به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، خرداد ۲۴، ۱۳۹۲

ژاله وفا
گفت‌وگويی بی‌پرده ميان 

يک رأی‌دهنده به نظام و يک تحريم‌کننده
خوانندگان محترم شب گذشته ما بين اينجانب ژاله وفا و يک دختر خانم جوان دانشجو ، چاتی دو ساعت و نيمی انجام شد که با پيشنهاد ايشان ان چات را عينا ضبط کرده و برای قضاوت مردم در اختيار شما قرار ميدهم.
خانم ستوده م.:
خانم وفای عزيز با سلام. من ستوده . م دانشجوی سال سوم رشته اقتصاد هستم.مقالات شما را هميشه می خوانم و در فيسبوک هم کامنتهای شما را ميخوانم. من ميخواهم در اين انتخابات رای بدهم و برای خود نيز استدلالهايی دارم .
در فيسبوک نيز کامنتهای شما را ديده ام و ميدانم که انتخابات را تحريم می کنيد. ولی چون استدلالهای شما برايم جالب بودو خواستم از طريق چات مستقيم با شما وارد گفتگو شوم به هر حال ما هر دو ايرانی هستيم و برای رسيدن به قدرت نيست که رای ميدهيم و يا نمی دهيم بلکه هدف هر دوی ما اعتلای وطن است من نيز مانند شما از نظام دل خوشی ندارم و دوست ندارم در نظامی استبدادی زندگی کنم و بچه های آينده ام در اين نظام بار بيايند.جنايت خامنه ای را نيز می شناسم. خصوصا در سال ۸۸ شاهد پر پر شدن سهرابها و ندا ها بوده ام و دلم خون است ولی معتقدم شايد بتوان از طريق رای دادن مشکلات را حل کرد. خلاصه من و شما در حال حاضر راه های متفاوتی را برگزيده ايم.شايد در پايان اين گفتگو نظراتمان بهم نزديک تر شود و يايکی از ما تجديد نظر کنيم .چطوره در اينباره با هم گفتگو کنيم؟ايا وقت خود را در اختيار من قرار ميدهيد؟
ژاله وفا:
سلام هموطن عزيزم ستوده خانم گرامی .با کمال ميل . من هميشه ازمحيط گفتگو و بحث استقبال ميکنيم . و بهترين راه تمرين دموکراسی و تفاهم را گفتگو ميدانم. اتفاقا اکنون وقت دارم ووقت ، وقتی عزيز است که صرف گفتگوی سازنده با يک انسان و هموطن عزيزی چون شما شود. قبل از شروع بحث بگويم که من برای شما و تصميمتان احترام قائلم و البته علاقه مند هستم نظرات و استدلالهای شما را نيز بشنوم ودر آنها تامل کنم . در صورت تمايل شما نيز در استدلالهای من تامل کنيد.
ستوده. م:
خانم وفا اگر مخالفتی نداريد پيشنهاد ميکنم که اين چات را ضبط کنيد و بعد انرا بدون اينکه در ان دست ببريم (مگر اينکه شما حرفی خصوصی بزنيد و نخواهيد درج شود ) در سايتها درج کنيم . به هر حال اين صحبتها کم و بيش بين مردم رخ ميدهدو شايد کمکی باشد بحث ما به بقيه که سوالات يا ابهامات مشابهی دارند .موافقيد؟
ژاله وفا :
خيلی ايده جالبی است اينجوری بقيه مردم نيز در اين بحث شرکت داده می شوند. من موافقم و حرف خصوصی نخواهم زد. شما اگر جايی را مايل به حذف بوديد بفرماييد تا پاک کنم.
ستوده. م:
خيلی متشکرم که پيشنهاد من را اينقدر راحت پذيرفتيد.من شما را يک خانم فعال سياسی ميدانم و انسانی با وجدان که هميشه در باره مسائل کشور افشا گری می کنيد .ولی راستش خيال می کردم آدمهای سياسی کمی محافظه کارند ولی خوب حدسم اشتباه بودو خوشحالم که در اين زمينه حدسم اشتباه بود.خوب من اولش بايد بگم که اينبار که در رای گيری شرکت می خواهم بکنم می خواهم به آقای حسن روحانی رای بدهم ولی چون می خواهم صادقانه حرفم را بزنم بايستی بگويم که دلم چندان هم راضی نيست و ميدانم او گذشته روشنی نداشته ايا اين درست است که وی در ۱۸ تير دانشجويان را اراذل خوانده است ؟اگر اينجور باشد جدا بسيار بی رغبت می شوم که به وی رای دهم.ولی در حال حاضر بهترين انتخاب ممکن است.اين را هم بگويم که ( نمی خواهد اين جمله راحذف کنيد) من مدتی است که بر اثر زياده خوری چاق شده ام. لباسهايم همه تنگ شده اند. يک شلوار دارم بی قوراه و زشت و بد ترکيب که نه از رنگش خوشم مياد و نه از فرمش ولی تنها لباسی است که ميتوانم در شرايط حاضر بپوشم. راستش وقتی به رای دادن به اقای حسن روحانی فکر ميکنم حسم مثل حسم به اين شلوار است!ولی چاره ای جز ان ندارم که فعلا بپوشمش .
ژاله وفا:
ستوده جان عزيز. حتما شما نيز انسان ضابطه مندی و پايبند به ارزشيد. ميدانم در مثل مناقشه نيست و مقايسه شلوار و آقای حسن روحانی تنها يک مثال است برای روشن کردن حس شما. ولی از آنجا که آقای حسن روحانی هرچند بعلت بنظراتش و سابقه اعمالش با وی مخالفم يک انسان است و دارای حقوق انسانی است ، بگذاريد تصريح کنيم که مساله بی قوارگی و بدترکيبی را با ايشان مقايسه نکرده ايد.هرچند عمل سياسی ايشان را در کانديدای چنين نظامی با اين شرايط شدن را من به شخصه در اخلاق عملی بسيار زشت ميدانم.
ستوده. م.:
نه منظورم صورت زشت و قيافه بد ترکيب نبوده .اتفاقا از بقيه قيافه اش بهتر نيست جز از رضايی .ممنون که به حقوق انسانی وی اشاره کرديد ولی جدا حس من وقتی به رای دادن به وی در روز جمعه فکر ميکنم مثل حس بدی است که به علت چاقی از سر ناچاری به پوشيدن آن شلوار دارم.
ژاله وفا:
ستوده خانم عزيز قبل از اينکه شما تصميم بگيريد به چه کسی رای بدهيد و يا ندهيد ابتدا بايد بر روی مسائل مهم تری تامل کنيد . اينکه اصلا در اين ميانه حقی پايمال می شود و يا نه و اگر آری از کی و چه حقی ؟ رای دادن واجد چه معنايی است؟و اما در مورد آقای حسن روحانی فراموش نکنيد که وی در اصل يک راست گرا بوده و هست و برای راهيابی به مجلس پنجم در ليست راست گراها در کنار افرادی چون لاريجانی و احمدی نژاد قرار داشت.نزول اصلاح طلبان را در موضع بايد ديد که اکنون چشم اميد ازراستگرايی دارند تا آمال و آرزوهای آنها را عملی سازد. البته وقتی قبله عالم آنها از جنس فکر رفسنجانی و روحانی است ، کنه نظرات آنها بيشتر نمايان می شود.
حال بايد روی اعمال آقای حسن روحانی قضاوت کنيد ونه روی چهره ظاهری وی.آقای حسن روحانی در حوادث ۱۸ تير۷۸ که نظام به کوی دانشگاه تهران حمله کرد و کوی دانشگاه تهران و تبريز را ايلغار کرد و جوانان اين مرزوبوم را به خاک وخون کشاند و عده ای را نيز دستگير کرد ، دبير شورای عالی امنيت ملی بود. او دانشجويان آزادی‌خواه را يک مشت اراذل و اوباش و افراد شرور خطاب کرد. متن سخنان وی رادو باره پريشب در سايت باشگاه خبرنگاران می خواندم و اکنون بر روی کامپيوترم ضبط است و برايتان ارسال ميدارم. او در سخنرانی خود در ۲۳تير ۷۸:گفت «در ميان اين افرادی که دستگير شده‌اند افراد شرور، جنايتکار و سابقه‌دار، وابسته به گروهک‌های معاند و ورشکسته، افرادی که به نوعی از سوی دست‌های مشکوک تطميع شده‌اند.» او دانشجويان معترض را ضمن آشوبگر خواندن تهديد به محکوميت و مجازات کردو گفت بی‌ترديد آنهايی که به آشوب و تخريب اموال عمومی و تعرض به نظام در اين چند روز مشغول بوده‌اند، در دادگاه‌های صالحه ما محاکمه خواهند شد و طبق قوانين و مقررات به مجازات خواهند رسيد. و از سرکوب های جريان آزادی‌خواه دانشجويی سال ۷۸ حمايت کرد و گفت: «مطمئن باشيد دولت و ارگان‌های امنيتی کاملاً بر کشور مسلط هستند و اين گروهک‌ها و اين چند صد نفر اوباش چيزی نيستند که بخواهند برای ملت ما و برای مردم عزيز و قهرمان تهران، نگرانی بوجود آورند».
ستوده م. :
ممنون برای ارسال سخنان وی. اين سخنان خيلی وحشتناک است اما شما از پايمال شدن چه حقی می گوييد ؟همين حرفها مهم است که بين من و شما بحث شود. نظرتان را بی پرده بنويسيد. من با صراحت نظراتم را مينويسم همانگونه که فکر ميکنم و شما نيز با صراحت بنويسيد.
ژاله وفا:
اموری که رای دهندگان در چهارچوب نظام ولايت فقيه از آن غفلت ميکنند اين است :
۱/ حقی بزرگ يعنی حق حاکميت ملی توسط نظام ولايت فقيه پايمال شده است ورای دادن در چهارچوب چنين نظامی سالب اين حق ، امضای تاييد نظامی می شود که اين حاکميت را نقض کرده است. اقای خامنه ای بنام ولی فقيه از هر رای شما همانگونه که خود تصريح کرده است چند نوع بهره برداری می کند .
يکی اينکه آنرا نشان مشروعيت خود و نظامش به جهانيان جلوه می دهد .يعنی همه اعمالی که انجام می دهد همانا هر نوع سرکوب و فساد و جنايتی را با رای شما رو پوشانی می کند و مشروع جلوه می دهد و نيز باز بنا به تصريح خودش آنرا موافقت شما با چند و چون و ساز و کار انتخابات در اين نظام تلقی می کند و بدان حساب می گذارد.
پس با نظارت استصوابی و تعيين ۸ نفر مورد تاييد نظام و شورای نگهبان هم حق انسانی شما که در اين انتخابات نه حق تصميم گيری داشته ايد و نه آزادی تعيين نوع تصميم را يعنی آزادی انتخاب نامزدی واقعی که نمايندگی نظرات شما را بکند ،نداشته ايد. پس حق انسانی شما پايمال شده و هم حقوق ملی ما مردم بعنوان يک ملت آزاد که بتواند در يک انتخابات آزاد اظهار نظر کند پايمال شده است.اين حقوق پايمال شده مقدم بر هر فردی است که شما در اين چهارچوب تنگ خفقان به وی رای می د هيد .از اينرو ورود به اين انتصابات از ابتدا با پايمالی دو حق بزرگ همراه است.
۲/ خامنه ای در پی انتخاب کارگزاری مطيع برای خود است . حتی تدارکاتچی نق زن نيز نمی خواهد بلکه يک کارگزار سر بفرمان که از لحاظ شکل نيز فاتحه جمهوری را بخواند.هر رای دادن به انتخاب اين کارگزار شرکت کردن در برآوردن آخرين ضربات بر پيکرمفهوم جمهوری نيز هست.
۳/بازی که خامنه ای راه انداخته اين است که کاری کرده که با برانگيختن حس لجبازی بسياری را ترغيب به شرکت در انتخابات کند تا از آن بهره برداريی که بر شمردم را انجام دهد و اين بازی را بطوری ترتيب داده که فرصتی باشد برای اينکه مردم به محتوا نظر کنند و شکل را جای محتوا نشانده است.نامزدهای اين مقام کارگزاری هيچکدام برنامه مدونی را ارائه نداده اند تا بتوان بر روی محتوای برنامه نظر داشت و آنها را به چالش کشيد.
۴/ و وقتی شما واکنش شديد و قواعد بازی که خامنه ای برای شما در همه مراحل انتخابات تعيين کرده است را پذيرفتيد ديگر نمی توانيد به اصطلاح جر بزنيد و بگوييد فريبم داد .حالا قبول ندارم و رفع مسئوليت اين امر را بکنيد که ميتوانستيد فريب هم نخوريد. بعد شما نسبت به نتايج بازی حتی اگر به ضرر کامل حقوق انسانی شما و حقوق ملی باشد مسئوليد و نميدانم تا چه حد سنگينی اين بار را ميتوانيد تحمل کنيد؟ در بازيی که در آن شرکت کرده ايد ، نتايجی بر آن مترتب است که به نظر من ميتواند برای آينده ايران بسيار خطر ناک باشد و فرصتی چند ساله را بسوزاند .شما بايستی احساس مسئوليت بکنيد. همانگونه که هر تحريمی در مقابل انتخاب خود مسئول است و بار مبارزه مدام بر دوشش است.
ستوده. م.:
همين ها را در کامنتهايتان نوشته بوديد که من را بفکر چات با شما انداخت . نوشتم که با حسی خوش در اين انتخابات شرکت نخواهم کرد .درهمه اين موارد حق را به شما ميدهم .استدلال شما سخت روی وجدان من سنگينی می کند. اگر نمی کرد وارد اين گفتگو نمی شدم. ببينيد من ميدانم حق حاکميت ما پايمال شده و من حق انتخاب نامزد واقعی را ندارم وآنها برايمان تعيين می کنند ولی الان در اين موقعيت چاره چيست؟ الان موقعيت بن بستی است که به نظرم تنها راه خروج از آن وارد شدن به لجبازی با خامنه ای است .من چاقم و شلوار ديگری ندارم واز برهنگی ميترسم.و راه ديگری به نظرم نميايد. رای ندادن هم دردی را در مان نمی کند و خامنه ای نامزد مورد علاقه اش را از صندوق بيرون مياورد .به نظر من رای ندادن کار راحت تری است تا رای دادن. ببخشيد قصد بی ادبی نداشتم . آيا شما راحت طلبی نمی کنيد خانم وفا؟.من ميگم شايد بايد اين سختی را به جان بخريم که با لجبازی با خامنه ای حد اقل سيلی محکمی به او بزنيم.رای ندادن انفعال است به نظر من.خوب که بعدش چی؟ خامنه ای نامزدش را بيرون بياورد از صندوق و بعد ما همين بدبختی را پی بگيريم؟ البته مساله برنامه را هم حق داريد شما. هيچ کدامشان هيچ برنامه ای ارائه نداده اند. من نميدانم اين قولهای شفاهی که آقای روحانی ميدهد آيا قابل پياده شدن هستند يا نه؟ فقط ميدانم آقای روحانی گفته در دوران من زندانی سياسی نخواهيم داشت.
ژاله وفا:
شما راحت باشيد ميدانم قصد بی ادبی نداريد وچنين حسی ندارم و به من بر نمی خورد.ميدانم مساله نيز مساله شخص نيست.از اينرو در بيان نظرتان صراحت داشته باشيد و شفافيت . اما شما سه موضوع راطرح کرده ايد . پاسخ من بترتيب
۱/ مينويسيد در اين موقعيت چاره چيست؟ از خود اين سوال را کرده ايد که اين موقعيت چگونه بوجود آمده؟ يکباره مثل بلا نازل شده و يا بتدريج ازفضا دادن به نظامی استبدادی شکل گرفته وبدل به شرايطی خفقان آورشده است که به نظر شما بن بستی است که راه خروج از آن وجود ندارد ؟شما می گوييد دانشجوی رشته اقتصاد هستيد. وضعيت نابسامان اقتصادی اکنون ايران يکشبه بوجود آمده است؟و يا تنها حاصل دولت احمدی نژاد بوده ؟و يا ازسياستهای اقتصادی و بی کفايتی دولتهای خامنه ای و رفسنجانی و خاتمی و ...در حل معضلات اقتصادی که خود بوجود آورده اند وهمه در آن سهيم بوده نشات می گيرد؟و در دوره احمدی نژاد ديگر سطل ابتذال و فساد سر ر فته است؟شما در رشته تحصيلی خود به رابطه علت و معلولی امور واقفيد.
چاقی شما که می نويسيد باعث شده بناچار شلواری را که دوست نداريد تنها راه چاره بدانيد، آيا خود بخودی و يکشبه بوجود آمده ؟ و يا شما بتدريج از مراقبت از سلامت خود باز مانده و از اين امر خطيرغفلت کرده ايد؟ می نويسيد چاره ای جز پوشيدن اين شلوار ندارم وگرنه برهنه می مانم.و از برهنگی ترس دارم.آيا با پوشيدن آن شلوار بی قواره مشکل اصلی شما که چاقی است و به سلامت شما ضرر رسانده حل می شود؟ آيا کسی جز شما بايستی مساله اصلی را که همان باز گشت به سلامت و پيشه کردن کم خوری و به اندازه خوری است را تصدی کند و مسئوليتش را بعهده بگيرد؟ و يا خياط شما مسئول است و خياطها جادو می کنند و چربيهای بدن شما با پوشاندن شلوار دست دوخت آنها يکشبه اب می شوند و مانکنی ظريف اندام از شما می سازند؟ در مثل مناقشه نيست شايد همين مقايسه که شما کرديد کار استدلال را راحت تر سازد.شما جز با پوشاندن موقت روی مساله چاقی (ميبخشيد اينجا صراحتم را ) که قابل پوشاندن نيز نيست و در هر حرکت شما تنگی نفس شما خود را عيان می کند کاری ديگر نيزمی کند؟ آن برهنگی که از آن می ترسيد می دانيد چيست؟به زعم من در واقع سختی قبول يک سری مسئوليتهای دنباله دار و تلاشهايی است که برای باز يافت سلامت خود بايستی انجام دهيد.همانگونه که با تخدير رای دادن به نامزد نظام ولايت فقيه که در واقع حکم چربی خفه کننده ای را دارد که با غفلت خود براندام وطن خود مستولی اش کرده ايد،ميترسيد اگر از تخدير ان شا الله اين شلوار چاقی من را می پوشاند ،چشم بپوشيم ومسائل را عريان و نه در پشت حجاب سانسور ذهن ببينيم ، علت اصلی مساله را که همانا غفلت من و شما از پذيرفتن مسئوليت تغيير که وظيفه و مسئوليت من و شماست را با چشم وجدان خود می بينيم . قبول اين امر که حفظ سلامت امری است سخت محتاج مراقبت و استمرار، برای ما سخت شده است.در صورتی که اگر مرتب و مدام انجام دهيم داشتن سلامت يکی از لذت بخش ترين حسهای انسانی است.بله زيست در چنين نظامی و قبول مسئوليت برداشتن آن از سر راه باعث می شود ابتدا سختی هايش در جلو چشمم ظاهر شودو البته آدمی ابتدا دچار ترس شديد بشود. ولی آيا به جز با زدودن ترس واعتماد به توانايی خود در اين کار مهم تنها به روپوشانی مشغول نخواهيد شد ؟ و ايا اين توانايی و اعتماد بدان و داشتن بدن و رژيم و نظامی سالم و حقوقمدارزيباترين امر ی نيست که همه ما انسانها و ايرانيان خود را بايستی شايسته آن بدانيم؟ اگر از آن غفلت کنيم آيا چاقی ما افزايش نيافته و به ميزان و ابعادضررهايی که به سلامت ما وارد می شود روز بروز افزوده نمی شود؟خفقان اين نظام ايا آخرين فضاهای حياتی را از ما نمی ربايد اگر مسئوليت تغيير آن را و تغيير رفتار تنبل گونه خود و غفلت خود را از مشارکت در صحنه حفظ حقوق را نپذيريم؟
آيا با من هم نظر نيستيد که مساله معضلات و نابسامانهای اقتصادی و سياسی و اجتماعی و فرهنگی کشور ما نيز بتدريج بر اثر عدم ايستادگی در مقابل همين بازی های نظام بوجود آمده است ؟ بر اثر شرکت کردن در رای دادن به اين نظام استبدادی ما ملت کنش گری را بتدريج از خود سلب و به نظام واگذار کرده ايم .حالا به جايی رسيده ايد که می نويسيد حالا در اين موقعيت چاره چيست؟ م يبخشيد که صريح مينويسم خود خواستيد صريح نظرم را بگويم.
ستوده. م:.
بله خواهش ميکنم بی پرده با هم حرف بزنيم. در مورد چاق شدنم حرفتان درست است آن شلوار فقط چاقی من را از ديد خودم موقتی می پوشاند و به من احساس راحتی می دهد در صورتی که تمام وجودم راحت نيست و از چاقی رنج می برد.من از وجود نظام جمهوری اسلامی که نه جمهوری است و نه اسلامی (من مسلمان معتقدی هستم که اهل دروغگويی و تزوير نيستم) نيز رنج می برم.
ژاله وفا :
هنوز دير نشده هر لحظه که مردم در موقعيت کنشگر قرار بگيرند نظام را به واکنش وا می دارند.اما فراموش نکنيم هيچ حالت خنثی ای وجود ندارد هر جا مردم از کنشگری باز ايستند زور جای آنرا پر می کند. همانگونه که تا کنون غفلت ما ايرانيان کرده و کار را بجايی رسانده که خود را دروسط انواع نا بسامانی ها حس می کنيم .برای رفع چاقی شما نيز دير نشده هر لحظه پرخوری را که نوعی زور گويی به بدن است کنار بگذاريد روند سلامت را در پيش می گيريد و شما کنشگر می شويد و مسئول سلامت خود و اين مسئوليت شيرين است و بسيار لذت بخش تر از رخوت و کسلی و تخدير حاصل از سرپوش گذاشتن و نياز به سرپوش.
امادر مورد اين امر که رای ندادن دردی را در مان نمی کند و راه راحتی است.و با رای ندادن خامنه ای نامزد خود را از صندوق بيرون مياورد:عرض ميکنم که بر عکس رای ندادن واجد اثرات و معانی بسيار مهمی است.
الف/ابتدا اينکه رای حق نيست بلکه وسيله اعمال حق حاکميت است . با رای ندادن نشان می دهيد که با هشياری زير بار فريبی نمی رويد که رژيم با اين تقلب در جابجايی معانی می خواهد به شما و امثال شما حقنه کند. شما با رای ندادن هم صاحب اختيار و ازادی نظر و تصميم خود می مانيد و هم آنرا به نظام و همه جهانيان علنا بيان می کنيد. مثالی ميزنم خدمتتان . نظامهای مردمسالاری که بعد از هر نظام ديکتاتوری بر سر کار ميايند با استناد به چه حق ملی قراردادهای ظالمانه ای را که قدرتهای جهانی با نظامهای استبدادی پيشين بسته اند را فسخ می کنند؟به نظر من از اين حق که ما مردم به هيچ وجه پشتيبان نظام استبدادی نبوديم و انتخابات ان تقلبی و زوری و غيرآزاد بوده است و آن نظام منتخب ما نبوده است. اين حق را تمامی دادگاه های بين المللی برسميت می شناسند چرا که تاريخ آن ملتها شاهد زنده و نشانگر امر تحريم نظام استبدادی توسط مردم ان کشور است. حال اگرشما با وجود تصريح خامنه ای که هر رای شما قبول ساز و کار انتخابات است ، بپای صندوقهای رای اين نظام رويد اين حق بزرگ را از خود و ملت خود سلب می کنيد که مقاومت يک ملت را در مقابل زورگويی ها و اجحافات آن، افکار عمومی جهانی برسميت بشناسد.مساله اين است که هرگاه ملتی استوار بر روی حق حاکميت خود ايستاد هيچ قدرت جهانی امکان و جرات تعرض به آن ملت را نيافته و افکار عمومی جهانی از حقوق ان ملت پشتيبانی کرده است.
ب/ رای ندادن اصلا کار راحتی نيست.بلکه پذيرش مسئوليت همه تغيرات بدست خود است و
ج/ با رای ندادن شما کنشگر می مانيد و وارد بازی و ميدان رژيمی نمی شويد که بدون نظر خواهی از شما قواعد بازی را تعيين ميکند و شما را مرعوب خود می کند.
ستوده م.:
نه اينجا حق با شما نيست خانم وفا .آيا رای ندادن و در خانه نشستن راحت تر از رفتن در حوزه ها و در صف ايستادن و رای دادن نيست؟من جدا نمی فهمم چه ارزشی در رای ندادن نهفته است؟
ژاله وفا:
ستوده عزيزم منظور من از رای دادن بسيار فرا تر از عمل برخاستن از جا و تکان دادن خود و پيمودن مسير خانه تا حوزه رای گيری است.ومنظورم از رای ندادن نيز بسيار فرا تر از تکان نخوردن وعمل نشستن است. هر دو کار اثراتی دارند ماندگار که بر خود مرتب می افزايند. هر عملی چه مثبت چه منفی هيچگاه خنثی نمی مانند و در عرصه تاريخ و حيات اجتماعی مرتب بر خود ميافزايند از اينرو مسئوليتهای من و شما بسيار سنگين است بخاطر همين خاصيت برخود افزودگی هر عملی.رای دادن تنها طی ۲۰۰ /۳۰۰ متر راه تا حوزه رای گيری نيست .بلکه حتی به قيمت به قهقهراه بردن کشور می تواند تمام شود.همانگونه که رای ندادن بيکاری و انفعال و نشستن و شانه خالی کردن از قبول هر مسئوليتی نيست .بلکه همه نوع حرکت است و قبول مسئوليت. کسی که به نامزدی در اين نظام رای می دهد و چشم اميد دارد با رای خودش به وی آن نامزد همه مسائل و تنگنا ها را برای وی براحتی حل کند و فضا را بگشايد منفعل نيست؟در حالی که حتی اهل چون و چرا هم نيست که از وی بپرسد آخر با چه برنامه و نقشه راهی و با چه ابزاری می خواهی اينکار را بکنی؟ و واقعيت امر اين است که به اقرار خود شما نيز هيچ کدام از نامزدهای اين نظام دارای برنامه نبودند پس آيا شايسته است که شخص شما و امثال شما راغب به دادن رای ،آنهم بدون شناخت از وسائل و نقشه راه آن نامزد مقام رياست جمهوری شويد و چشم بسته به وی اعتماد کنيد؟
انصاف بدهيد در درون خود تغيير را نه از خود بلکه از ديگری توقع داريد. مبنای فکر و عمل شما اين نيست که من بعنوان انسان هم توانا به تغيير خود و شرايط خودم هستم و هم مسئول اين حرکت. بلکه آنقدر بی عمل و منفعل می شويد که چشم بسته تنها با يک اعتماد بی مبنا و گسسته از واقعيت که ازسرسپردگان مطيع رهبری نظام که حتی در تبليغات انتخاباتی خود دست از مجيز گويی رهبری فاسد اين نظام بر نمی دارند ،توقع داريد مسائل و مشکلات را برايتان حل کند.از شما سوال می کنم چه تضمينی هست آن کسی را که در اين شرايط چشم بسته به وی رای داده ايد تحول را در راستای خواست شما پيش ببرد؟
اما کسی که اهل چون و چرا است و ذهنی سبب ساز دارد و با تکيه بر واقعيتها ، نه اين نظام را توانا به حل بحرانهايی می داند که خود ساخته است و نه معتقد است ديگری آنهم در محصوره تنگ چنين نظامی قادر به حل مسائل است. با رای ندادن تمامی مسئوليت تغيير را خود می پذيرد و معتقد است با نه گفتن به افکار و سفسطه های خيالی و واهی و نامزدهای چنين طرز نگرشی، رای خود را در پای چنين نظامی هدرنبايستی داد .بلکه به جهانيان ثابت می کند که برای رای خود ارزش قائل است و وقتی ملتی بازی نفتضح انتصابات را تحريم می کند ، نشان ميدهد ملتی نيست که کورکورانه از افرادی تبعيت کند که معلوم نيست مارا به چه ترکستانی راهبر می شوند. پس با روشن کردن افق نظامی مردمسالار و حقوقمدار و تبيين روشن ويژه گيهای آن نظام و بديل حقوقمدار ، تمامی مسئوليت تغيير را بعنوان شهروندانی واجد آزادی و استقلال خود بپذيريم . تنها با تلاش برای سرنگونی نظامی استبدادی و تلاش برای استقرار نظامی مردمسالار و تلاش روزمره وجريان دادن دانش و اطلاع و کوشش و جهد و نيز قبول مسئوليت بعهده گرفتن بار مسئوليت مبارزه است که خود توانا به حل مشکلات و مسائل می بينيم. حلق فضای رشد لحظه ای پايان ندارد و استقرار و استمرار دموکراسی از لحاظ زمانی نيز پايان ندارد. از اينرو ميگويم تحريم فعال. حال شما انصاف دهيد رای دادن بی حرکتی است و شانه خالی کردن از زير بار هر مسئوليتی و يا رای ندادن؟
در ضمن آيا شما جدا براين نظريد که با سابقه سال ۸۸ ،آقای خامنه ای قادر نيست نامزد واقعی خود را از صندوق بيرون آورد؟ بعد شما که رفته ايد و به آقای روحانی رای داده ايد. خوب بعدش چی می کنيد؟ کسی که نظام را تحريم ميکند از ابتدا نمی گذارد قواعد بازی را ديگری برايش تعيين کند خاصه يک مستبد.اما کسی که به قواعد بازی تن داده بايستی قواعد را تا اخر بپذيرد و جر نيز نزند.( هر چند هميشه بر اثر اگاهی بر ظلم بايستی به ظالم شوريد)
اگرآقای خامنه ای شخص ولايتی يا جليلی و يا قاليباف را از صندوق بيرون آورد و باز دست به تقلب زد ،بعد شما رای دهندگان به آقای روحانی ،چه می گوييد؟به وجدان خود و به وجدان جمعی مردم چه داريدبگوييد؟بايد بگوييد انتخابات درست بوده نامزد ما رای نياورد!! چون شما بوديد که قواعد بازی را پذيرفته ايد.پس بايستی بدان تن بدهيد . مسئول نيز هستيد. اين مسئوليت سنگين را نميتوانيد از خود سلب کنيد.ايا بدبختی ها و نابسامانيها و مشکلات تنها با رای ندادن ادامه ميابد با رای دادن ادامه نمی يابد؟ !!توصيح دادم که اگر معتقد به تحريم فعال باشيد بدبختی ادامه نمی يابد بلکه با قبول اصل "من تغيير ميکنم تا تغيير دهم"
هر لحظه شما به مصداق اين شعر
از کران تا بکران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درويشان است
فرصت بی کرانی می شود برای فعاليت شما برای مشارکت در تصميم گيری برای سرنوشت خود. ملتی که برای احيای حق حاکميت خود بر می خيزد و فضای حياتی زندگی خود را محدود و محصور به کرانه محدود لشکر ظلم نمی کند در هر لحظه ازليت و ابديت و فرصت عمل برای ابتکار و خلق خود می يايبد
فراموش نکنيم ملت ايران ملتی هوشمند است و در طول تاريخ کهن خود از پس شکستهای بزرگ به همت ياد آوريهای توانايی هايش توسط ديده بانان تيز بينی چون مولوی سراينده شعر فوق برآمده است . دلسوزان فرهيخته ای که حماسه توانايی انسان را در لحظات اختناق و ياس و نااميد ی اين ملت از حلقوم فرياد زنند و در وجدانها حک کنند. و ملتی را به مقاومت در مقابل زورگو يی هاو خفت پذيرش ظلم فرا بخواند به مقاومت و برخاستن ترغيب کند.و ارزشهايش را ياد آور شود که گرچه در ميان کوتوله های سياسی اين دوره يافت می نشود ولی آن شير خدا و رستم دستانم آرزوست و رستمهای توانا به حفظ حقوق ملی را خود بيافريند
من به خاطر عزت و کرامتی که برای شما ستوده جان عزيز و هر ايرانی ازاده قائلم ما را و هرهموطن عزيز و با کرامتم را به باور به توانايی خود و بالا بردن سطح ان توانايی وباور به خود به بلندای مستوی و همتی می خوانم که در آن کوتوله های ساخته و پرداخته نظام فاسدولايت فقيه جرات قد کشيدن ندارند.
ستوده. م:
خانم وفا من دارم روی حرفتان فکر ميکنم. نوشتم قبلا که شخصيت شما را از روی نوشته هايتان می شناسم می دانم کرامت من را می خواهيد و همه هموطنان را. باور کنيد من هم اين کرامت را برای خودم می خواهم هم برای شما و هم برای همه ايرانيان و مردم جهان ولی من يک مساله ای در ذهنم حل نميشه.قبلا نوشتيد که قواعد بازی را که پذيرفتيم ديگرنمی توانيم جر بزنيم. اون مساله که حل نميشه اينه که خوب ما مردم که قدرتی نداريم معلومه که قواعد بازی را خامنه ای تعيين می کند.چه جوری يک ملتی قدرت پيدا کند؟توجه کنيد من مثل شما از نسل انقلاب نيستم. مادرم هميشه ميگويد نمی دانی در انقلاب ما چقدر شاد بوديم و می خواستيم همه دنيا را غرق در آزادی کنيم.ولی خودمان باعث شديم خمينی انقلاب را منحرف کند. اين را بگويم من در يک خانواده عجيب بدنيا آمده ام. پدرم طرفدار خمينی است شديد جلوش انتقاد کنی ۸ متر می پرد هواو به ما با تشر می گويد پشت سر مرده حرف نزنيد. مادرم شديد ضد خمينی است ميگويد خير نبيند که به ما ملت جفا کرد و به پدرم می گويد خمينی در دهه۶۰و در سال ۶۷ هزاران جوان را کشت و ککش هم نگزيد که پشت سر آنها نگويد خائن و مزدور خارجی و حشره های مرموز حالا تو می گويی ما پشت سر خمينی حرف نزنيم؟! خانم وفا وای حالا که حسن روحانی هم همان تعابير را در مورد دانشجويان معترض بکار برده؟ خواهر بزرگم بسيار اهل فکر و مطالعه است ورشته فلسفه خوانده حتی به خاتمی نيز رای نداد او من را با نوشته های شما آشنا کرد. .برادر بزرگم طرفدارمصدق وفروهرها است وعاشق شهيد محمد مختاری بودو هميشه می گويد اين لکه ننگ کشتار اين اهل قلم و پاکدامنانی چون فروهر ها از دامن رژيم و شخص خامنه ای و خاتمی پاک نمی شه. برادر کوچکترم که البته از من بزرگتر است هيجان را دوست دارد هنوز کمی خام است و تجربه سياسی ندارد. خواهر بزرگم ميگويد خانواده ما مثل خانواده مرحوم طالقانی است و نمونه کوچکی از چند نظری خود جامعه ما.من به حرف همه و استدلالهای همه گوش ميدهم بعد تصميم می گيرم.خانه ما محفل بحث است . من دختر ساکت خانواده ام ولی گوش شنوايی دارم. کمتر اهل حرفم و استدلال ولی اهل تامل بر روی استدلالهای همه هستم .ببخشيد حرفتان حتما يادتان رفت و زياد حاشيه رفتم.اين بخش حرف من نيز مهم نيست می توانيد چاپش کنيد ولی اسم فاميل من را حذف کنيد و تنها بنويسيد م .
ژاله وفا:
عزيزم با کمال ميل به شما گوش ميدهم .و پيداست اهل فکريد و آدمی متعصب نيستيد .نگوييد اهل استدلال نيستيد . روش تجربی را که شما اتخاذ کرده ايد شما را به انتخاب بهترين استدلالها از ميان همه استدلالهايی که می شنويد راهبر می شود.توجه داشته باشيد که اهل تحقيق شما خود بايد باشيد و تصميم را شما می گيريد.اين تصميم را بايستی بدون هر اکراهی بگيريد.
اماتوجهتان را به جمله خود تان جلب ميکنم :"خوب ما مردم که قدرتی نداريم معلومه که قواعد بازی را خامنه ای تعيين می کند ."
وقتی در چهارچوب روابط قوا نگاه می کنيد خود را در مقابل سرکوبهای نظام ناتوان می بينيد و روحيه تسليم نسبت به اين امر را که نظام قواعد بازی را آنهم بازی با سرنوشت شما را تعيين کند بخود می گيريد. اما ستوده عزيز قدرت بخودی خود وجود خارجی ندارد. هنگامی بوجود می آيد که يک رابطه نابرابرو تبعيض آميز بين دو طرف بوجود آيد.و شما اجازه ميدهيد اين رابطه نابرابر و تبعيض شکل بگيرد.اگر تن به تبعيض ندهيدو در هيچ لحظه ای از زندگی زور را نپذيريد قدرتی نيز بوجود نميايد.به مصداق اين شعر
مردمان نقش ديو می کردند
خود ز بيمش غزيو می کردند
اين قدرت نظام که اکنون بدل به ماشين سرکوب و شکنجه و اعدام و قتل و جنايت شده ساخته دست خود ماست و اين قدرت سرکوب حاصل جمع لحظاتی است که ملتی تن به رابطه زور داده است و ميدان زورگويی را باز گذاشته است برای زور گو. در زندگی خود و روابط گوناگون خود تامل کنيم . فراوان لحظاتی را بايد می آوريم است که تن به قبول يک رابطه نا برابر داده ايم و به کسی ميدان داده ايم که بر ما و نظر و آزادی و استقلال ما غلبه کند واينگونه زور را هستی بخشيده ايم و بعد از آن نيز احساس بسيار ناخوشايندی کرده ايم ولی برعکس در روابطی از آزادی و استقلال و کرامت انسانی خود غفلت نکرده و بر حقوق ذاتی خود استوار و مواقب ايستاده ايم و ميدانی برای زورگويی بوجود نياورده ايم .لاجرم طرف مقابل وزورگوی رابه بعلت سدی که با آزادی در مقابل وی درست کرد ه ايم به دورن خود راه نداده ايم ،از اعمال زور عاجز کرده ايم. و بدينسان به قدرت هستی نبخشيده ايم و احساس بسيار خوشايندی نيز از اين ايستادگی داريم.
ستوده.م:
يک حس با اين سخن شما به من دست داد. و اينکه نکند همين حس شرمندگی که من برای اين انتخابات دارم و اين حس راحتی که شما در بيان حرفتان داريد از همين می آيد که شما با رای ندادن مقاومت می کنيد و نمی گذاريد تابع حرف خامنه ای شويد و من عکس حس شما را دارم و خود را مجبور حس ميکنم و احساس ناخوشايندی دارم انگار دا رم زهر مينوشم!
ژاله وفا:
دقيقا کنه حرف من را درک کرده ايد. قضاوت در باره درستی و يا نادرستی حرف من می ماند به شما. من قصد ايجاد حس منفی در شما ندارم. به هيچ وجه . اين خود نشان سالم بودن وجدان شما هموطن عزيز است. اين حسی که به شما دست داده امر ی درونی است که در هنگامه ميل به غفلت از آزادی و استقلال به انسان دست می دهد وبرای همه ما آشناست. چون در مراحل مختلفی از زندگی همه ما از حقوق ذاتی خود لحظاتی غفلت کرده و می کنيم.مهم تمرين مدام برای ترک اين غفلت است آنهم در مواردی که به حيات ملی سرو کار دارد و مسئوليتی سنگين است.آن حقوق ذاتی در وجدانهای سالم که هنوز تخدير نشده اند در هنگامه ای که انسان بايد تصميمی را بگيرد حضور خود را عيان می کنند و تمامی وجود و جوارح انسان ندا می دهد که داری زوری را درونی می کنی و مسلما در غفلت از آزادی و استقلال رای و نظر، حس خوشايندی که به انسان دست می دهد به کنار ، احساس خود تخريبی و ديگر تخريبی در انسان لانه می کند.
و اما در مورد مساله پذيرفتن قواعدی که زورگو برای شما تعيين می کند مثالی خدمتتان می زنم.می دانيد در ميان اصلاح طلبان سه دسته وجود دارند. برخی که جدا بر اين نظر بودند که نظام ولايت فقيه اصلاح پذير است آنهم به نفع حقوق مردم ، بعد از تجربه ۸ ساله حکومت آقای خاتمی اين امر بر آنها محرز شد که نظام ولايت فقيه جز در راستای مطلقه تر شدن اختيارات ستون خيمه اين نظام يعنی مقام ولايت فقيه هيچ اصلاحی را نمی پذيرد و حقوق مردم بمراتب بيشتر پايمال شد و شاهد قتل همان مختاری ها و فروهر ها و پوينده ها و...شديم و فهميدند که خود را در چهارچوب نظام قرار دادن جز تدارکاتچی شدن حاصلی ندارد. از اينرو چشم اميدی ديگر به اصلاح پذيری نظام نداشتند و در جنبش سبز نيز فعال شدند. اين بخش خصوصا در يافتند که با قبول حکم حکومتی خامنه ای برای آقای معين با پذيرفتن قواعد بازی از مقام ولی فقيه که قرار بود در ذهن آنها در راستای تحقق اهداف اصلاحی که در سر داشتند از اختيارات مطلق خود به نفع حقوق مردم بکاهد ،اکنون با دست خود شخص قدر قدرتی ساخته اند که فرای قانون است وحکم حکومتی صادر می کند و اينها نيز در عجز تنها برای رسميت يافتن ناچارند انرا بپذيرند و بدين خفت ارفاق تن دهند و اين خود به اصلاح معروف ناقض اصل است. اين شد که متوجه شدند پذيرفتن بی چون و چرای قواعد بازی ديگر ساخته، آنها را رفته رفته به ترکستانی می برد که بيابان برهوت بی ارزشی است و در مقابل ارزشهای خود قرار می دهد.
ستوده.م :
حرفتان بسيار قابل تامل است .حيف که اين استدلالها در بين ما ايرانيان کم رد و بدل می شود. خوشحالم که دعوت من را پذيرفتيد برای اين گفتگو. بقيه حرفتان يادتان نرود داشتيد اصلاح طلبان را دسته بندی می کرديد . ولی برادر من نيز استدلال ميکند چون بزرگانی مثل خاتمی گفته اند به روحانی رای دهيد بايد رای دهيم.من البته اين نوع نگاه را به خاتمی برای خود کسر شان ميدانم و به برادرم نيز گفتم که معيار تو برای بزرگ خواندن خاتمی چيست ؟و کی گفته هر چی او گفت را ما بايستی کورکورانه بپذيريم ؟ می دانيد خانم وفا نظر من برای رای دادن به روحانی نه از اين رو است که خاتمی گفته بلکه می گويم شايد ميان بقيه نامزدها با قولهايی که داده خجالت بکشد و وارد صحنه اگربشود زير آن قولها نزند و جدا زندانيان سياسی را آزاد کند.ولی مانده ام که اگر ولايتی را مثلا از صندوق در آوردند من به وجدان خودم چی بگم که به نظام رای دادم و خواست خامنه ای را بر آورده ام؟!
ژاله وفا:
سخنانم را پی می گيريم و به اين گفته شما نيز ميرسم. بخش دوم از اصلاح طلبان کسانی هستند از قبيل اقای موسوی خوئينی ها وبرخی هم نظران وی که گرچه اوجب واجبات خود را حفظ نظام می دانند ولی اعلام کرده اند که اصلاح طلبان خود را بايستی حامی برخی ارزشها بدانند و حاضر نشوند در اين انتخابات به هر قيمتی وارد شوند وبه آن ارزشها پشت پا زنند .عده آنها کم نيز باشد ارزشمند است. بخشی ديگر از اصلاح طلبان که جدا به هر قيمتی در صدد نجات نظام حاکم هستند تا ما بازای خدمتی که در حق ايجاد "حماسه" مورد نظر خامنه ای می کنند سهمی از قدرت را نيز نصيب خود کنند. و پشت پا زدن به هر ارزش انسانی و قبول هر خفتی را پيشه می کنند که يکی از انها تن دادن به هر قاعده بازی است که خامنه ای بر انها تحميل می کند و انرا با بکار گيری زبان ابهام به مردم نيز می خواهند حقنه کنند.به بيانيه آخر خاتمی نظر افکنيد که سراسر زبان ابهام است .می گويد " از هم ميهنان عزيز دعوت می نمايم با احساس مسؤوليت بيشتر نسبت به شرايط خطير کنونی و پشتيبانی از جناب آقای دکتر حسن روحانی و رأی به ايشان نقش خويش را در کمک به برون رفت کشور از تنگناهای موجود ايفا نمايند" در اين جمله وی دقت نماييد حتی نمی گويد روحانی کشور را از تنگناها نجات ميدهد چون که ميداند که دروغ است و وی توانا به اين کار نيست. بلکه تنها دريوزگی رای شما را می کند و معتقد است رای شما "جادويی" دارد که تنگناها را رفع می کند !!" بله منظورش تنگنايی است که نظام حاکم در صورت تحريم شما در ان گير می افتد! کسی نيست به ايشان بگويد اگر تنگناها با يک رای دادن قابل حل بود ، رای دادن مردم به شخص شما کافی بود چرا تنگناهای اقتصادی سياسی و اجتماعی حل که نشد هيچ ، انواع مافيا ها و نهاد های غير مسئول بيش از گذشته بر کشور سلطه يافتند و دولت شما آقای خاتمی برای آنها بودجه نيز تعيين و آنها را فربه تر نيزکرد؟ اگر دادن رای تنها کافی بود اينهمه نظامهای دموکراتيک دانشمندانشان را به ارائه برنامه برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی خود بر نمی انگيختند. در ديد های قدرتمدارو در انديشه های راهنمای مبتنی بر قدرت همه امور يک شبه و گويی با خواندن يک ورد و سحر حل می شوند . صحبت از دانش و فن و علم نيست شما رای بدهيد کاريتان نباشد تنگناها خود بخودی حل می شوند!
مگر رفسنجانی حامی روحانی که وی را بر اصلاح طلبان حکومتی و خاتمی حقنه کرد و عارف را از ميدان بکار کرد، حتی بعد از رد صلاحيتش نگفت هدف اصلی من تحقق "حماسه ملی "مورد نظر رهبری بود!! چگونه است که اين علائم روشن را که در گفته های جانبداران حفظ نظام به هر قيمتی حتی قيمت پايمالی تمامی حقوق انسانی و ملی ايرانيان موج ميزند را ناديده ميگيريد؟ البته هر ادم روشنی مداند که رفسنجانی نيز دغدغه قدرت خود را دارد و مترصد است با علم بر بيماری خامنه ای با کمک روحانی مقامهای از دست رفته خود را باز پس گيرد و مافيای خود را بر همه جا مسلط گرداند و جانشين رهبری وی شود.
آياشما خانم ستوده و بقيه ايرانيان در اين بيانيه اقای خاتمی کلمه ای در اينباره می بينيد که وقتی خود در ۸ سال حکومت با داشتن حامی همچون مجلس ششم در کنار خود به تدارکاتچی نظام بدل شد ،چگونه اکنون يک راست گرايی همچون آقای حسن روحانی که بقول بسياری از اصلاح طلبان به هيچ وجه آرمانهای اصلاح طلبی را نيز در سر ندارد و خود را بسيار بيشتر از خاتمی مطيع خامنه ای ميداند ، زير مهميز خامنه ای که مسبوق به سابقه تقلبی بزرگ درسال ۸۸ است ،توانا خواهد بود کشور را از تنگناهای موجود بدر برد؟
با چه ابزاری با چه برنامه ای و با چه اجازه ای؟ وقتی خامنه ای خطاب به نامزدها صريحا می گويد حتی در تبليغات انتخاباتی خود وارد حوزه هايی نشويد که به شما مربوط نيست، آيا اصلا حوزه ای مانده که روحانی بر فرض هم بخواهد عملی کند و نظرش را پياده کند بدان توانا باشد؟حوزه سياست خارجی که زير نظر رهبری نظام است؟ حوزه قوه قضائيه که تيول خامنه ای است ؟ حوزه مجلس نظام که بقول خود مجلسيان مرتب با حکم حکومتی دستور خفقان گرفتن برايشان صادر می کند؟حوزه نيروهای مسلح که باز زير نظر مستقيم رهبری نظام است ،حوزه وزارت خانهای اطلاعات و اقتصاد و ارشاد و ...که وزيرانشان را نيز بايستی خامنه ای تعيين کند؟ کدام حوزه برای اعمال نظر نامزد راستگرای اصلاحات باقی مانده که اختيارتش بيشتر از خود خاتمی و مجلس ششم است؟
در ثانی اين تنگناها مگر در بيرون نظامی بوجود آمده اندکه خاتمی حفظ آنرا اوجب واجبات ميداند و برا ی حفظ آن به هر قيمتی تا بحد به زير پا گذاشتن تمام ارزشها يی که دوستش خوئينی ها به وی ياد آوری می کند که اصلاحات بايستی بر انها بنا شده باشند، نزول می کند؟ آقای حسن روحانی که از دفاع از حق چند نفری که در ميتينگ انتخاباتی وی شعار ازادی آقايان موسوی و کروبی را دادند عاجز بوده وماموران نظام انها را به زندان اوين ارسال داشته اند، حالا با چه ابزاری می تواند آقايان کروبی و موسوی و زندانيان سياسی را آزاد نمايد؟اگر قرار است با دريوزگی از خامنه ای انها آزاد شوند خوب مگر خود موسوی نمی توانست خودذلت اين دريوزگی را به تن بخرد ولی ديديد که نخريد و مقاومت کرد. اين تنگناهای اقتصادی و سياسی و فرهنگی و اجتماعی را چه کسی و با چه برنامه ای و در چه چهارچوبی می خواهد حل کند؟شما اهل تحصيل در رشته اقتصاديد آيا تورم را بدون برداشتن مانع اصلی که يک نظام ضد حقوق و امنيت است می شود حل کرد؟و آيا نظامی که خود بحران ساز است و نياز به ايجاد بحران دارد چگونه و درکجای جهان و تاريخ ان ، توانا به حل بحرانی خود ساخته بوده است؟
ژاله وفا:
عذر ميخواهم پاسخهايم طولانی شد.قصد متکلم وحده شدن نداشتم .
ستوده م:
نه اصلا اينطور نيست . اتفاقا من وسط صحبتهای شما پريدم وچند سوال نو مطرح کردم .مطمئن باشيد اگر درمقابل استدلال شما نظری به ذهنم برسد و استدلالی داشته باشم همانطور که قول داده ام بی پرده مينويسم.خوب تجربه شما بسيار بيشتر از من است در کار سياسی از اينرو مثالهای بيشتری را برای نقل داريد. من هم گفتم که هيچکدام از نامزدها برنامه ای را ارائه نداده اند و بيشترش قول شفاهی است ومن هم تضمينی نمی بينم که بقولشان وفا کنندو يا بقول شما نظام بگذارد تازه اگر بخواهند بدان وفا هم بکنند.
من قبول می کنم استدلالهای شما قوی تر است ورفته رفته دارم با اين حرفهای شما شرايط را ديگر گونه می بينم.می دانيد راستش را بگويم من خودم را در فردای روزی نگاه می کنم که به روحانی نيز رای داده ام و مثلا نام جليلی و يا ولايتی از صندوق بيرون می ايد. بعد آقای خاتمی چی ميگه به ما؟ميگه آمديد و رای هم داديد ولی خوب تنگناها باقی است؟خودم به خودم چی ميگم ؟برادرم که کورکورانه چون خاتمی گفتهرای بده ميخوات بره رای بده بخودش چی ميگه ؟ راست می گوييد مسئوليتش کم نيست مگر اينکه مثل چاقی خودم روش سرپوش بگذارم.
خواهر بزرگتر من مخالف رای دادن است و مرتب ميگويد چه تضمينی است با حضور ما بر سر صندوقهای رای نامزد مورد علاقه خامنه ای باز بيرون نياد ؟ مثل احمدی نژاد .مگر شما در سال ۸۸ تجربه آن تقلب بزرگ را نکرده ايد ؟خودش که رای نداده بود.می گويد آدم عاقل از يک سوراخ دوبار گزيده نمی شود. برادرم می گويد چون خاتمی گفته من ميرم رای ميدهم نظر وی به دل من نمی چسبد. حسی که به من دست ميده حس ذوب شدگان در ولايت است. حالا فقط ولی ها جايشان را عوض کرده اند خاتمی نشسته تو سر او جای خامنه ای. بدون اينکه به حرفی که می زنند دقت کند. راستش خانم وفا من با دقت شما بيانيه آقای خاتمی را نخوانده بودم راست می گوييد نميگه روحانی تنگنا ها رااز بين ميبرد بلکه ميگه رای شما نقش دارد در اينکار!و بر فرض هم که رای ما بخواهد روحانی را واقعا سر کار بياورد ياد استدلال چند دقيقه پيش شما ميافتم که نوشتيد رای ندادن سخت تر است چون بايستی قبول همه تحولات را بر دوش بگيريم . کسی که همه تحول را از ديگری خواهان نيست و از خود تغيير را شروع می کند کارش سخت ترهولی نتيجه کارش شيرين تر و ماندگار تر. راست می گوييد نقش من در تحول چيست؟ چه تضميمنی وجود دارد روحانی که به وی باور هم ندارم تحول را در راستای نظر و خواست من پيش ببرد ؟من تازه دارم منظور شما را از تحريم فعال ميفهمم. يعنی فعاليت ما برای تغييرات بنيادی تمامی ندارد و هميشه بايد در صحنه باشيم؟
ژاله وفا:
دقيقا همين منظور را دارم . لحظه ای غفلت از نقشه هايی که قدرتمداری برای ما مردم کشيده و در آستين دارند ما را دچار استدلالهايی بی پايه و صوری می کند و تا کله چرخ داده ايم ...از حيات و ممات وطن ديگر چيزی باقی نمانده است
بگذاريد داستانی طنز و کوتاه را که دوستی گرانقدر برايم ارسال داشت و در آن حقيقتی نهفته است را برايتان نقل کنم
دو نفر در جلو واتيکان به گدايی نشسته بودند .يکی بر کلاهی که جلوی خود گذاشته بود صليبی نقش کرده بود و ديگری بر کلاه گدائيش نام الله را ومردم نيز مرتب پول خود را در کلاه منقش به نقش صليب واريز می کردند. کشيشی اين دو را نظاره ميکرد دلش بخاطر حماقت ان گدايی که بر کلاهش نام الله را نوشته بود سوخت. به او گفت شما در مرکز واتيکان نشسته ايد . مردم اينجا کاتوليکند و مسلما پولی در کلاه الله واريز نمی کنند و برای لجبازی با شما هم که شده حتما پول خود را در کلاه صليب دار می ريزند. بهتر است شما به محلی ديگر برويد. گدايی که نام الله را بر کلاه خود منقوش کرده بود رو کرد به ان گدای کنار دستيش گفت ناصر نگاه کن کی داره به ما بازاريابی ياد ميدهد!!
حالا مواظب باشند آن عده ا ی که مايل به رای دادن در محدوده نظام حاکم و به نامزدهای منتخب نظامند که به خاطر لجبازی به خامنه ای هم که شده رای شان را به صندوق حسن روحانی نريزيند که هم روحانی و هم جليلی و قاليباف و ولايتی و ..همه ماسکهايی متفاوت ولی بر روی يک چهره اند و ان چهره خامنه ای است!!!
اقای روحانی در تبليغ ولايت پذيريش و ذوب بودنش در ولايت گفته است :" رهبری فرموده اند روزی نيست که با اسم بردن از شما، برای شما آقای روحانی دعا نکنم !" می توانيد حدس بزنيد خامنه ای برای چه خدمتی روحانی را دعا می کند؟!
ستوده م.:
عجب داستان جالبی مثل يک شعر همه حرفها را در خود نهفته دارد.و سوال آخرتان نيز خيلی بامزه بود.ولی راستش من خيلی شوکه شده ام الان. اين بی تجربگی من را می رساند در عدم توجه به نيرنگهای نظام.
ژاله وفا :
نه عزيزم خود را سرزنش نکنيد بلکه چشمانتان را باز نگاه داريد. جوان اگر در زندگی خود روش تجربی را پيشه کند کمتر فريب می خورد.بيدار باشيد که رای دادن به خاطر لجبازی يک تاکتيکی قديمی است که استراتژيستهای نظام مدتها است برای آن هم نقشه مقابل تهيه کرده اند.تنها با ايستادگی شما بر سر حقوق خود سات که نظام را با نيرنگهايش تنها ميگذاريد.ستوده جان عزيز من قصد شوکه کردن شما را نداشتم. امر تصميم در آزادی بايستی در آرامش و در فضای آزاد روحی رخ دهد. نگذاريد هيچکس شما را کور کورانه به کاری وادرا کند. چه تحريم باشد و چه عدم تحريم . هر امر کورکورانه ای خود استبداد محض است .رای شما نشان کرامت شماست . نشان منزلت انسانی شماست.لذا فکرتان را بکار بيندازيد و در خودتان و با احساس و وجدانتان خلوت کنيد . آزادی و استقلال دو حق ذاتی شما هستند . رهبری شماو هر انسانی در خود وی قرار دارد و امری درونی است و قابل انتقال نيست.برای هر عمل به اين امر فکر کنيد که آيا آن عمل حافظ حقوق ذاتی شما هستند و يا خير ؟ آيا امر رهبری را درونی شما می داند و يا از شما سلب و به ديگری واگذار می کند؟.برای من اين تفکر شماست که ارزشمند است . شما چه رای بدهيد و چه ندهيد انسانی هستيد دارای حقوق. حفاظت از اين حقوق البته بر عهده خود شماست و نسبت بدان مسئوليد.
ستوده م:
ژاله جان. به همه استدلايهايتان فکر ميکنم. الان بيش از دوساعت و نيم است داريم چات می کنيم. اما آخرين حرفم اينه که يک استدلالی برادرم دارد می گويد که تنها در روزهای انتخابات است که امکان جمع شدن ما جوانان ميسر می شود و از اينرو بايد رفت رای داد. آيا فکر نمی کنيد او حق دارد روزهای ديگر نظام جلو تجمعات را می گيرد؟
ژاله وفا:
ستوده عزيز ،چه کسی گفته است شما از هر فرصتی برای تجمع استفاده نبريد؟ شما م يتوانيد از فرصت بيان مطالبات و حقوق خود استفاده کنيد ولی آنرا از نظامی که خود ناقض آنها است نخواهيد و به نامزد وی و خود آ« نظام رای ندهيد. آن مطالبات و اجرای آن حقوق را بايد از خود بخواهيم و رفته رفته با يکديگر انس بگيريم و جنبش خود را از سر بگيريم. ترس از نظام را نبايد درونی خود کنيم. تجمع ما نيازی به هيچ مجوزی ندارد .قواعد اين نظام را نپذيريم وهمانند همه کشورهای عربی که در واقع خود ما الگوی قيام آنها بوديم بپا خيزيم. يادتان نرود جنبش مردم مصر با تحريم قاطع انتصابات مضحک مبارک آغاز شد و شعار مبارک ارحل يعنی مبارک برو و پافشاری مردم و خسته نشدنشان از بيان اين خواست منجر به سرنگونی مبارک شد . الا اينکه ان مردم مصراگر تحريم خود را فعال کنند حتی مرسی را نيز نخواهد پذيرفت و تا دستيابی به يک نظام مردمسالار و حقوق مدار در تحريم هر رفتار زورمدارانه فعال در صحنه می مانند.ما مردم ايران نيز که خود الگوی مقاومت و انقلاب بر ضد مسلح ترين نظامها هستيم بايستی تحريممان را آنچنان فعال نماييم که همه شئون اين نظام زورمدار را در بر بگيرد و در چشم انداز و جولانگه آينده کشور نيز همچون واکسنی ما را ازقبول هر زوری مصون سازد و تا تغييرات صحيح ساختاری بنياد های سياسی ،اقتصادی اجتماعی و فرهنگی که ازادی و رشد و استقلال بن مايه آن بنيادها شود و قدرت از آنها رخت بر بندد ،مقاومت کنيم و لحظه ای از مبارزه و ماندن در صحنه مبارزه با زورمداری دست نکشيم. از شما ممنونم ستوده جان عزيز که فرصت اين گفتگو را فراهم کرديد.من متن را عينا بدون دست بردن در آن درج می کنم . برای من جالب است که بعد از روز جمعه نيز همديگر را ببينيم و نظرات و حس خود را با يکديگر تبادل کنيم.موافقيد؟
ستوده. م:
بله که موافقم کار جالبی ميشه . نظام از همين همفکر های ما و گفتگوهای ما می خواهد جلوگيری بعمل آورد. ما نبايد بگذاريم بين ايرانی های داخل و خارج نيزجمهوری اسلامی فاصله بيندازد. صحبتهای شما من را بفکر وا داشت.
ژاله وفا:
حرف اصلی من نيزهمين بود که رژيم را بايد در همه خواستهای نامشرعمش تحريم کنيم و نگذاريم بين ما ايرانيان فاصله و جدايی بيندازد. من نيز بسيار از صحبتهای شما بهره بردم و صحبتهای شما مرا با نقطه نظرات بسياری از هموطنان آشنا کرد.اعتلای ايران را از ياد نبريم و بازگشت حق حاکميت را به خود.
از ادامه گفتگو و تبادل نظر با شما دانشجوی فهيم ايرانی لذت خواهم برد و حسن استقبال خواهم کرد . به خدا ميسپارمتان .آدرس من را داريد با هم در تماس خواهيم بود.