یک مرگ دیگر در زندان؛ افشین اسانلو، فعال کارگری درگذشت
به دنبال فوت افشین اسانلو، فعال کارگری زندانی در رجایی شهر، مدیرکل زندانهای استان تهران گفته است وی در بیمارستان شهید رجایی کرج در اثر سکته قلبی فوت کرده است. خواهر این زندانی سیاسی اما گفته است که برادرش قبل از رسیدن به بیمارستان فوت کرده و هیچ بیماری قلبی نداشته و خبر مرگ وی در اثر سکته قلبی برای خانواده غیرقابل باور است.
هدی صابر، زهرا بنی یعقوب، محسن دکمه چی، منصور رادپور، زهرا کاظمی، امیدرضا میرصیافی، البرز قاسمی، اکبر محمدی و علی اکبر سعیدی سیرجانی از جمله زندانیانی هستند که در زمان گذراندن دوران حبس خود فوت کرده اند.
سال گذشته در خرداد ماه در کمتر از یک هفته هفت تن از زندانیان در زندان رجایی شهر درگذشتند و هیچ مقام مسئولی در مورد این مرگ ها توضیحی نداد.
فاجعه در زندان رجاییشهر کرج؛ هفت مرگ در هفت روز گذشته
سهراب سلیمانی در گفتوگو با ایسنا، بدون اشاره به روند درمانی و تقاضای این زندانی سیاسی برای مرخصی درمانی با تایید این خبر اظهار کرد: افشین اسانلو از محکومین تهران بود که اخیرا برای گذراندن باقی دوران محکومیتش به زندان رجاییشهر کرج منتقل شده بود.
مدیرکل زندانهای استان تهران افزود: نامبرده در سال ۸۸ بازداشت شده بود و اسفند ماه دوران محکومیتش به پایان میرسید که متاسفانه به دلیل سکته قلبی فوت کرد.
پاییز گذشته کلمه گزارش داد که فشارهای وارده بر افشین اسانلو، فعال کارگری و زندانی سیاسی موجب بروز مشکلات جسمی برای وی شده است.
خواهر این زندانی سیاسی در گفت و گو با جرس گفته است که وقتی او را به بیمارستان آوردند فوت شده بود اما ما باز دیدیم جوان است و شاید امیدی باشد نزدیک یکساعت هم برای احیاء او تلاش کردیم اما فایده ای نداشت.
او احتمال سکته قلبی را رد می کند و می گوید که افشین سالم بود و هیچ ناراحتی قلبی نداشت. ما وقتی خبر را شنیدیم اصلا باورمان نمیشد مگر میشود افشین سکته قلبی کند!
او احتمال سکته قلبی را رد می کند و می گوید که افشین سالم بود و هیچ ناراحتی قلبی نداشت. ما وقتی خبر را شنیدیم اصلا باورمان نمیشد مگر میشود افشین سکته قلبی کند!
این خواهر داغدار با انتقاد از بی توجهی زندانبان در عدم اطلاع رسانی به خانواده می گوید که تاکنون کسی از زندان برای اعلام خبر مرگ برادرش با آنها تماس نگرفته است.
وی همچنین گفته است که هفته پیش مادرم یک ملاقات حضوری با افشین داشت و حالش خوب بود. حتی امیدوار بود که صحبت کند و بتواند به مرخصی بیاید.
این فعال کارگری ازسوی قاضی صلواتی به ۵سال حبس تعزیری به اتهام اجتماع و تبانی محکوم شد و دادگاه تجدید نظر استان تهران نیز این حکم را تایید کرد.
به گزارش ندای سبز آزادی، افشین اسانلو پیش از این برای درمان بارها درخواست مرخصی کرده بود اما مسئولان دادستانی تهران با مرخصی این زندانی سیاسی مخالفت کردند.
مهر ماه سال گذشته نیز این زندانی سیاسی و عضو هیأت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه در نامه ای به فدراسیون بین المللى کارگران حمل و نقل ( آ تى اف ) و سازمان جهانى کار ( آ ال او ) از دردها و آلامی گفت که در این مدت بر او آمده است.
در این نامه که در کلمه منتشر شد، آمده بود که تنها گناه من پیگیری خواسته هاى به حقى است که کارگران شرکت واحد به آن واقف شده و آن را مطالبه میکنند، که با دستگیرى و زندانى آنها این خواسته ها از بین نمیرود. ضرورتهایى مانند به وجود آمدن یک نهاد صنفى مستقل کارگرى جهت احقاق حقوق حقه و قانونى طبق موازین وزارت کار در جهت تامین امنیت شغلى، بهبود دستمزدها متناسب با میزان تورم جلوگیرى از پرداخت سلیقه اى حقوق و مزایا، عقد قراردادهای دائم بین کارگر و کارفرما ، پایبند کردن دولت در کمک و تسهیل پرداخت بیمه تامین اجتماعى، نظارت در تعاونیهاى حمل و نقل که دیگر کاملا خصوصى شده و انحصاری بهره برداری میشود و تنها نام تعاونى را یدک میکشند، غیر قابل انکار می باشد.
روز گذشته همزمان با فوت افشین اسانلو، حشمت الله طبرزدی از زندانیان سیاسی که دوران حبس خود را در رجایی شهر سپری کرده بود و اینک در مرخصی است، در مطلبی در صفحه فیس بوک خود نوشت: ممکن است پرسیده شود این زندان رجایی شهر چگونه جایی است که هر سال چندین نفر در ان گرفتار مرگ خاموش می شوند. از دیدگاه من که حدود دوسال و نیم از ۳ سال حبس اخیر را دران جا گذرانده ام،محدودیت ها و فشار های گوناگون روحی، عامل اصلی این نوع مرگ ها در رجایی شهر است. به ویژه در دوره ی اخیر که تلفن و ملاقات حضوری و مرخصی ها قطع است،و سالن ۱۲ به یک سالن دربسته تبدیل شده ، این فشار ها افزایش می یابد.من پیشتر ۷ سال حبس در انفرادی های بازداشت گاه های مختلف امنیتی و نیززندان اوین گذرانده ام. ولی زندان فوق امنیتی رجایی شهر را زندانی با شرایط کاملا غیر انسانی تر یافتم. حتا برای قاتلین نیز محل مناسبی نیست چه رسد برای فعالین سیاسی و کارگری.همین شرایط است که زندانی را در مسیر مرگ تدریجی قرار می دهد. بنا براین دولت جدید اگر قرار است کاری انجام بدهد باید شرایط این زندان را مورد برسی و تغییر جدی قرار بدهد.پیشتر باید پاسخ بدهند که جرم افشین اسانلو چه بود که به ۵ سال حبس محکوم شده بود!؟مبادا شاهد مرگ دیگری در زندان رجایی شهر و به ویژه سالن ۱۲ باشیم.
خواهر افشين اسانلو: در شوک مرگ برادرم هستيم
"افشين سالم بود و هيچ ناراحتی قلبی نداشت. ما وقتی خبر را شنيديم اصلا باورمان نمیشد مگر میشود افشين سکته قلبی کند! ... دو روز افشين فوت شده اما هيچکسی حاضر نشده به ما خبر بدهد..." [آخرين تصوير ثبت شده از افشين اسانلو پيش از درگذشت در زندان رجايی شهر]
مژگان مدرس علوم - جرس: افشين اسانلو، فعال کارگری که روز پنجشنبه ۳۰ خرداد از زندان رجايی شهر به بيمارستان منتقل شده بود به دليل عارضه قلبی درگذشت.
سهراب سليمانی، مديرکل زندانهای استان تهران در گفتوگو با ايسنا با تاييد خبر فوت افشين اسانلو به دليل سکته قلبی گفته است: « افشين اسانلو در سال ۸۸ بازداشت شده بود و اسفند ماه دوران محکوميتش به پايان میرسيد که در بيمارستان شهيد رجايی کرج فوت کرده است.»
اين اظهارات در حالی گفته میشود که در پيگيریهای خانواده اسانلو کارکنان بيمارستان شهيد رجايی میگويند که افشين اسانلو پيش از انتقال به بيمارستان فوت کرده بود.
تاکنون چندين زندانی سياسی به دليل شرايط سخت و نامناسب زندانها و اهمال و عدم رسيدگی مسئولين زندان و مقامات قضايی جان خود را از دست دادهاند؛ روندی که همچنان ادامه دارد.
فاطمه گلگری، مادر افشين اسانلو پيش از اين به خبرنگار جرس گفته بود: «افشين اصلا گناهی نکرده، فقط راننده اتوبوس بود و از وضعيت بد اقتصادی کارگران شکايت داشت. اميدواريم کسانی که مسايل حقوق بشر را پيگيری میکنند به وضعيت زندانيان سياسی توجه کنند و زندانيان سياسی بی گناه را از زندان آزاد کنند.»
افشين اسانلو، برادر منصور اسانلو موسس سنديکای کارگران شرکت واحد است. اين فعال کارگری از سوی قاضی صلواتی به پنج سال حبس تعزيری به اتهام «اجتماع و تبانی» با استناد به صحبت با مسافران و داشتن پاسپورت محکوم شد و دادگاه تجديد نظر استان تهران نيز اين حکم را تاييد کرد.
منصور اسانلو نيز در صفحه فيس بوک خود نوشته است: «افشين را در قسمت خوابگاه رانندگان ترمينال جنوب دستگير می کنند و به اطلاعات شهرری میبرند و با هماهنگی اطلاعات اوين او را به بند ۲۰۹ اوين میبرند و تحت سختترين شکنجهها قرار میدهند تا از او بر عليه سنديکا و فعاليتهای سنديکايی اقرار بگيرند. اقرارهايی دال بر همکاری سنديکا با گروههای سياسی و اقدامات غيرقانونی و حتی تهيه اسلحه برای سنديکا يا داشتن نقشه بمب گذاری با همکاری عوامل گروههای سياسی مخالف جمهوری اسلامی که همه دروغ و واهی بود و چون او اين اتهامات را نمیپذيرد زير فشارهای سختتری قرار میگيرد.».
گفتنی است، افشين اسانلو در اواخر آذرماه سال ۸۹ در ترمينال اتوبوس رانی جنوب، بازداشت و چهار ماه دربند ۲۰۹ زندان اوين تحت شکنجه قرار گرفت که آسيبهای وارده از دوران شکنجه هنوز در بدن او باقی مانده است. ضربات متعدد کابل بر بدن اسانلو باعث پارگی در کف پا و ايجاد غده در کتف او شده است.
«جرس» با خواهر افشين اسانلو پس از اعلام خبر درگذشت او گفتگو کرده است و اين گفتگو در شرايطی انجام گرفت که صدای شيون و فرياد مادر افشين شنيده میشد.
متن گفتگو را بخوانيد:
- خانم اسانلو! ضمن عرض تسليت لطفا در خصوص چگونگی درگذشت افشين برايمان بگوييد؟
ما الان در شوک هستيم و خودمان هم باورمان نمیشود و از طريق دوستان خبردار شديم.
ما الان در شوک هستيم و خودمان هم باورمان نمیشود و از طريق دوستان خبردار شديم.
- بعد از اينکه خبر را شنيديد به زندان يا بيمارستان مراجعه کرديد؟
بله، امروز از صبح برای پيگيری به رجايی شهر رفتم تا ببينم خبرش صحت دارد. گفتند برويد دادسرا و اجازه بگيريد تا جنازه افشين را ببينيد؛ بعد که رفتم بخش، پرستار بخش گفت که افشين را پنج شنبه ساعت هشت شب به بيمارستان رجايی منتقل کردهاند اما قبلا مرده بوده است.
بله، امروز از صبح برای پيگيری به رجايی شهر رفتم تا ببينم خبرش صحت دارد. گفتند برويد دادسرا و اجازه بگيريد تا جنازه افشين را ببينيد؛ بعد که رفتم بخش، پرستار بخش گفت که افشين را پنج شنبه ساعت هشت شب به بيمارستان رجايی منتقل کردهاند اما قبلا مرده بوده است.
- يعنی در زندان فوت شده بود؟
من هم همين را میخواستم بدانم و دوباره در خصوص نحوه فوت برادرم پرسيدم که گفتند وقتی او را به بيمارستان آوردند فوت شده بود اما ما باز ديديم جوان است و شايد اميدی باشد نزديک يکساعت هم برای احياء او تلاش کرديم اما فايده ای نداشت.
من هم همين را میخواستم بدانم و دوباره در خصوص نحوه فوت برادرم پرسيدم که گفتند وقتی او را به بيمارستان آوردند فوت شده بود اما ما باز ديديم جوان است و شايد اميدی باشد نزديک يکساعت هم برای احياء او تلاش کرديم اما فايده ای نداشت.
- علت فوت چه بوده؟
میگويند سکته قلبی کرده است.
میگويند سکته قلبی کرده است.
- افشين سابقه ناراحتی قلبی داشت؟
نخير، افشين سالم بود و هيچ ناراحتی قلبی نداشت. ما وقتی خبر را شنيديم اصلا باورمان نمیشد مگر میشود افشين سکته قلبی کند!
نخير، افشين سالم بود و هيچ ناراحتی قلبی نداشت. ما وقتی خبر را شنيديم اصلا باورمان نمیشد مگر میشود افشين سکته قلبی کند!
- امروز شنبه است آيا از روز پنج شنبه که افشين فوت کرده کسی از مسئولين زندان با خانواده تماس نگرفته تا به شما خبر دهند؟
نخير، دو روز افشين فوت شده اما هيچکسی حاضر نشده به ما خبر بده...
نخير، دو روز افشين فوت شده اما هيچکسی حاضر نشده به ما خبر بده...
- توانستيد پيکر افشين را ببينيد؟
بله...(گريه) اصلا باورمان نمیشود افشين مرده باشد، سالم سالم بود...
بله...(گريه) اصلا باورمان نمیشود افشين مرده باشد، سالم سالم بود...
- آخرين باری که افشين را ملاقات کرديد چه زمانی بود؟
هفته پيش مادرم يک ملاقات حضوری با افشين داشت و حالش خوب بود. حتی اميدوار بود که صحبت کند و بتواند به مرخصی بيايد.
هفته پيش مادرم يک ملاقات حضوری با افشين داشت و حالش خوب بود. حتی اميدوار بود که صحبت کند و بتواند به مرخصی بيايد.
- چه مدت در زندان بود و نتوانسته بود از مرخصی استفاده کند؟
حکمش پنج سال بود و سه سال و نيم در زندان بود. ما خوشحال بوديم که يکسال و چند ماه بيشتر از زندانش نمانده، اما نمیدانستيم جوانی و جانش را در زندان از دست میدهد. اصلا جرمی مرتکب نشده بود. بی گناه بود و ناعادلانه در زندان بود.
حکمش پنج سال بود و سه سال و نيم در زندان بود. ما خوشحال بوديم که يکسال و چند ماه بيشتر از زندانش نمانده، اما نمیدانستيم جوانی و جانش را در زندان از دست میدهد. اصلا جرمی مرتکب نشده بود. بی گناه بود و ناعادلانه در زندان بود.
- شرايط زندان رجايی شهر چطور بود؟
سه سال و نيم توی زندان رجايی شهر بود که ديگر شرايط زندان رجايی شهر را همه میدانند و نياز به گفتن ندارد. مادرم هم مريض بود و همه ما گرفتار. سه سال و نيم زندان در شرايط سخت گفتنش راحت است تا کسی آنجا نباشد نمیفهمد اين عزيزان چه میکشند. فقط همين را بگويم که حتی هيچ کس از مسئولين زندان برای خانواده ارزش قائل نشده بودند و حاضر نشده بودند بعد از فوتش به ما خبر بدهند! ديگر چه بگويم. حالمان اصلا خوب نيست ديگر نمیتوانم حرف بزنم.
سه سال و نيم توی زندان رجايی شهر بود که ديگر شرايط زندان رجايی شهر را همه میدانند و نياز به گفتن ندارد. مادرم هم مريض بود و همه ما گرفتار. سه سال و نيم زندان در شرايط سخت گفتنش راحت است تا کسی آنجا نباشد نمیفهمد اين عزيزان چه میکشند. فقط همين را بگويم که حتی هيچ کس از مسئولين زندان برای خانواده ارزش قائل نشده بودند و حاضر نشده بودند بعد از فوتش به ما خبر بدهند! ديگر چه بگويم. حالمان اصلا خوب نيست ديگر نمیتوانم حرف بزنم.