آیدا قجر
زنان کارگر؛ اجحاف بیشتر
زنی که در کشوری چون ایران، کارگر است نه تنها با مشکلات و خواسته های صنف خود روبروست بلکه «زن» بودن را در مطالبات «برابری خواهی» باید لحاظ کند.
چرا زمانیکه اسم کارگر می شنویم و روز و هفته ی کارگر فرا می رسد تنها نقش مردان است که به چشم می آید؟
اگر قبول کنیم که نیمی از جمعیت ایران را زنان تشکیل می دهند، چطور می توان به آمار رسمی کشور مبنی بر تعداد کارگران زن که پنج درصد اعلام شده است اعتماد کرد؟
خصوصا در شرایطی که بیشتر زنان کارگر در کارگاه هایی کار میکنند که در آمارگیری های رسمی، به حساب نمی آیند.
زنی که در کشوری چون ایران، کارگر است نه تنها با مشکلات و خواسته های صنف خود روبروست بلکه «زن» بودن را در مطالبات «برابری خواهی» باید لحاظ کند. هم تقاضای حق و حقوق کارگری دارد و هم از نابرابری جنسیتی رنج می برد که نه فقط در نگاه حاکم جامعه بر وی، بلکه در میزان دستمزد و مزایای او نیز دخیل است.
کمتر کسی آنها را می بیند و حتی اگر به موضوعشان بپردازند، از یاد می برند که بسیاری از کارگران زن، سرپرست خانواده نیز هستند اما جرمی که مرتکب شده اند، جنسیت آنهاست؛ دستمزدی برابر با نصف حقوق مرد دریافت می کنند اما در عین حال هم مادرند، هم همسر، هم کارگرند و هم زنی که وظیفه اش، خانه داری و همسرداری است.
این وظیفه اگرچه با گذار از سنت، کمرنگ شده است اما تاثیرات تبلیغات حکومت و سخنورانش همچنان به چشم می آید؛ چه از برنامه های تلویزیونی که ساخته می شود مبنی بر سوالات نه چندان بی منظور از کودکان بر پایه ی انتخاب شغل توسط همسر و مجوز گرفتن بوسیله شوهر و چه در سخنان کسانی همچون حجت الاسلام پناهیان که در تلویزیون ظاهر می شود و پیشنهاد می دهد «بسیاری از دختران جامعه ی ما از روی ناچاری به سراغ برخی از رشته های دانشگاهی می روند و آنها را انتخاب می کنند مانند مهندسی معدن، مهندسی عمران یا کشاورزی، من پیشنهاد می دهم رشته ی کارشناسی ارشد و دکترای «مادری» ایجاد شود».
اما این تبلیغات پا را فراتر از تلویزیون گذاشته و با ارائه ی طرح هایی، به شکل عملی پیش می روند.
برخی نام دیگر این طرح ها را «خانه نشینی زنان» عنوان کرده اند، از تفکیک های جنسیتی در اداره ها، حذف سمت منشی گری برای زنان، دستمزدهایی نصف حقوق مردها، مرخصی هایی بیشتر از مردان به عنوان مرخصی زایمان، حقوق هر دو زن برابر یک زن اما «شاید» بازنشستگی کامل، ساعات کاری کمتر اما حقوق کامل و ...
و به طبع آن کارفرمایانی که با توجه به همه ی آنچه گفته شد برای بالاتر بردن کیفیت کار و استفاده بیشتر از کارگرانش، تمایلی برای استخدام زنان در اداره یا کارخانه خود ندارند؛ آیا غیر از طرح های خانه نشینی زنان است؟
اما این طرح ها تنها برای آن عده از زنانی اجرا می شود که در آمار رسمی می توانند حضور داشته باشند؛ چه بسیار از زنانی که به دلایل گوناگون در تولیدی ها یا کارگاه هایی مشغول به کار هستند که آماری از آنها وجود ندارد و در نتیجه حقوق چون بیمه، بازنشستگی و غیره از آنها دریغ شده است.
در حالی که حقوق خود را دریافت نمی کنند، با بیماری های بسیاری نیز دست به گریبان هستند؛ زنانی که در کارگاه های قالی بافی کار می کنند با بسیاری از مشکلات پوستی و تنفسی روبرو اند و برخی دیگر که کارهای سختی که قانون کار آنها را از انجامش منع کرده، انتخاب کرده اند، سلامت جسمی خود را در خطر می بینند، اما آیا جایی کسی از آنها یادی کرده است؟
به گفته بسیاری از جامعه شناسان، اولین قربانی بحران اقتصادی در هر کشوری، زنان کارگر هستند، همانطور که در زمان رونق بازار، استخدام زنان بیشتر می شود، به همان میزان عکس آن اتفاق می افتد و آنچه کم نخواهد بود، بهانه برای اخراج یا تسویه حساب است.
موضوعی این روزها بیشتر بر رسانه ها نقش بسته، طرح های پیشنهادی مبنی بر استخدام دو زن با حقوقی برای یک زن است با وعده ی «شاید» بازنشستگی کامل؛ مسئولان تایید کننده ی این طرح که زنان در پست های سیاسی را نیز در خود دارند معتقدند این کار باعث می شود «با توجه به رشد آمار دختران تحصیل کرده، کار برای همه فراهم شود». یعنی برای حل معضل بازار کار و درمان بیکاری، حقوق و منزلت کارگر یا کارمند را تقلیل می دهند، جدا از توهینی که به شخصیت و توانمندی های وی کرده اند.
این طرح تا آنجا «شور» بود که خبرگزاری ایلنا در گفتگو با نعمت احمدی، وکیل دادگستری نوشت «این طرح با اصول قانون اساسی مغایرت دارد، تبعیض ناروا نسبت به زنان است و راه پیدا کردن این امر به مشاغل با اصول اولیه شناخته شده برای هر انسانی منافات دارد.
در واقع زنان در هر سطحی از کارمندی که باشند، خواه مدیر، خواه کارگر، نمی توان معضلات آنها را تنها از دید صنفی که در آن قرار دارند مورد بررسی و نقد قرار داد زیرا همیشه «معضل» دیگری را در این جامعه بر دوش می کشند، بنام «زن بودن».
زنانی که کمک حال خانواده هستند، آنهایی که اول همسرند، بعد مادر و شاید پس از آن شاغل و حالا اگر مشغول به کار هم باشد باید ببینیم ثبت شده است یا خیر، نگاه جنسیتی و جنسی حاکم بر او چگونه است، اول جایگاه شغلی اش به چشم می آید یا جنسیت او؟
اکثر این بحث ها پیرامون حقوق کارگران است که زنان بخش چشم گیری از آنان را در بر می گیرند، حقوقی که از زنان چندین بار بیشتر کاسته می شود، حال بگذریم از حقوقی که در خانه، خانواده و دیگر مشاغلی که هیچ گاه شغل به حساب نمی آیند از آنان گرفته میشود.
اما زنان کارگر با مشکلات دیگری چون «خشونت» نیز مواجه اند؛ چه بسیاری که به شغل منشی گری شاغل اند و نه تنها کارفرما بلکه جامعه نیز به آنان با چشم تردید می نگرد، تردید از حفظ پاک دامنی! و چه بسیار زنانی که به سادگی تهدید می شوند که اگر خواسته ی کارفرما را برآورده نکنند شغلشان را از دست می دهند، حال شاید آن زن کودکانی گرسنه را در منزل به انتظار داشته باشد.
خشونت تنها در این خلاصه نمی شود، به کارگاه های کوچک برویم، همان جاهایی که شاید خیلی از ما قادر به تنفس بوی نای آن نیستیم، قالیچه های رنگارنگی که از دارها آویخته اند اما نباید نوری برشان بتابد، همان قالی هایی که ما با افتخار می گوییم «قالی ایرانی» است، همان قالی هایی که دارایی به پایش می ریزیم تا زیر پایمان مرغوب تر شوند، به این کارگاه ها که می رویم، زنان بسیاری بدون کوچکترین حقی، سلامت روحی و روانی خود را از بار زندگی از دست داده اند.
نه فقط سلامت جسمی که تهدیدهای جامعه، کارفرما، زندگی و این جنگلی که دنیا نام گرفته، کمرشان را خمیده کرده است.
روز کارگر فرا میرسد، در ایران مثل هر تظاهرات مدنی دیگری که انگار نباید مجوزی داده شود، کارگران نیز بی مجوز مانده اند، سراسر دنیا این روز تعطیل است و گل های ارزان قیمت به رسم قدردانی از این قشر جامعه که چرخاننده اصلی چرخ دنده های اقتصاد هستند به یکدیگر هدیه داده می شود، یک هفته وقت داریم تا به بهانه ی این روز یادی کنیم از زنانی که هر روز با جان و تنشان بی نام و بی صدا این چرخ دنده ها را می چرخانند.
روز کارگر بر تک تک زنان کارگر مبارک باد.