعری نیز از ایشان بجا مانده که منتشر نشده. در تربیت فرزندان بسیار دقت داشت. خانم بتول وزیری‌تبار نیز با توجه به تعداد زیاد فرزندان، بیشتر مشغله زندگی روزمره آنان را داشت. فرزندانی که سخت‌کوشی را از پدر یاد گرفته بودند. هیچیک از پسرها در تعطیلات تابستانی دوران تحصیل نمی‌بایست بیکار می‌بود و برایشان شغلی در نظر می‌شد. مهرداد تعریف می‌کرد، پدر به محض تعطیل شدن مدرسه مرا با خود به مسجد شاه می‌بردند و میخ و چکش و چوب برایم می‌خرید که در منزل نجاری کنم. دخترها هم باید خیاطی می‌کردند.»

او اضافه می‌کند: «بجز زهرا خانم، مادر توران، مادربزرگ فروغ، هیچکدام از اعضای خانواده فرخزاد پایبند چادر و حجاب نبودند.»

از او می‌پرسم آیا مهرداد فرخزاد از سختگیری‌های پدرش چیزی می‌گفت؟ می‌گوید: «سرهنگ فرخزاد یک شیر نظامی بود با قلبی چون گنجشک؛ کم‌گو و جدی و عاشق خانواده‌‌اش بود؛ شاید خانم وزیری‌تبار، مقررات بیشتری نسبت به فرزندان داشت تا سرهنگ فرخزاد.»

فروغ در حالی که تنها ۱۶ سال داشت برای فرار از سختگیری‌های پدر و محیط خانه پدری پس از کش و قوس‌های فراوان عاشقانه با پرویز شاپور پسرخاله مادرش که همسایه دیوار به دیوار و ۱۵ سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد و یکسال بعد پسرشان کامیار به دنیا آمد.

شش سال بعد از این ازدواج و به گفته خود فروغ «این عشق و ازدواج مضحک در شانزده سالگی» به جدایی منجر شد.

پس از طلاق به گفته دیانا قوغاسیان که خاطرات برادر کوچک فروغ را در سینه‌‌اش حفظ کرده «فروغ با یک چمدان به منزل پدری بازگشت و تمامی جهیزیه‌‌اش را برای پرویزخان و کامیار گذاشت. دوری از فرزند، وی را شدیداً ناراحت می‌کرد؛ سرهنگ فرخزاد پیشنهاد کرد که کامیار را بطور قانونی از پرویزخان بگیرند که فروغ مخالفت کرد و گفت «پرویز بدون کامی می‌میرد.»

دیانا می‌گوید: «در طول این سال‌ها سه بار به منزل پرویزخان رفتیم. رابطه مهرداد با خانواده شاپور همیشه دوستانه بود. هنوز هم با خواهر پرویزخان، مهردخت شاپور، در ارتباط هستم.»

او ادامه می‌دهد: «فروغ در دوران زندگی زناشویی تمامی مسائل خانه را به نحو احسن مدیریت می‌کرد، جهت کمک به مخارج زندگی مشترکشان، خیاطی می‌کرد و روی کتاب‌های شعرش هم کار می‌کرد اما فروغ به قول خودش پختن غذا و رفت و روب منزل و از این کارها روح‌اش را راضی نمی‌کرد و می‌خواست پیشرفت کند.»

فروغ فرخزاد در یکی از اشعارش با دلتنگی از صدای چرخ خیاطی یا بهم خوردن دیگ‌ها و قابلمه‌ها یاد می‌کند: «ترنم دلگیر چرخ خیاطی/ و سرود ظرف‌های مسین/ در سیاهکاری مطبخ».

دیانا قوغاسیان ادامه می‌دهد: «فروغ می‌خواست پیشرفت کند ولی پرویزخان به شرایط موجود راضی بود. در نامه‌‌ای که فروغ برای پدرش نوشته به این موضوع اشاره کرده که پرویز بدون مسئولیت بود و تحت تاثیر صحبت‌های دیگران قرار می‌گرفت؛ البته خانواده پرویزخان هم در این جدایی نقش داشتند.»

فروغ پس از گذراندن دوران دبیرستان در مدرسه «خسرو خاور» به هنرستان بانوان رفت و زیر نظر بهجت صدر و علی اصغر پتگر دوره آموزش نقاشی گذراند و در همین دوره با سهراب سپهری و مهری رخشا آشنا شد.

قوغاسیان به رابطه دوستی سهراب سپهری و فروغ فرخزاد نیز اشاره می‌کند: «دوستی فروغ و سهراب سپهری به دوران قبل از ازدواجش با پرویز شاپور بر می‌گردد. زمانی که فروغ به کلاس‌های نقاشی جعفر پتگر می‌رفت با سهراب که از شاگردان پتگر بود آشنا شد. پس از ازدواج با پرویز هم، سهراب با پرویزخان و فروغ رفت و آمد داشت. در بیشتر سفرهای فروغ، پیگیری نشر کتاب‌هایش بر عهده سهراب بود، رابطه دوستانه‌‌ای که تا آخر پا برجا ماند. پسر پتگر هم دوست صمیمی کامیار شاپور بود.»

او همچنین به رابطه دوستانه فروغ فرخزاد با فریدون رهنما، شاعر، روزنامه‌نگار و سینماگر فقید اشاره می‌کند و می‌گوید: «فریده رهنما خواهر فریدون رهنما از دوستانم گفته بود که فروغ زیاد به منزل آنها می‌رفت و با فریدون در باغ می‌نشستند و ساعت‌ها سر مسائل کاری بحث می‌کردند.»

دیانا قوغاسیان ادامه می‌دهد: «فروغ به واسطه دوستش طوسی حائری، همسر سابق احمد شاملو، با شاملو نیز آشنا شد و در تمام دوره‌های هفتگی در منزلش بیشتر شاعران و نویسندگان از جمله شاملو نیز حضور داشتند. شاملو بعدها رابطه دوستی و کاری خود را با پرویز شاپور و فروغ قطع نکرد، شاملو کار هر دو آنها را می‌پسندید و فروغ نیز سبک شعری شاملو را ستایش می‌کرد.»

به گفته دیانا قوغاسیان، «فروغ فرخزاد به صورت خودآموز در منزل شروع به یاد گرفتن زبان کرده بود؛ مانند خواهر برادرهایش، پدرشان مشوق آموزش فرزندانش بود و شرط رفتن هر یک از بچه‌ها به خارج از ایران دانستن یک زبان خارجی بود. در بین اعضای خانواده رابطه فروغ با امیرمسعود بسیار صمیمانه بود و بعدها با فریدون نیز این رابطه صمیمی وجود داشت؛ ابتدا امیرمسعود برای ادامه تحصیلات به آلمان رفت، سپس فروغ به ایتالیا و از آنجا به آلمان، نزد امیرمسعود رفت.»

او اشاره می‌کند که «پس از رفتن آنها به خارج، خانم بتول وزیری‌تبار، هر هفته به همراه مهرداد، مهران و گلوریا بیشتر برای دیدن فیلم‌های خارجی و دوبله شده به سینما می‌رفتند.»

فروغ فرخزاد طی چند ماه در سال ۱۳۳۶ برای اولین بار به ایتالیا و آلمان سفر کرد و طی این چند ماه، با این زبان‌ها نیز آشنا شد. زبان فرانسوی را به قدر احتیاج حرف می‌زد؛ زبان انگلیسی را طی ۴ سال در حد حرف زدن، نوشتن و ترجمه کردن، فرا گرفته بود.

نمایشنامه «ژان مقدس» شرح زندگی ژاندارک از برنارد شاو و سیاحتنامه «هنری میلر» در یونان به اسم «ستون سنگی ماروسی» را به فارسی ترجمه کرد که چاپ نشده‌اند.

فروغ در سال ۱۳۴۲ برای نخستین بار در نمایشنامه «شش شخصیت در جستجوی نویسنده» اثر لوئیجی پیراندلو به کارگردانی پری صابری بازی چشمگیری از خود نشان داد.

از فروغ فرخزاد، چندین شعر، دو سناریو برای فیلم، یک رمان نیمه‌تمام، تعدادی تابلو، چند طرح نقاشی و مستند معروف «خانه سیاه است» به یادگار مانده است.

دیانا قوغاسیان می‌گوید: «دو طرح از فروغ فرخزاد که به نقل قول از حسین منصوری، فرزند خوانده‌‌اش در آخرین جمعه قبل از درگذشت وی که حسین و مادرش به دیدار فروغ رفته بودند، از حسین و خانم وزیری‌تبار کشید. مشخص نیست سرنوشت این دو طرح چه شده.»

او ادامه می‌دهد: «به گفته همسرم مهرداد، فروغ عاشق کارهای نقاشی ویلیام ترنر، رنگ مورد علاقه‌‌اش بنفش و سبز و سفید بود و موسیقی کلاسیک را دوست داشت. فروغ اهل آرایش کردن نبود و سادگی را دوست داشت در عین حال چون خودش خیاطی می‌کرد خیلی شیک‌پوش بود، مانند خواهرش گلوریا.»

فروغ فرخزاد شاعری جهان‌بین و تشنه‌ی تجربه بود که به قول سیمون دوبووار «در یک دنیای به شدت مردانه» در میانه تابوها و ذهنیت‌های مردسالار جامعه‌‌ای مذکر و تکصدا ظهور کرد و در طول زندگی کوتاه خود به نماینده نسلی از جوانان دوران خودش تبدیل شد. شاعری که نام وی همدوش همه شاعران معاصر ایران است.

برگرفته از کیهان لندن