به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۹۲

رامین کامران-(شماره 6، 7 و 8)
یادداشتهای انتخابات -چهار بعلاوه چهار -
(شماره 8)  دروغ دوقبضه 
جنگ و جدل اخیر نامزدها بر سر برنامهُ هسته ای و جنگ اقتصادی که به بهانهُ آن با ایران درگرفته و مهمترین چالش پیش روی جمهوری اسلامی است، برخی را به هیجان آورده که دیدید چه شد! یکی چنین گفت و دیگری جوابش را چنان داد و... 

ظاهراً اگر کل واقعه هم جدی نباشد برخی اصرار به جدی گرفتن اجزایش دارند. بی توجه به اینکه داستان حل مسئلهُ اتم با دیپلماسی هوشمندانه (که لابد بدل تحریم هوشمندانه است) از جنس دروغهای انتخاباتی است. نه از نوع وعده هایی که نامزدهای خیال وفای به آن را ندارند، از نوعی که اصلاً قادر به وفا کردن بدان نیستند.
اول به این دلیل که سیاست خارجی جمهوری اسلامی در این باب توسط رئیس جمهور تعیین نمیشود تا به دست او گره گشایی شود. از این مهمتر اینکه بازی دو طرف دارد و سر دیگرش که آمریکاست و این فشار را بر ایران وارد ساخته، ابداً خیال تغییر روش ندارد.
از آنجا که برای دعوا رضایت یک طرف کافی و برای صلح رضایت دو طرف لازم است، عاقبت داستان هم روشن است. نظر دیگر اعضای پنج به علاوهُ یک، یعنی به عبارت دقیقتر آن پنج تایی که به آمریکا علاوه شده اند، در این میان کارساز نیست.
چیزی که آمریکا نمی خواهد قبول کند ارتقای مرتبهُ ایران در منطقه و جهان است و تا زمانی که مجبور به قبول واقعیت بشود، هر توافقی را وتو خواهد کرد، کمااینکه تا به حال کرده، بارزترینش آنی بود که به وساطت ترکیه و برزیل انجام شد.
ایرانیانی که به سودای حل دعوای اتمی پای صندوق بروند فقط گول نامزدهای دستچین شده را نخورده اند که برای گرم کردن بازار خود حاضرند هر حرفی بزنند، گول تبلیغات دروغ آمریکا را هم که تظاهر به مصالحه جویی میکند، خورده اند. دو حکومت، یکی توتالیتر و دیگری دمکراتیک، در یک نقطه به توافق رسیده اند و آن دروغ تحویل دادن به ملت ایران است. به هر حال دوقبضه شدن دروغ به حقیقت نزدیکش نمیکند.

(شماره7)انتخابات بین المجالسی
بازار انتخابات گرم است و همه انتخابات آزاد میخواهند: یکی برای اینکه نمیخواهد ساختار شکن باشد و رویش نمیشود بگوید، دیگری برای اینکه میخواهد باشد و جرأت ندارد بگوید، سومی هم برای اینکه اصلاً سرگردان است و نمیداند چه بگوید. اینها همه مأخذی هم پیدا کرده اند که به استناد آن انتخابات آزاد بخواهند: اعلامیهُ کنفرانس بین المجالس سال ۱۹۹۴. متنی است که در پاریس تصویب شده و کلش را که بچلانید میگوید باید همهُ ساکنان کشوری که سنشان به حد نصاب رسیده است، از حق برابر در اظهار عقیده و تبلیغ، در انتخاب کردن و انتخاب شدن برخوردار باشند و تقلب هم در انتخابات نباید کرد. بسیار خوب! مثل بسیاری از متونی که از دل دستگاه های بین المللی بیرون میاید، کلی است و کشف خارق العاده ای در آن نیست ولی ضرری هم ندارد. اما مد شدن آن در این سطح مایهُ چند سؤال از کسانی است که مثل سفتهُ واخواست شده در هوا تکانش میدهند تا طلب خود را بستانند. تصور میکنید که این کنفرانس حق برخورداری از انتخابات آزاد را برای شما برقرار کرده است و اگر این منتشر نشده بود چنین حقی نداشتید؟ اگر صفات بدیهی انتخابات آزاد در این متن شمرده نشده بود، نمیدانستید که انتخابات آزاد یعنی چه؟ یک قرن است که مردم در ایران میگویند فلان انتخابات آزاد نبود یا بود و ما انتخابات آزاد میخواهیم و ... اینها میدانسته اند چه میگویند یا نه؟ خیال میکنید تصویب این اعلامیه توان شما را برای دستیابی به انتخابات آزاد مقاومت ناپذیر کرده و حال با این سلاح دیگر کسی حریفتان نیست؟ همه میدانند که پاسخ به هر سه سؤال منفی است. برای درک مطلب هم دکترای حقوق لازم نیست. پس این کاغذ چه جاذبه ای دارد که همه را به سوی خود کشیده؟ به تصور من پاسخ روشن است: چون مثل بسیاری متون دیگر که حقوق طبیعی مردم را برمیشمارد و به دستشان میدهد، برای برخی این تصور را ایجاد میکند که حقوق مزبور را میتوان صرفاً به استناد این مدرک به دست آورد. این تصور نادرست است. برای این کار نیرو لازم است، ولی نیروی که؟ نهادهای بین المللی که نه محق به این کارند و نه توانش را دارند. دولتهای بزرگی که خود را نمایندهُ جامعهُ جهانی جا میزنند و مایلند نقش شرخر بازی کنند که نتیجهُ دخالتشان معلوم است. دولت اسلامی هم که اصلاً دزد حقوق ملت است. مرجع اصلی مطالباتی که عنوان میکنید فقط و فقط خود شما هستید، حال چه با کاغذ و چه بی کاغذ. تغییر نظام سیاسی در جهتی که به شما فرصت برخورداری از حقوق طبیعی تان را بدهد، کار خود شماست و بس. آنچه این سرنوشت را معلوم میکند فقط حق داشتن شما نیست، قدرت خود شماست.

(شماره 6) تأثیر سیاست خارجی بر انتخابات
بین سیاست داخلی و خارجی هیچ کشوری دیوار نکشیده اند و انتخاباتی که، چه درست و چه تقلبی، برای تعیین مناصب داخلی انجام میپذیرد از سیاست خارجی نیز تأثیر میگیرد و طبعاً بر آن تأثیر مینهد. تا صحبت از این عامل میشود نظر همه به آمریکا و متحدانش در اروپا و خاورمیانه متوجه میگردد. تکلیف جمهوری اسلامی با اینها روشن است و نقداً با حذف نامزد شاخص اصلاح طلبان اهرم فشار اصلیشان را شکسته است. ولی در مقابل، متغیر بسیار مهمی در خاورمیانه هست که حتماً بر این انتخابات تأثیر خواهد نهاد و کمتر به آن توجه شده: وضعیت سوریه و سرنوشت نبردی که دو سال است برای کنار زدن بشار اسد و از هم پاشاندن کشورش درگرفته. درافتادن آمریکا و متحدانش با آنچه که برخی هلال شیعی مینامند و در حقیقت باید دایرهُ نفوذ جمهوری اسلامی شمردش، امر جدیدی نیست. آنها هیچ زمان خطر حمله به کانون این دایره را که ایران باشد، نپذیرفته اند چون از حدود امکاناتشان بیرون است. در عوض هر بار کوشیده اند یکی از شاخکهایش را قطع کنند. کار از حمله به حزب الله لبنان شروع شد که شکست سختی در پی داشت، بعد سراغ حماس رفتند که از بابت سیاسی باخت مطلق بود تا نوبت رسید به سوریه. قرار بود با استفاده از بلبشوی منطقه، این کشور را هم مثل لیبی، قاچاقی لای بهار عربی بار بزنند و تغییر رژیمش را به حساب آزادیخواهی مردمش بنویسند و خود استفاده اش را ببرند که نشد. حکومت سوریه جا نزد و کار در شورای امنیت به مانع اساسی برخورد و دعوا به سرعت از حالت تظاهرات مردمی تبدیل شد به جنگ داخلی با مزدوران خارجی. با ورود حزب الله لبنان به میدان جنگ، سیر وقایع تغییر کرد و چنین به نظر میاید که شکست مخالفان اسد که اول موجودیت نظامیشان از موجودیت سیاسی آنها جدا شد و سپس آنرا تحت الشعاع قرار داد، قطعی است. این سومین مورد برد جمهوری اسلامی است در برابر فشار خارجی، یا به عبارت دقیقتر شکست خوردن دشمنانش و روشن است که گرایش آنرا به موضع گیری محکمتر در برابر این دشمنان تقویت خواهد نمود. در این وضعیت، نظام نه تنها موردی نمی بیند که بخواهد چهره ای نرم تر از خود به دنیا نشان بدهد، بلکه روحیه اش هم برای بیرون آوردن نامزد دلخواه از صندوق، بیش از پیش تقویت شده است. پیروزی در سیاست خارجی به هر حکومتی اعتماد به نفس میدهد و حکومتهای دیکتاتوری را در برابر ملت خودشان قویتر میسازد. برندهُ رسمی این انتخابات هر که باشد، در حوزهُ انتخابیهُ سوریه هم رأی آورده است.
ایران لیبرال