به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۹۲

ویژهً شصتمین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد، اوراق تاریخ

کودتای 28 مرداد
کودتای 28 مرداد
20مرداد--28 مرداد1332



رفراندوم امرداد 1332 براي انحلال مجلس 
بیستم امرداد 1332 (11 آگوست 1953) نتايج رفراندوم انحلال دوره هفدهم مجلس شوراي ملي اعلام شد و نشان داد که مردم راي به پيشنهاد انحلال داده بودند. رفراندوم در تهران 12 امرداد برگزار شده بود و انجام آن و کار شمارش آراء در شهرستانها تا 19امرداد ادامه داشت.
    دربار شاه این رفراندوم را قبول نداشت و مدعی بود که طبق اصلاحیه سال 1328 قانون اساسی، تنها شاه می تواند یک دوره پارلمانی را منحل کند و نه مردم!. در آن روزها مطبوعات اروپا که مقالاتشان توسط خبرگزاری ها مخابره می شد اشاره به احتمال وقوع یک توطئه براندازی دولت مصدق با کمک دو دولت خارجی داشتند و مصدق به توصیه مشاوران خود، بیستم امرداد 1332 شش ژنرال و سه سرهنگ دیگررا بازنشسته كرد كه براي پيشگيري از كودتاي 28 امرداد خيلي دير بود. مشاوران مصدق ادامه حضور مردم در صحنه (تظاهرات خیابانی مداوم) را در آن شرایط توصیه کرده بودند که سفیر وقت آمریکا در تهران ادامه تظاهرات را باعث ترس کارکنان سفارت اعلام و تهدید به بستن سفارتخانه کرده بود که مصدق فریب خورد و خواست که تظاهرات پایان یابد و با این کار، عوامل مخالف جای هواداران اورا در خیابانها گرفتند و .... 
بركناري دكتر مصدق از نخست وزيري ايران كه نقض قانون اساسي بود 
 شاه سابق (محمدرضاشاه پهلوي) سيزدهم آگوست 1953 (22 امرداد 1332) نامه بركناري دكتر مصدق از نخست وزيري ايران را امضاء كرد و با بانويش ثريا به رامسر و از آنجا به كلاردشت رفت تا اگر بركناري مصدق عملي نشود بتواند از آنجا به خارج از كشور بگريزد. نامه بركناري دكتر مصدق و نامه انتصاب سرلشكر بازنشسته زاهدي به نخست وزيري كه هر دو مغاير قانون اساسي بود، به اصرار خارجي و به صورت محرمانه امضاء شده بود و مردم از آن آگاه نبودند. قانون اساسي آن زمان، بركناري نخست وزير را در دست مجلس شوراي ملي و پس از راي عدم اعتماد مجلس به او قرارداده بود و معرفي نخست وزير تازه نيز بايد پس از کناره گيري نخست وزير قبلي و يا راي عدم اعتماد مجلس به او صورت مي گرفت و نخست وزير شدن منوط به راي اعتماد مجلس بود. نظام حكومتي ايران بر پايه قانون اساسي سابق، نظامي «پارلماني» بود. بنابراين بركناري دكتر مصدق مخصوصا پس از كناره گيري بسياري از نمايندگان مجلس و تاييد انحلال آن دوره مجلس (دوره هفدهم) در رفراندوم، عملي مغاير قانون اساسي بود و شاه با امضاي بركناري نخست وزير قانوني مرتكب نقض قانون اساسي و كودتا (براندازي دولت منتخب مردم) شده بود.
    در شب 13 آگوست، دو تن از همكاران دكتر مصدق (زيرك زاده و حق شناس) توسط افراد گارد شاه دستگير شدند و سرتيپ مدبر رئيس شهرباني كل تحت فشار قرار گرفته بود كه براي تضعيف دولت دكتر مصدق از كار خود كناره گيري كند و .... همزمان تني چند از افسران از جمله پاره اي كه توسط دكتر مصدق بازنشسته شده بودند و عده اي از سياسيون وقت از جمله عبدالرحمن فرامرزي (سرمقاله نويس) در گوشه اي محرمانه (طبق گزارش ها، باغ مصطفي مقدم) جمع شده بودند و چگونگي كودتا بر ضد حكومت مصدق را بررسي مي كردند.
     در آن روز هنوز نامه بركناري دكتر مصدق به او ابلاغ نشده بود.

شاه در رامسر در انتظار واکنش مصدق بود 
شاه (محمدرضا پهلوي) و بانويش ثريا در اين روز (24 امرداد 1332 = 15 آگوست 1953) در رامسر بسر مي برد و منتظر واکنش مصدق و تحولات بعدي پس از ابلاغ عزل نخست وزير بود. هواپيماي شاه که خلباني آن را خاتمي برعهده داشت در فرودگاه آماده بود تا در صورت وزش باد مخالف به خارج فرار کند. شاه سيزدهم آگوست 1953 (22 امرداد 1332) نامه بركناري دكتر مصدق را از نخست وزيري ايران امضاء كرده بود، نامه بركناري دكتر مصدق و نامه انتصاب سرلشكر بازنشسته زاهدي به نخست وزيري كه هر دو مغاير قانون اساسي بود، به صورت محرمانه امضاء شده بود و مردم از آن آگاه نبودند. نقشه براندازي حکومت دکتر مصدق توسط سرويسهاي اطلاعاتي انگلستان و آمريکا طرح شده و خود شاه هم، زياد از جزئيات آن آگاه نبود. طبق يک تحقيق، گويا شاه را مجبور به امضاي يک کاغذ سفيد کرده و بعدا جملات برکناري مصدق را بالاي آن نوشته بودند و چون شاه ميان (وسط) ورق کاغذ را امضاء کرده بود؛ جملات برکناري تا روي امضاء ادامه يافته بود که مطابق رسم نامه نويسي دربار سلطنتي نبود!.
نخستین فرار شاه از كشور ـ روزي که شاه از طريق فرودگاه کلاردشت به صورت فرار از كشور خارج شد 
 
شاه و ثريا از شمال كشور به بغداد و از آنجا به رم رفتند . اين عكس در رم از آن دو برداشته شده بود
سرهنگ نعمت الله نصيري (بعدا سپهبد) فرمانده وقت واحد گارد سلطنتي نامه شاه مبني بر عزل دكتر محمد مصدق از نخست وزيري ايران را (که 3 روز پیش از آن تاریخگذاری شده بود)، ساعت 2 بامداد 16 آگوست 1953 (25 امرداد 1332) به خانه او واقع در خيابان كاخ (خيابان فلسطين جنوبي) رسانيد كه توسط ماموران محافظ خانه دستگير و بازداشت شد و چند ساعت بعد، شاه پس از اطلاع از دستگیری نصیری، با بانوی خود ثريا از طريق فرودگاه كلاردشت با هواپيماي اختصاصي كه خاتمي افسر نيروي هوايي (بعدا شوهر فاطمه، خواهر شاه) خلباني آن را برعهده داشت به صورت فرار از كشور خارج شد و به بغداد رفت، زيرا كه واحد گارد او خلع سلاح، و دستور احضار سرلشكر بازنشسته فضل الله زاهدي (که شاه به او حكم! نخست وزيري داده بود) و جمع ديگري داده شده بود و كار جمع آوري عكسهاي شاه از ادارات دولتي هم آغاز گرديده بود. مطابق قانون اساسي وقت، پس از تایید مجلس حکم نخست وزيری باید صادر می شد و آن هم پس از کناره گیری نخست وزیر سابق و یا رای عدم اعتماد مجلس نسبت به او. بنابر اين عمل شاه غيرقانوني اعلام و کودتا تلقي شده بود. اکثریت مردم آن دوره پارلمانی را منحل کرده بودند و مجلسی وجود نداشت که رئیس دولت را برکنار کند. شاه پس از امضای نامه برکناری مصدق به رامسر رفته بود تا اگر توطئه شکست بخورد بتواند از کشور فرار کند و سه روز فاصله میان نوشتن نامه و ابلاغ آن به همین سبب بود. بعدا گفته شد که عوامل کودتا (ازجمله سازمانهای اطلاعاتی لندن و واشنگتن) کاغذ «سفید امضاء» از شاه گرفته و بعدا آن را پرکرده و به نصیری جهت ابلاغ داده بودند. کودتای 28 امرداد مسیر تاریخ ایرانیان را تغییر داد و رشد سیاسی آنان را متوقف ساخت.
     دكتر حسين فاطمي وزير امور خارجه وقت «خروج شاه بدون اطلاع قبلي» از كشور را «فرار» او اعلام و به ملت گزارش كرد که اين عمل شاه به منزله استعفاي او است. دكتر فاطمي سپس به نمايندگي هاي ايران در كشورهاي ديگر دستور اکيد داد كه سراغ شاه نروند زيرا كه وي يك فراري است و سمتي ندارد.
     در پي اعلام خروج شاه از كشور، مردم به خيابانها ريختند و مجسمه هاي او و رضاشاه را پايين آوردند. گروهي از مردم نيز در گوشه و كنار تهران از جمله ميدان بهارستان تشكيل اجتماع داده و خواستار برقراري نظام جمهوري و لغو سلطنت شدند. در همين روز كاخ هاي سلطنتي مهر و موم شد و برنامه دعا به جان شاه در پادگانها لغو گرديد.
    در بهمن ماه سال1357 (25 سال و شش ماه پس از براندازي 28 امرداد و سه روز پس از پيروزي انقلاب) در بازجوئي از سپهبد نصيري، مواردي از سئوالات مربوط به نقش او در براندازي دكتر مصدق بود. نظام سابق در ماههاي آخر عمر خود، با هدف آرام كردن مردم جمعي از مقامات پيشين از جمله نصيري را بازداشت كرده بود كه در روز پيروزي انقلاب، بيشترشان در همان بازداشتگاه (پادگان جمشيديه) به دست انقلابيون افتادند و بسياري از آنان ازجمله نصيري بعدا به حکم قاضي شرع دادگاه انقلاب اعدام شدند. 
25 سال و شش ماه پس از براندازي 28 امرداد، دربهمن ماه 1357 و دو ــ سه روز پس از پيروزي انقلاب در بازجوئي از سپهبد نصيري ، مواردي از سئوالات مربوط به نقش او در براندازي دكتر مصدق بود كه از سوي ياران مصدق كه در دولت موقّت (کابينه مهدي بازرگان) عضويت داشتند بعمل آمد ـ نصيري كه در نخستين دسته اعدامي ها قرارداشت در اين عكس در بهمن 1357 با سر زخم بندي شده در اثناي بازجوئي ديده مي شود. نظام سابق در ماههاي آخر عمر خود جمعي از مقامات پيشين از جمله نصيري را با هدف آرام كردن مردم بازداشت كرده بود كه پس از پيروزي انقلاب بسياري از آنان در همان بازداشتگاه به دست انقلابيون افتادند كه بيشترشان اعدام شدند 
برنامه لشكركشي به تهران در صورت شكست طرح براندازي 28 امرداد 
 
تيمور بختيار (سپهبد)
17 آگوست سال 1953 (26 امرداد 1332) و در اوج فعاليت انگلستان و آمريکا براي براندازي حكومت دكتر مصدق، تماسهايي با فرماندهان لشكرهاي استانها براي لشكركشي احتمالي به تهران ـ در صورت شكست طرح كودتا ـ آغاز شده بود. در اصفهان، اردشير زاهدي از جانب پدرش با پاره اي از افسران لشكر اصفهان تماس گرفته بود و معاون لشكر به او وعده اعزام نيرو به تهران داده بود. در كرمانشاه نيز سرهنگ بختيار (بعدا سپهبد) فرمانده تيپ محل دعوت زاهدي براي لشكركشي به تهران را پذيرفته و به واحدهاي اين تيپ آماده باش داده بود. در اين ميان خبر رسيد كه شاه و ثريا از بغداد به رم رفته اند تا در آنجا منتظر کار باشند. 

يك روز پيش از 28 مرداد: چرا طرح براندازي حكومت دكتر مصدق به اجرا درآمد؟ 
18 آگوست 1953 (27 مرداد 1332) خيابانهاي تهران پس از چند روز تظاهرات صدها هزار نفري نسبتا خلوت بود. زيرا شب پيش از آن، "لوي هندرسون" سفير آمريكا كه از خارج به تهران بازگشته بود به ديدار دكتر مصدق كه در منزل بود شتافته بود و به او متذكر شده بود كه تظاهر كنندگان اتباع آمريكا را آشكارا تهديد مي كنند و اگر تظاهرات [ضد شاه و ضد استعمار و سلطه] ادامه يابد دولت آمريكا ايران را "منطقه ناامن" اعلام خواهد كرد و اتباع خود را از اينجا خارج خواهد ساخت. با اين كه دكتر مصدق متوجه طرح نقشه بر ضد خود بود، از مردم خواست كه از تظاهرات دست بردارند و به ماموران انتظامي هم دستور داد كه مانع ادامه تظاهرات شوند و اين همان وضعيتي بود كه طراحان نقشه براندازي آرزوي آن را داشتند. مولفاني كه بعدا در اين زمينه كتاب نوشته اند متذكر شده اند كه اگر كارگران دو كارخانه هم در خيابانها بودند، توطئه 28 مرداد نمي توانست به اين آساني به نتيجه برسد - دكتر مصدق در صفحه 182 خاطرات خود نوشته است كه هندرسون مانند "گريدي" سفير سابق آمريكا در تهران بي نظر نبود و به همين سبب "ايدن" مقام انگليسي در كتابش از او سپاسگزاري كرده است. همان ايدني كه نوشته است جنبش مصدق نفوذ ما را در خاورميانه متزلزل كرده و ادامه حكومت او بر ايران براي انگلستان بسيار ناگوار است.
    توطئه هاي انگلستان براي بركنار ساختن حكومت دكتر مصدق و فشار اين دولت به دولت آمريكا در انجام آن از همان نخستين روز ملي شدن صنعت نفت آغاز شده بود، ولي "ترومن" رييس جمهوري وقت آمريكا تا روزي كه بر سركار بود (20 ژانويه 1953 مطابق با 30 دي ماه 1331) زير بار براندازي دكتر مصدق نرفت، زيرا كه از قضاوت تاريخ مي ترسيد كه يك دولت ملي و دمكراتيك را ساقط كرده است. اما پس از اين تاريخ كه حكومت آمريكا به دست حزب جمهوريخواه (ژنرال آيزنهاور) افتاد ورق برگشت. مورخان فرصتهايي را كه در زير مي آيد باعث اقدام مشترك آمريكا و انگلستان و عاملان داخلي آنها در براندازي حكومت دكتر مصدق در 28 مرداد 1332 قلمداد كرده اند:   
*مرگ ناگهاني استالين و خروج كرملين از انسجام پيشين  
*پايان جنگ كره و كاهش گرفتاري هاي دولت آمريكا   
*روي كار آمدن ژنرال آيزنهاور در آمريكا كه سعي داشت هر چه زودتر حلقه محاصره شوروي با مهره گمشده ايران تكميل شود و آمريكا در منافع نفتي ايران شريك گردد. 
*سخت شدن اوضاع اقتصادي ايران بر اثر طولاني شدن محاصره اين كشور توسط انگلستان كه روي زندگاني روزمره مردم تاثير منفي گذارده بود و باعث دلسردي پاره اي از آنان شده بود    
*خريده شدن چند سياستمدار و گروهي از نشريات كه باعث اخلال در صفوف مليون شده بود و دكتر مصدق را ناچار كرده بود كه به كمونيستها (حزب توده) چراغ سبز بدهد كه سبب نگراني آمريكا شده بود.  
*آشنايي كامل ماموران اعزامي سيا (سازمان مركزي اطلاعات آمريكا) با سران و گردانندگان اوباش و اراذل تهران كه عوامل انگلستان معرفي كرده بودند و جمعي از افسران كه توسط مستشاران نظامي آمريكا در تهران انتخاب شده بودند.  
*تكميل شدن كار شناسايي هواداران قسم خورده و محافظان دكتر مصدق و توانايي آنان به دفاع، آزمايش استعداد اطلاعات شهرباني كشور با ربودن رئيس آن و كشف ضعف آن در جمع آوري اطلاعات.   
*موافقت انگلستان با شريك كردن آمريكا در بهره برداري از نفت ايران و سپردن جاي نفوذي اش به آن دولت در ايران آينده [حصول توافق كامل ميان دو دولت]    
*تزلزل روز افزون شاه و بيم تسليم شدن او به خواستهاي دكتر مصدق كه در آن صورت برگ برنده بازي براي هميشه از دست مي رفت.  
*ترس از جهاني شدن جنبش ناسيوناليستي دكتر مصدق كه نمونه اش در مصر آشكار شده بود و ترس هميشگي استعمار از ناسيوناليسم يعني نيرومند ترين عامل ضد دخالت خارجي و ضد استثمار و تحقير ملت.
     
روزنامه هاي غرب در آستانه براندازي 28 مرداد 1328 اين عكس قديمي دكتر مصدق با سادچيكف سفير شوروي در تهران را به نشانه صميميت رهبر وقت ايران با دولتهاي چپگرا و سوسياليست چاپ كرده بودند تا هرگونه اقدامي بر ضد وي توجيه شود ، حال آن كه دولت وقت شوروي در زمان حكومت مصدق كه ايران به علت تحريم اقتصادي نياز به پول داشت حاضر نشد طلاهاي ايران پس بدهد ولي پس از بازگشت شاه به قدرت آتها را مسترد داشت. از دير زمان گردانندگان سياست خارجي شوروي وجود دولتهاي ملي گرا ( ناسيوناليست ) و تا حدي ليبرال را مانع از پيشرفت سوسياليسم مي پنداشتند . سادچيكف در دهه 1980 مشاور دولت كمونيستها در افغانستان شده بود

   
لوي هندرسون سفير آمريكا در آستانه براندازي به تهران باز گشت و در ديدار شتابزده خود با دكتر مصدق اصرار كرد كه مانع ادامه تظاهرات صدها هزار نفري چپها در تهران شود و دكتر مصدق با قبول اين پيشنهاد و خالي كردن خيابانها به سقوط خود كمك كرد. هندرسون پس از براندازي ، معاون وزارت امورخارجه آمريكا شد
بازداشت و تصفيه در سراسر ايران
  
سرتيپ رياحي رئيس ستاد
ارتش، منصوب دكتر مصدق
از نخستين كساني كه
بازداشت شد
21 آگوست (30 مرداد) 1953 اعلام شد كه بازداشت هواداران دكتر مصدق و مقامات منصوب از جانب او در سراسر كشور ادامه دارد و تا بامداد اين روز بيش از دويست تن بازداشت شده اند و بسياري از مقامات دولتي بركنار شده و تصفيه ادارات ادامه خواهد داشت. بسياري از مقامات نيز خود كناره گيري كرده بودند از جمله الهيار صالح از سمت سفيري ايران در آمريكا. به گزارش رسانه ها كه در روزشمارها هم نقل شده است، در اين روز سرلشكر زاهدي به ديدار آيت الله كاشاني به منزل وي رفت كه در جريان اين ديدار دكتر بقايي، شمس قنات آبادي، حائري زاده و نادعلي كريمي هم آنجا بودند. در همه شهرها حكومت نظامي برقرار بود. نشريات چپگرا و ملي گرا از دو روز پيش تعطيل شده بودند.   
  
سروان داورپناه و سروان فشاركي دو افسر محافظ دكتر مصدق كه در سال 1358 جزئيات و چكونگي براندازي 28 مرداد را كه خود شاهد آن بودند براي درج درتاريخ بيان كردند   
   
طبق اظهارات سروان داورپناه، دكتر مصدق كه به حمايت قاطع مردم از خود و ايستادگي آنان در برابر زور اطمينان كامل داشت اجازه نداد كه 26 مرداد هواپيماي حامل شاه كه از كشور فرار مي كرد از سوي نيروي هوايي سرنگون شود و با درخواستهاي آخرين روز سرتيپ رياحي درمورد عدم تغيير رئيس شهرباني و نيز استقرار واحدهاي تيپ زرهي در اطراف خانه خود و همچنين تقاضاي حزب توده مبني بر تحويل اسلحه به افراد آن حزب موافقت نكرد 
  
چهار تن از كساني كه به براندازي حكومت دكتر مصدق كمك كردند: ژنرال دادستان، ژنرال باتمانقليج، حائري زاده و دكتر بقايي

روزي كه دكتر مصدق و يارانش بازداشت شدند
 
دكترمصدق را پس از دستگير كردن از خودرو زندان نظامي خارج مي كنند

     20 اوت 1953 يك روز پس از براندازي 28 مرداد 1332، دكتر مصدق و چند تن از يارانش از جمله دكتر صديقي و دكتر شايگان در خانه اي در خيابان كاخ دستگير و زنداني شدند. آنان عصر 28 مرداد هنگامي كه خانه دكتر مصدق زير گلوله بود از راه ديوار خانه خارج شده بودند. 
دكتر مصدق بمانند
همه رهبران ملي
غالبا لباس ساده
و خانه مي پوشيد
در همين روز بسياري از مقامات و هواداران دكتر مصدق دستگير و به افسراني كه در عمليات براندازي شركت كرده بودند يك درجه ترفيعي داده شد. دسته هاي شعار دهنده بر ضد دكتر مصدق در روز 28 مرداد روزي كه با آرامش و مطابق معمول آغاز شده بود 200- 300 نفري بودند كه عمدتا با كاميون حركت مي كردند، ولي ماموران انتظامي حاضر به جلوگيري از آنان نمي شدند و مانعي بر سر راهشان نبود. در آن روز ظرف چند ساعت سه بار روساي شهرباني كل تغيير يافته بودند و .... دكتر مصدق تا آخرين لحظه باور نمي كرد كه تغيير دولت او با اين عمليات ظاهرا كوچك عملي باشد. طبق مندرجات صفحه 341 خاطرات دكتر مصدق، وي رجال كشور و مقامات ارشد (آن زمان) را سه گروه مي دانست: يك گروه را مخلوق سياست خارجيان معرفي مي كرد كه با نظر خارجي وارد كار مي شوند و مصالح خود را با مصالح خارجي توام مي كنند و آنجا كه براي خارجي نفعي نباشد، آنان نفعي ندارند و ... و دو دسته ديگر رجال و مقامات خيرخواه وطن و هموطنان هستند، منتها شماري از آنان خيرخواه غير مبارز هستند كه براي سربلندي، استقلال و آزادي عمل كشور و پيشرفت آن بايد گروه اول را به حداقل و "صفر" رساند و خيرخواهان غيرفعال را تشويق و دلگرم به فعال شدن كرد و ....
      
دكتر شايگان و دكتر صديقي ـ دو مرد نامدار وطن ـ همزمان با دكتر مصدق دستگير شدند


بازگشت شاه و گسترش نفوذ آمريکا در ايران و آسياي غربي ـ مصدق با سرنگون کردن هواپيماي حامل شاه موافقت نکرده بود 
22 آگوست 1953 (31 امرداد 1332) و سه روز پس از براندازي حكومت مصدق، محمدرضاشاه پهلوی به ايران بازگشت. خروج وي از کشور بدون اعلام قبلي و تعيين شوراي سلطنت صورت گرفته بود و به همين لحاظ «فرار» خوانده شده بود. طبق برخي گزارشها، نيروي هوايي متوجه پرواز هواپيماي او به خلباني سرگرد خاتم از فرودگاه محلي و دورافتاده کلاردشت شده بود و جريان را به مصدق (نخست وزير و وزير دفاع) اطلاع داده و خواسته بود که اگر او (مصدق) اجازه دهد هواپيما را بازگرداند و يا سرنگون کند که مصدق با سرنگون کردن هواپيما و مرگ شاه موافقت نکرده بود و بازگرداندن او بدون تيراندازي به هواپيما و احتمالا سقوط آن را امکان پذير ندانسته بود.
    دراين روز (31 امرداد 1332) همچنين اعلام شده بود كه دكتر مصدق و همكارانش در دادگاه هاي نظامي محاكمه خواهند شد. براندازي دکتر محمد مصدق - رئيس دولت منتخب ملت با توطئه مشترک لندن و واشنگتن و کمک عوامل داخلي صورت گرفته بود. به باور قریب به اتفاق تاریخنگاران، با اینکه دولت لندن طراح اصلی نقشه براندازی مصدق بود؛ از لحظه بازگشت شاه به قدرت (آگوست 1953)، نفوذ دولت واشنگتن بتدريج جاي سلطه 150 ساله انگلستان در ايران را گرفت که خواست آمریکا از دوران جنگ جهانی اول بود. نفوذ آمریکا که اینک (دهه یکم قرن 21) جز ایران و تا حدی سوریه در سراسر آسیای غربی مشاهده می شود، در ایران با خروج ویلیام سولیوان سفیر آمریکا و عدم موافقت آیت الله خمینی در تابستان 1979 با انتصاب «والتر کاتلر» به سمت سفیر بعدی آن دولت در تهران عملا پایان یافت. 
زاهدي در بازگشت شاه، از او استقبال مي كند

و به اين سان حكومت دكتر مصدق را ساقط كردند ـ آگوست، ماهی که در طول تاریخ در آن چند حادثه شوم در ایران روی داد 
سرهنگ ممتاز مدافع خانه دكتر مصدق در جريان براندازي 28 مرداد كه پس از براندازي به جرم مقاومت در برابر نيروهاي سلطنت مدتها در زندان بسر برد. وي پس از پيروزي انقلاب در سال 1357 فرماده كل ژاندارمري ايران شد
اگر تاريخ طولاني ميهن را مرور كنيم مي بينيم كه درایران ـ زمان وقوع بيشتر رويدادهاي شوم، ماه ميلادي آگوست (دهم امرداد تا نهم شهريور) بوده است كه سياهترين آنها تصرف ايران به دست اسكندر در آگوست 330 پيش از ميلاد، امضاء قرارداد تقسيم ايران به دو منطقه نفوذ ميان انگلستان و روسيه در 31 آگوست 1907، امضاي قرارداد وثوق الدوله با انگلستان معروف به قولنامه فروش ايران در 9 آگوست 1919، ورود نيروهاي نظامی انگلستان و شوروی به ايران در 25 آگوست 1941 و سپس اشغال نظامي آن به مدت چهار سال و بالاخره براندازي حكومت منتخب مردم در 19 آگوست 1953 (28 امرداد 1332، روزي چون امروز). براندازي 28 امرداد در عین حال ضربه بزرگي به دمكراسي در تاريخ دو هزار و ششصد ساله آن بشمار آورده شده است. انگلستان و آمریکا طرّاحان اصلی نقشه براندازی بشمار آورده شده اند.
    خيابانهاي تهران از بامداد 27 امرداد تقريبا خلوت شده بود و اين، فرصت مناسبي به «كِرمپت روزولت» مأمور انجام طرح براندازي(موسوم به ajax) داده بود كه با كمك عوامل انگلستان و وابستگان داخلي و كساني كه با تغيير حكومت درهاي مقام، قدرت، پول و فرصتهاي ديگر را به روي خود باز مي كردند دست به اقدام بزند، و اين عوامل از طريق پخش قسمتي از پول نقدي را که دريافت کرده بودند ميان اوباش تهران و گروهي از چاقوكشان و باج خورهاي محله بدنام (شهرنو)، آنان را به خيابانها بياورند. عده اي از افسران نيروهاي مسلح ـ شاغل و بازنشسته ـ هم كه بسياري شان از پيش در ساختمان سفارت آمريكا پناهنده شده بودند به آنان پيوستند و بر ضد حكومت دكتر مصدق به تظاهرات پرداختند و دست به تخريب زدند و ساختمان چند روزنامه هوادار نخست وزير را آتش زدند.
    در اين ميان عده اي از اين افراد و نيز گروهي از نظاميان به خانه دكتر مصدق در خيابان كاخ جنوبي (فلسطين) كه در عين حال دفتر كار او نيز بود حمله بردند كه از اين خانه دسته اي نظامي به رياست سرهنگ ممتاز (فرمانده تيپ کوهستاني) دفاع مي كرد. در اين محل، زد و خورد ميان طرفين ساعتها طول كشيد كه همراه با تلفات بود و اين امر فرصت خوبي براي دكتر مصدق و ساكنان خانه او و حاضران در آنجا فراهم آورد تا از طريق ديوار به منازل اطراف بروند.
     سرانجام خانه تصرف و غارت شد و با انتقال سرلشكر فضل الله زاهدي ـ كه او را در يك تانك پنهان كرده بودند ـ به باغ بيسيم (راديو تهران واقع در چهار راه سيدخندان و محل كنوني وزارت پست و تلگراف كه آن زمان در خارج از شهر بود) و نطق او از راديو و پخش نامه نخست وزير شدنش، كودتا پيروز شد و .... دکتر مصدق قبلا زاهدي را بازنشسته کرده بود.
     «كِرميت روزولت» رئيس دفتر «سيا» در خاورميانه كه قبلا با چرچيل نخست وزير وقت انگلستان ملاقات و در اين زمينه مذاکره كرده بود چند سال پيش در كتابي در توجيه عمل خود، نوشت كه اگر اين اقدام صورت نمي گرفت ايران تا كمونيست شدن فاصله اي نداشت و همه تدابير آمريکا براي محاصره و در قفس انداختن شوروي و کمونيسم نقش بر آب مي شد.
    کرميت نوه تئودور روزولت رئيس جمهوري اسبق آمريکا بود که هشتم ژوئن سال 2000 در 84 سالگي درگذشت. وي کارشناس امور خاورميانه بود و در دفتر مطالعات استراتژيک آمريکا کار مي کرد که پس از تصويب قانون ايجاد «سيا» بيشتر وظايف و کارکنان آن از جمله کرميت (کيم ) به آن انتقال يافته بودند. کرميت پس از ملاقات با چرچيل که از بدو ملي شدن نفت ايران دولت آمريکا را براي مشارکت در براندازي حکومت دکتر مصدق زير فشار قرار داده بود سوم آگوست (16 روز پيش از 28 امرداد) وارد ايران شده بود و چند بار با شاه ملاقات کرده بود. از آنجا که انگلستان از ترسو و دو دل بودن شاه آگاهي قبلي داشت و اين موضوع را با مقامات آمريکايي در ميان گذارده بود شاپور ريپرتر ،ژنرال شوارتسکف (دوست شاه) و اشرف خواهر او در همين ماه به تهران فرستاده شده بودند تا وي را از هرگونه ترديد خارج سازند و نخست وزير شدن ژنرال زاهدي که در دوران جنگ جهاني دوم نزد انگليسي ها در فلسطين بود از سوي همين گروه به شاه پيشنهاد شده بود.
     
كرميت روزولت زماني
كه رئيس ايستگاه «سيا»
در خاورميانه بود
با دستگيري سرهنگ نصيري که مامور ابلاغ نخست وزيري زاهدي به دکتر مصدق بود و ريختن مردم بهخيابانها به حمايت از مصدق، برنامه براندازي در آستانه شکست قرار گرفته بود که کرميت به شاه پيشنهاد خروج از کشور را داد و اصرار لوي هندرسون (سفير وقت آمريکا در تهران) به مصدق که اگر خيابانها را خلوت نکند کارکنان سفارت آمريکا را از تهران خارج خواهد ساخت و قبول آن از سوي مصدق، طرح آژاکس از شکست نجات يافت و حکومت دمکراتيک و ملّي دکتر مصدق برانداخته شد. طبق اسناد، پس از شکست ماموريت سرهنگ نصيري (بعدا سپهبد) در ابلاغ انتصاب نخست وزيري زاهدي به دکتر مصدق که آن را غير قانوني اعلام کرد و نصيري بازداشت شد، کرميت روزولت از پيروزي طرح (نهايتا و حتي در صورت اجرا) مايوس شد و اين موضوع را به واشنگتن و شعبه سازمان جاسوسي انگلستان در قبرس اطلاع داد و اين بار، اين عوامل انگلستان در تهران بودند که به دستور سازمان جاسوسي اين کشور وسيعا وارد عمل شدند و طرح آژاکس را نجات دادند. يکي از کارهاي عوامل انگلستان راه انداختن دسته هاي بدل (دروغين) توده اي در خيابانها و آتش زدن محل کسب و کار مردم عادي و کندن تابلو هاي نام خيابانها و ... به منظور تحريک مردم بر ضد کمونيسم و چپهاي طرفدار دکتر مصدق بود.
    نوشته اند که پس از بازگشت شاه به قدرت، در ملاقاتي با کِرميت روزولت به وي گفته بود که تاج و تخت خود را مديون او و ارتش مي داند. روزولت در سال 1958 از عضويت «سيا» کناره گيري کرد و وارد امور و معاملات نفت شد! و بارها به خاور ميانه سفر کرد.
 با وجود اين كه گفته شده كه اسناد «سيا» در اين زمينه مفقود شده است! درباره اين رويداد كه مسير تاريخ ايران و سرنوشت ايرانيان را تغيير داد كتاب هاي متعدد به زبان هاي مختلف نوشته شده و در دسترس است. اين نوشته ها به نقش پول و تطميع در براندازي ها اشاره مي کنند که اين عامل در براندازي دولت دکتر مصدق نيز موثر بود و بسياري از آنان که در اجراي توطئه براندازي 28 امرداد 1332 برضد دکتر مصدق اقدام کرده بودند قبلا پول گرفته بودند. از اين نوشته ها چنين بر مي آيد که نگراني انگلستان از ادامه حکومت دکتر مصدق از اين لحاظ بود که نه تنها دست غرب از منابع نفت کوتاه مي شد بلکه جنبش هاي ناسيوناليستي در کشورهايي که بعدا جهان سوم خوانده شدند گسترش مي يافت و به آقايي اروپاييان که پس از سفر کلمبوس به قاره آمريکا و سفر دريايي آلبوکرک به هند آغاز شده بود پايان مي يافت و جمهوري شدن مصر نمونه آن بود که بانيانش اعتراف کرده بودند که از جنبش دکتر مصدق الهام گرفته بودند. براي دولت آمريکا، در آن زمان محاصره شوروي و جلوگيري از گسترش کمونيسم در اولويت قرار داشت و مقامات انگليسي و در صدر آنان چرچيل مي کوشيدند که دائما دولت آمريکا را از کمونيست شدن ايران بترسانند و سرانجام موفق شدند. با وجود اين، بسياري از آمريکائيان از اين که دولتشان کمک به براندازي يک دولت دمکراتيک و منتخب مردم کرد خرسند نبوده اند و نمي خواهند آن را به ياد آورند. بانو آلبرايت وزير امور خارجه دهه 1990 آمريکا (دولت بيل کلينتون) از رويداد براندازي دولت مصدق ابراز تاسف کرد.
 تشکيل کابينه کودتا، ملاقات کِرميت روزولت با شاه و مطالبي که بعدا در زمينه براندازي انتشار يافت
 
زاهدي يکم شهريور ماه 1332 كابينه خودرا تشكيل داد كه وزيرانش عبارت بودند از: دكتر علي اميني، دكتر جهانشاه صالح، دكتر علي اصغر پورهمايون، علي اصغر حكمت، جمال اخوي، احمدحسين عدل، مهندس ميكده، سرلشكر احمد وثوق، سرتيپ محمد حسين جهانباني، سرتيپ عباس فرزانگان و ....
     23 آگوست 1953 (يکم شهريور 1332) سرلشكر زاهدي كابينه خودرا كه در آن علي اميني (که شهرت داشت مورد حمايت دولت واشنگتن است) وزير دارايي بود و بسياري آن را کابينه کودتا مي خوانند تشكيل داد و به بسياري از كساني كه به او در رسيدن به قدرت ياري داده بودند مقام و منصب و امتيازهاي متعدد داد.
درباره براندازي28 امرداد كتابهاي متعدد انتشار يافته و از جمله آنهاكتابي است كه دونالد ويلبر عضو«سيا»
نوشته است. عكس، ويلبر را در لباس عربي در زمان ماموريتش در خاورميانه نشان مي دهد
در همين روز، كِرميت روزولت مامور ارشد «سيا» كه از او به  عنوان يکي از مجريان اصلي طرح براندازي حكومت دكتر مصدق نام مي برند با شاه ملاقات كرد.
    طبق بعضي نوشته ها، گويا شاه در اين ملاقات از كرميت روزولت كه اورا به قدرت باز گردانده بود سپاسگزاري كرده بود. در همين روز، روزنامه هايي که پس از فرار شاه، مطالبي بر ضد او نوشته بودند توقيف شدند و دستگیری و برکناری مقامات دولتی ادامه داشت. روزنامه هاي حزب توده و نشريات احزاب هوادار دکتر مصدق که از 29 امرداد تعطيل شده بودند لغو پروانه شدند. نشريات حزب توده از آن پس به صورت زيرزميني چاپ و توسط اعضاي جوان اين سازمان در ساعات شب به خانه ها انداخته مي شدند و يا به طريق غير علني توزيع مي گرديدند.
    از آنجا که براندازي 28 امرداد سرآغاز عمليات مشابه و متعدد ديگر بود و دگرگوني وسيع به وجود آورد و سرنوشت ملتهاي مربوط را تغيير داد، تاکنون در اين زمينه کتب و رسالات و مقالات فراوان نوشته شده است که هيچکدام کامل و برخي نيز صادقانه نبوده و يا باهدف توجيه عمل و يا دادن نشاني نادرست منتشر شده اند.
    دونالد ويلبرdonald wilber مامور اسبق سيا در منطقه خاورميانه نيز در اين زمينه در سال 1986 کتابي منتشر ساخته و به عمليات طرح tp- ajax اشاره کرده است.
    به نوشته ويلبر، پيروزي عمليات 28 امرداد 1332 تهران برحسب شانس بود، زيرا پس از شکست عمليات 25 امرداد و دستگيري سرهنگ نصيري که ماموريت ابلاغ حکم نخست وزيري زاهدي را به دکتر مصدق داشت و بازداشت چند افسر ديگر، روزولت از ادامه آن مايوس شده و جريان را به واشنگتن خبرداده بود و تصميم به خروج فوري از ايران گرفته بود که مسئولان اينتليجنس سرويس انگلستان و چند عامل ايراني مانع شدند و اصرار به ادامه عمليات کردند.
نقش اينتليجنس سرويس انگلستان در براندازي دكتر مصدق

پشت جلدكتاب قطور «ام. آي ـ 6» تاليف استيفن دوريل

در زمينه براندازي 19 اوت سال 1953 (28 مرداد 1332 خورشيدي) كتابهاي متعدد و نظرات بسيار انتشار يافته است كه هر كدام حاوي تاريخچه اي از اين رويداد است. از جمله كتابي كه خلاصه اي از يك فصل آن در زير مي آيد:
     MI – 6(اينتليجنس سرويس انگلستان از درون) عنوان كتابي است كه محقق و استاد انگليسي، استيفن دوريل Dorril، آن را تاليف كرده و از كتب سال 2000 است. در اين كتاب كه يك فصل آن (فصل 28 از صفحه 558 تا 600) به ايران اختصاص يافته، مولف نوشته است كه معمولا رسم و عادت نبوده است كه درباره اين سازمان كه يكي از سرويسهاي جمع آوري اطلاعات در جهان است عكس و مطلب انتشار يابد و رسانه ها قلمفرسايي كنند. به نوشته مولف كساني كه تاكنون درباره كارهاي اين سازمان نوشته اند از رقباي آن و يا از اعضاي ناراضي بوده اند و پس از انتشار نيز از مزاحمت و ارعاب اين سازمان مصون نمانده اند. بنابراين، كتاب 900 صفحه اي او منحصر به فرد است. در اين كتاب آمده است با اين كه انگلستان، ديگر يك قدرت بزرگ جهاني نيست معذلك اينتليجنس سرويس آن به همان روش دوران امپراتوري ادامه كار مي دهد. اين سازمان نقش مهمي در جريان جنگ سرد داشت و به عقيده "دوريل" وجود آن براي انگلستان ضرورت حياتي دارد.
    مولف درباره فعاليتهاي اينتليجنس سرويس در دوران حكومت مرحوم دكتر مصدق، نوشته است كه دولت انگلستان در سال 1949 از طريق ايستگاه اينتليجنس سرويس در تهران متوجه شده بود كه سهم ايران از نفت (10 تا 12 درصد) بسيار ناچيز است و به تدريج صداي مردم را در مي آورد. بنابراين يك ضميمه به قرارداد 1933 تهيه شد كه دكتر محمد مصدق مخالفت با استثمار نفت را آغاز و مردم عاطفي و احساساتي ايران را وارد يك مبارزه دامنه دار ناسيوناليستي كرد و در اين شرايط كسي جرات نمي كرد بدون قبول خطر، اين ضميمه را به مجلس بدهد. در اين زمان، آمريكا با كشور سعودي يك قرارداد نفتي 50 – 50 امضاء كرد و اين وسيله بسيار خوبي براي دكتر مصدق بود كه ايرانيان را پشت سر خود متحد سازد.
    به توصيه ميلن Milne رئيس ايستگاه اينتليجنس سرويس در تهران كه در مجلس عواملي داشت،
    انگليسي ها تصميم گرفتند كه بر ضميمه قرارداد 1933، اصلاحيه اي بنويسند و سهم ايران را افزايش دهند و مبلغي نيز علي الحساب به دولت ايران بدهند تا حقوق كارمندان عقب نيفتد و مخالفت ها كمتر شود كه دكتر مصدق روز 19 فوريه سال1951 طرح ملي شدن صنعت نفت ايران را به كميسيون نفت مجلس داد. روز سوم مارس (12 روز بعد) سپهبد رزم آرا نخست وزير وقت كه شهرت به دوستي با انگلستان را داشت طي اعلاميه اي كه در مجلس قرائت و از راديو دولتي خوانده شد اقدام دكتر مصدق را به دلايل فني غيرعملي خواند كه چهار روز بعد ترور شد و مجلس طرح ملي شدن نفت را تصويب كرد و شاه كه همواره كوشش داشت افراد ضعيفي را نخست وزير كند تا قدرت در دست خودش باشد تحت تاثير احساسات ناسيوناليستي ايرانيان كه مقاومت در برابر آن امكان ناپذير است، بر خلاف ميل باطني و از روي اجبار تمايل مجلس به نخست وزير شدن دكتر مصدق را پذيرفت. مصدق كه به صورت يك بت درآمده و رهبري ناسيوناليسم ايراني را به دست گرفته بود روز دوم ماه مه شاه را وادار به امضاي مصوبه مجلس كرد و انگلستان نه تنها نفت ايران بلكه درآمد قابل ملاحظه خود از ماليات نفت را از دست داد و هنگامي كه دكتر مصدق اعلام كرد كه ملي كردن صنعت نفت مقدمه پاك كردن ايران از هرگونه نفوذ خارجي است كه از 1557 ميلادي آغاز شده، قلمرو ايران را كوچك و ايرانيان را تحقير كرده است، اينتليجنس سرويس به دولت انگلستان هشدار داد كه اگر دكتر مصدق و افكار او دوام يابد ساير كشورهاي مشابه ايران چنين خواهند كرد و ... و از همان زمان طرح انواع نقشه براي از ميان برداشتن دكتر مصدق و سركوب كردن ناسيوناليسم ايراني پيش از آن كه جهان را همانند گذشته به دنبال خود بكشاند آغاز شد. سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا دكتر مصدق را مردي فوق العاده آگاه، با هوش، ولي يكدنده، دوست داشتني و سخنور كه مطلقا حاضر نمي شود بر سر منافع ايران و ايرانيان وارد معامله شود توصيف كردند و اينتليجنس سرويس فقط صداقت و امانت و ايراندوستي او را قبول داشت و وي را در مسائل ملي بدون گذشت و تقريبا خشن گزارش كرده بود.
     منابع آمريكايي محبوبيت فوق العاده دكتر مصدق را نتيجه خسته بودن ايرانيان از مقامات آزمند و خائن پيش از او، فساد اداري و موروثي شدن ادارات دولتي ميان خاندانهاي معين و ناامني راهها و اجحاف سرمايه داران و فئودالها و نيز رقابت قدرتهاي اروپائي با هم بر سر ايران مي دانستند و معتقد بودند كه ايرانيان دكتر مصدق را به صورت يك فرشته نجات مي پندارند، كه به همه اين مسائل پايان خواهد داد.
     مولف نوشته است كه تفاوت سياست آمريكا و انگلستان از آغاز جنبش ناسيوناليستي دكتر مصدق سبب شد كه هماهنگي 10 ساله (از زمان جنگ دوم) دو كشور بر سر ايران بر هم بخورد. با وجود اين اينتليجنس سرويس پي در پي مسائلي را براي آمريكائيان مطرح مي ساخت تا آنها را وادار به سرنگون ساختن حكومت مصدق كند. اينتليجنس سرويس ماموران تازه اي را كه فارسي مي دانستند در لباس روزنامه نگار، كارمند سفارت و يا استاد و محقق به ايران گسيل داشت كه يكي از آنها بانو لامتون Lambton بود.
     بررسي هاي اين ماموران و تماس آنها با مقامات محلي در حوزه هاي نفتي باعث شد كه در يك مورد، دولت انگلستان تصميم به اعزام نيرو جهت تصرف مناطق نفت خيز ايران بگيرد، ولي از مداخله شوروي براساس قرارداد 1921 تهران و مسكو هراس داشت و در اين زمينه با دولت آمريكا كه در "كره" درگير جنگ بود به مشورت پرداخت كه رئيس جمهوري آمريكا زمان و مكان را براي اين حمله مناسب و منطقي ندانست و گفت كه روسها جبهه تازه اي خواهند گشود كه مسير تاريخ را عوض خواهد كرد. به علاوه، كنترل (ره گيري) مخابرات واحدهاي ارتش ايران توسط ناو انگليسي Urius نشان داد كه در صورت حمله نظامي، مقاومت ارتش ايران شديد خواهد بود و صدها هزار ناسيوناليست داوطلب به صفوف ارتش خواهند پيوست و اگر آبادان هم تصرف شود نگهداري آن دشوار خواهد بود.
     از آن پس، كار اينتليجنس سرويس شده بود ترسانيدن آمريكائيان از كمونيست شدن ايران با اين استدلال كه دكتر مصدق دست به اصلاحات اجتماعي خواهد زد و مردم با سوسياليسم خواهند شد و بسياري از آنها از آن راه خواهند رفت و بالاخره ايران، "ايرانستان"! آشنا خواهد شد و از سوي ديگر به آمريكائيان نويد مي دادند كه در صورت حل مسئله نفت، چهل درصد آن را به شركتهاي آمريكايي خواهند داد. هدف انگليسي ها آن بود كه اگر حادثه اي رخ دهد آمريكا را در برابر شوروي قرار دهند كه فقط آن دو دولت قادر به معارضه هم بودند.
    اينتليجنس سرويس از دوستان شاه نيز غافل نبود از جمله پرون Perron و شاپور پورتر كه تابعيت ايران و هند – هر دو – را داشت. ماموران سرويس جاسوسي انگلستان حتي پي برده بودند كه شاه با زني از خانواده "د" رفاقت دارد. آنها براي برانداختن حكومت مصدق به گردآوري افراد پرداختند كه دو برادر "رشيديان" از آن جمله بودند. به نوشته مولف، ماموران انگليسي به اين دو برادر هرماه ده هزار ليره استرلينگ (در آن زمان هر ليره مساوي با چهار دلار آمريكا بود) مي دادند و كار آنها در آغاز جمع آوري "راي" براي مخالفان دكتر مصدق در انتخابات بود تا از اكثريت نيافتند. همچنين اين ماموران فرزندان اين دو برادر را به لندن برده بودند تا درس بخوانند و هر گونه وعده به آنها مي دادند. اين زمان، ايامي بود كه انگليسي ها به هر كس كه قادر بود اقدامي بر ضد دكتر مصدق كند پول مي دادند از جمله تيمور بختيار كه با ثريا زن وقت شاه بستگي خانوادگي داشت. غافل از اين كه آمريكائيها هم به خانهاي قشقايي پول و وعده مي دادند!.
     بالاخره پليس دكتر مصدق خانه ريچارد سدان Seddon يكي از مقامات نفتي انگلستان در تهران را مورد بازرسي قرارداد و اسناد متعدد از رشوه دادنها و توطئه ها را به دست آورد كه به "پرونده سدان" معروف شده است.
    ماموران مخفي آمريكا كه در طول اين مدت بيكار نبودند هدفهاي خود را كه گاهي با هدفهاي انگليسي ها موازي بود دنبال مي كردند. هدف اصلي آمريكا اين بود كه جاي انگلستان را در ايران بگيرد و در آن زمان برايش مبارزه با كمونيسم بر منافع نفت مي چربيد.
    مولف كتاب ضمن بر شمردن اسامي جاسوسان آمريكا و انگلستان در ايران نوشته است پس از قطع روابط ايران و انگلستان، ماموران آمريكا فعالتر شدند و ابتكار عمل را به دست گرفتند.
    كناره گيري قوام السطنه پس از چند روز حكومت بر اثر فشار و تظاهرات بي سابقه و خونين مردم، به آمريكا و انگلستان فهماند كه خاتمه دادن به حكومت مصدق كار آساني نيست و اگر بر ضد جان او هم سو قصد شود ايران غرق در آتش و خون خواهد شد. كودتاي نظامي راه حل تشخيص داده شد و به موازات آن تبليغات ضد مصدق، كه ايران را با سياستهاي خود ويران ساخته و ... شروع شد و براي اين منظور حتي سيد ضياء طباطبايي را از فلسطين به تهران آوردند. ژنرال زاهدي كه بعدا نخست وزير دولت كودتا شد از سوي ماموران انگليسي به آمريكائي ها معرفي شد. انگليسي ها در دوران جنگ جهاني دوم زاهدي را كه يك افسر معمولي در اصفهان بود زيان آور تشخيص داده بودند و او را به فلسطين تبعيد كرده بودند!
    ماموران آمريكايي ضمن جلب ژنرالهاي ناراضي از مصدق، بانكداران ايران از جمله ابتهاج و دكتر محمد نصيري و جمعي از سياسيون را به سوي خود كشانيدند. به گونه اي كه سران بانك ملي آنها را از جزئيات وضعيت مالي دولت كه به علت محاصره اقتصادي و قطع درآمد نفت خوب نبود آگاه مي كردند. لغو نظام سلطنتي در مصر و روي كار آمدن افسران آزاده و ظهور ناسيوناليسم عرب كه المثناي ايران بود غرب را بر آن داشت پيش از آن كه افكار مصدق جهانگير شود و به ملل ديگر سرايت كند به حكومت او پايان دهد.
     در پي قطع رابطه ايران با انگلستان، اينتليجنس سرويس از قبرس با عوامل خود در ايران ارتباط داشت. ورود محققان و روزنامه نگاران و نمايندگان شركتهاي واقعي يا دروغين آمريكايي به ايران چند برابر شد و همه آنها، نتيجه بررسيهاي خود را به "سيا" گزارش مي كردند. ايرانيان ضد مصدق كه در عين حال به آمريكا نزديك بودند تشويق به دريافت پروانه نشريه مي شدند تا با مقالات خود مردم را از اطراف دكتر مصدق پراكنده سازند و نسبت به او مايوس كنند. با وجود اين، ترومن در دست زدن به كودتا بر ضد دكتر مصدق ترديد داشت كه ژنرال آيزنهاور در ژانويه 1953 روي كار آمد و تصميم به اجراي نقشه كودتا گرفت. مرگ ناگهاني استالين سد بزرگي را از سر راه برداشت. انگليسي ها عوامل خود از جمله دو برادر رشيديان را در اختيار آمريكائيان قرار دادند. شاه نيز كه اختياراتش توسط دكتر مصدق محدود شده بود آماده قبول هر پيشنهادي بود. "كرميت روزولت" رئيس ماموران سيا در خاورميانه يك رشته مذاكرات طولاني را با سران اينتليجنس سرويس درباره ساقط كردن حكومت دكتر مصدق برگزار كرد اواخر فوريه سال 1953 (ماجراي 9 اسفند 53 مقابل كاخ شاه) دست به يك آزمايش كوچك در تهران زده شد تا توان مقابله نظامي دكتر مصدق ارزيابي شود و سپس به ايجاد چند گروه از جمله كميته نجات وطن، اتحاد ميهن پرستان و ... اقدام شد. گيلانشاه فرمانده نيروي هوائي، نصيري فرمانده گارد شاه، تيمور بختيار فرمانده پادگان كرمانشاه، يك افسر ژاندارم به نام "اردوبادي"، غلامرضا اويسي فرمانده گردان تانك، محمد خواجه نوري و ... بر اثر ترغيب و وعده هاي ماموران آمريكا به جمع ناراضيان از حكومت مصدق كه ماموران جاسوسي انگلستان معرفي كرده بودند پيوستند. عمليات از 25 ژوئن آغاز شد. در كره جنگ در حال فروكش كردن بود و آمريكا ماموراني را از آن كشور به ايران فرستاده بود. شاه عمدتا به تقاضاي آمريكا فرمان عزل دكتر مصدق را محرمانه صادر و زاهدي را نخست وزير كرد، ولي دكتر مصدق فرمان را مغاير قانوني اساسي خواند و رد كرد زيرا طبق قانون اساسي آن زمان، مجلس بايد فردي را به عنوان نخست وزير به شاه پيشنهاد مي كرد نه اين كه شاه، خود نخست وزير برگزيند. اين اقدام شاه يك كودتا تلقي شد. شاه از ترس و نيز به توصيه ماموران آمريكائي از كشور فرار كرد. مردم به خيابانها ريختند و خواهان جمهوري شدند و غرب بر آنها عنوان كمونيست گذارد. در يك روز هشت روزنامه ضد مصدق كه پروانه آنها قبلا صادر شده بود دست به انتشار زدند. دكتر مصدق ظاهرا به تقاضاي سفير آمريكا ادامه تظاهرات را ممنوع كرد و همين امر باعث شد كه نظاميان ناراضي از يك سوي، عربده كشان خياباني و دسته هاي اوباش كه از ماموران آمريكايي پول نقد گرفته بودند از سوي ديگر به حركت درآمدند هر جا را كه رسيدند سوزاندند و غارت كردند. مقابل خانه دكتر مصدق در خيابان كاخ با مقاومت شديد و خونين افراد گارد وي رو به رو شدند ولي پايداري طولي نكشيد. زاهدي كه در تانك مخفي شده بود به راديو (بيسيم – مجاور پل سيدخندان) رفت و فرمان نخست وزيري خود را قرائت كرد. با اين كودتا ايران عملا زير سلطه آمريكا قرار گرفت و تا سال 1979 يكي از جبهه هاي جنگ سرد دو ابر قدرت بود.
فشار انگليسي ها و ترس ترومن از «قضاوت تاريخ»
ترومن تسليم  نظر چرچيل ، نخست در حمله نظامي به ايران از بصره و تصرف مناطق نفتخيز ، و سپس براندازي دكتر مصدق نشد
«استيو ني ال Steve Neal» تاريخدان آمريكايي در تاليف 368 صفحه اي خود «هري و آيك Harry & Ike» ترومن و آيزنهاور را از لحاظ تشابه و تضاد در سياست و انديشه و سليقه بررسي كرده و در آن قسمت كه مربوط به براندازي دكتر مصدق است چنين نوشته است: اختلاف نظر ترومن و آيزنهاور بر سر حذف دكتر مصدق زياد بود. ترومن (از حزب دمكرات) زير فشار انگليسي ها كه مي خواستند دولت دكتر مصدق بر هر ترتيب حتي با لشركشي بركنار شود نمي رفت، اما آيزنهاور (از حزب جمهوري خواه) از همان آغاز زمامداري در ژانويه 1953 در اين براندازي تسليم نظر انگليسي ها شد. ترومن بارها به انگليسي ها گفته بود كه برانداختن دولتي كه برگزيده مردم و محبوب آنان است قضيه اي نيست كه به فراموشي سپرده شود و روزگاري پاسخ آن را با بهاي سنگين بايد داد، زيرا كه "تاريخ" و حافظه مردم را نمي توان پاك كرد. مولف در صفحات 296 و 297 كتاب خود پاسخ كتبي آيزنهاور به گوشزد برادر خود "ادگار" كه حرفهاي مردم را برايش نوشته بود به عنوان سند به اين شرح چاپ كرده است: در ژانويه 1953 ما با خطر فوري از دست دادن ايران، واقع در منطقه اي با 60 درصد ذخاير نفت جهان، رو به رو بوديم و اينك اين تهديد را عمدتا از ميان برداشته ايم و ... كه اشاره به براندازي حكومت مصدق در 28 امرداد (19 آگوست 1953) است. 
ترومن و دين آچسن در حال تبادل نظر در كاخ سفيد

  

از ديدگاه دين آچسن: راههايي كه به 28 امرداد ختم شد 

دين آچسن وزير امور خارجه وقت
دين آچسن Dean G.Acheson دولتمرد معروف آمريكايي كه در جريان جنگ جهاني دوم از دستياران دو رئيس جمهوري اين كشور بود و از سال 1949 تا 1953، در حساسترين سالهاي قرن بيستم وزارت خارجه آمريكا را بر عهده داشت و در سال 1971 درگذشت سه كتاب از خود به يادگار گذارده كه به تازگي، " Chase" از محتويات اين سه كتاب و اسناد تازه و يادداشتهايي كه به دست آورده يك مجموعه "كتاب روي نوار ضبط صوت" مركب از 16 نوار 90 دقيقه اي تهيه كرده كه به شماره استاندارد بين المللي 0-7366-5554-9 ثبت و توزيع شده است.
    در اين نوارها حقايق فراوان درباره جنگ دوم، جنگ كره، پيروزي كمونيستها در چين، جنگ "هوشي مين" با فرانسه، قرار گرفتن دلار به جاي طلا، منظور از تاسيس بانك جهاني و صندوق بين المللي پول، ناتو، احياء آلمان و ژاپن و ... وجود دارد و در همه اين نوارها از ايران نام برده شده است مخصوصا نوارهاي چهارم و پنجم. در اين دو نوار آمده است كه پس از اشغال ايران توسط روسيه، انگلستان و آمريكا قرار بود كه بعد از پايان جنگ، با حفظ تماميت ايران، يك هيات امناء مركب از اين سه كشور امور ايران را زيرنظر داشته باشد! نفت ايران در اختيار انگلستان، نفت سعودي در كنترل آمريكا و نفت عراق و نفت احتمالي كويت در اختيار شركتهاي انگليسي و آمريكايي باشد كه پس از جنگ دو عامل باعث شد كه ايران از قرار گرفتن زير نظر هيات امناء سه گانه برهد. يكي مخالفت شديد "جورج كنان" استاد تاريخ، نويسنده و ديپلمات آمريكايي با آن بود كه افكار او سياست بعد از جنگ آمريكا را شكل داده و باعث انحلال شوروي، شكست كمونيسم و ابر قدرت شدن آمريكا شده است. "كنان" ضمن تاكيد اين نكته به ترومن جانشين روزولت كه آرزوي روسها از زمان پتركبير رسيدن به آبهاي گرم خليج فارس بوده و در صورت تشكيل هيات امناي سه گانه؛ استالين ايران، عراق و تركيه را خواهد بلعيد، وي را از وارد بحث شدن در اين قرارداد كه با روزولت گذارده شده بود منصرف ساخت و عامل دوم تعلل روسها از تخليه ايران از نظاميان خود پس از پايان جنگ بود كه كار به اخطار آمريكا و طرح موضوع در شوراي امنيت و نيز فريب روسها توسط قوام السلطنه كشيد. لازم به يادآوري است كه انگلستان و روسيه، در اوايل قرن بيستم هم با ميانجي گري فرانسه، عملا ايران را ميان خود به دو منطقه نفوذ قسمت كرده بود.
    پس از جنگ، استالين خواهان تسلط بر تنگه هاي تركيه بود و در بسياري از كشورها از يونان و تركيه تا ايتاليا همه جا جنگ داخلي به راه انداخته بود. به دليل فقر عمومي و پيدايش يك طبقه ثروتمند كه از رهگذر جنگ و تورم پولدار شده بودند در همه كشورها از جمله آمريكا، كمونيسم هواداران فراوان پيدا كرده بود. جورج كنان راه حل مسئله را به اين صورت ارائه داد و گفت: استالين همانند يك رودخانه است و نمي شود با رودخانه مذاكره كرد كه فرضا طغيان نكند. بايد در برابر رودخانه سد ايجاد كرد و آن را تحت كنترل درآورد. استالين به علت افراط در دود كردن سيگار و عصبي مزاج بودن عمر طولاني نخواهد كرد و جانشينان او مردان ضعيفي خواهند بود و براي كاهش توجه مردم به كمونيسم بايد اين راهها را رفت: ارتقاء سطح زندگي مردم در همه كشورها مخصوصا كشورهاي مورد نظر استالين با دادن كمكهاي اقتصادي و اعزام مستشار مربوط، كاستن از فاصله فقير و غني با انجام اصلاحات اجتماعي، و نيز خواستن از دولتها كه بر روشنفكران سخت نگيرند و آنان را با رفتار خود نااميد و دلسرد نسازند، زيرا كه در هر جامعه، چشم و گوش توده ها به روشنفكرانشان است كه نبايد اين گروه كوچك را به خروش آورد و بالاخره يافتن يك راه سوم ميان كاپيتاليسم و كمونيسم براي اين ملتها است – همان راهي كه حزب سوسيال دمكرات آلمان (عالمان غربي آن روز) دنبال مي كند. اين پيشنهادها به مورد اجرا درآمد. شوروي محاصره شد. تخريب چهره كمونيسم آغاز گرديد كه بعدا تجمل پرست شدن جانشينان استالين خود به اين تخريب كمك كردند و به پيشنهاد "كنان" از رسانه هاي آمريكا خواسته شد كه در اجراي اين برنامه ها كمك كنند كه ياري آنها واقعا موثر افتاد. همه اين برنامه ها با ملي شدن صنعت نفت ايران با خطر جدي روبرو شد. زيرا انگلستان نفت ايران را از دست داد كه سهم آن كشور قرارداده شده بود و آمريكا ناچار شد دست آن كشور را در نفت عراق بازتر بگذارد. مصدق با منش خود كه به اصالت دمكراسي وفادار بود فعاليت حزب كمونيستي توده را كه توسط شاه غيرقانوني و منحله اعلام شده بود عملا آزاد كرده بود و با ادامه حكومت مصدق امكان به هم پيوستن حلقه هاي اتحاديه هاي نظامي ضد شوروي با ايجاد اتحاديه اي از انگلستان، عراق، ايران، تركيه و پاكستان وجود نداشت. ولي ترومن با طرح براندازي مصدق چندان موافق نبود، حق هم داشت. در آن زمان نيروي نظامي متعارفي استالين پنج برابر آمريكا بود و دست كم 200 بمب اتمي و از همه مهمتر صدها جت جنگنده ميگ داشت و در بكاربردن آنها هم خصوصا بر سر ايران ترديد به خود راه نمي داد. انگلستان هم مي ترسيد كه در هر جنگ اتمي شوروي و آمريكا، اولين نقطه اي كه روسها نابود كنند انگلستان باشد، كه عمر حكومت ترومن در بيستم ژانويه 1953 پايان يافت، استالين 43 روز بعد از درگذشت و جنگ كره كه آمريكا در آن گرفتار شده بود پايان يافت و دولت آيزنهاور در 19 آگوست 1953 (28 مرداد) با كمك انگلستان به عمر حكومت مصدق پايان داد و به اين ترتيب مسائل نفت و تشكيل اتحاديه نظامي (سنتو) و سركوب حزب توده حل شد و ....
نوشته ويليام بلوم درباره رويداد 28 مرداد 

ويليام
ويليام بلوم W. Blum نويسنده و محقق انگليسي در كتاب خود درباره سيا، در يك جا نوشته است كه اواخر نوامبر سال 1952 مطابق آبان 1331 (پس از انتخاب ايزنهاور به عنوان رئيس جمهور بعدي امريكا) دولت انگلستان با كرميت روزولت (كيم) كه رئيس دائره سازمان اطلاعات مركزي امريكا در خاورميانه بود تماس گرفت و از او براي ساقط كردن دولت دكتر مصدق استمداد كرد كه روزولت پاسخ داد كه گمان نمي كند دولت انگلستان (چرچيل) براي جلب نظر ترومن براي براندازي دكتر مصدق شانس داشته باشد، بايد منتظر آغاز كار دولت تازه امريكا به رياست ژنرال ايزنهاور شود كه دو ماه ديگر حكومت را به دست مي گيرد. مولف كه جزئيات رويداد 28 مرداد را به رشته تحرير كشيده در جايي ديگر از كتاب خود نوشته است: در يكي از روزهاي ژوئن 1953 (دو ماه پيش از براندازي 28 مرداد) جان فاستر دالس وزير خارجه كابينه آيزنهاور وارد يك جلسه كاخ سفيد شد كه قرار بود در آن درباره وضعيت حكومت دكتر مصدق و خطر كمونيستهاي ايران بحث شود. دالس در اين جلسه به ذكر يك جمله اكتفا كرد كه ضمن اشاره به پوشه اي كه با خود آورده بود گفت: ما با اجراي اين طرح از شر مصدق لجوج و يكدنده آسوده خواهيم شد
اعتراف بانو «آلبرايت» ـ تاييد مداخله در براندازي 28 امرداد، 47 سال بعد! 

بانو آلبرايت وزير امورخارجه آمريكا در دوران حكومت كلينتون كه تا يك قدمي عذرخواهي از ملت ايران به خاطر براندازي 28 امرداد جلو آمده بود. آلبرایت از آن رویداد ابراز تاسف کرد ولی از ملت ایران پوزش نطلبید
پس از بركناري حكومت دكتر مصدق و بازگشت شاه به ايران، 24 آگوست 1953 (دوم شهريور 1332) سرلشكر زاهدي تصميمات سختي را بر ضد كمونيستها (حزب توده) كه فعاليتهايش از پنج سال پيش از آن غير قانوني شده بود، ولي دكتر مصدق عملا آن را آزاد گذارده بود اعلام كرد و ژنرال آيزنهاور رئيس جمهوري وقت آمريكا (از حزب جمهوري خواه)، يك كمك مالي 45 ميليون دلاري به وي داد. حال آن كه قبلا حاضر نشده بود كه موافقت كند يك وام بين المللي ده ميليون دلاري به دولت دكتر مصدق داده شود. تنها بهانه دولت آمريکا براي مشارکت با دولت انگلستان در براندازي حکومت دکتر مصدق تشديد فعاليت حزب توده بود.
    چهل و هفت سال طول کشيد تا يک وزير امورخارجه آمريکا به طور ضمني اعتراف کند که دولت آمريکا در براندازي حکومت دکتر مصدق در سال 1953 دخالت داشت و در اين توطئه از شرکاء انگلستان بود. مادلين آلبرايت وزير امورخارجه دولت کلينتون (از حزب دمکرات ) در آخرين سال وزارتش در مراسمي گفت که دولت انگلستان در سال 1952 اصرار فراوان کرد که دولت دکتر مصدق برانداخته شود ولي هري ترومن (رئيس جمهور وقت آمريکا) نپذيرفت و پيشنهاد انگلستان را ردّ کرد و دولت آيزنهاور (رئيس جمهور بعدي آمريکا) که به اين کار تن داد بعدا استدلال کرد که اين مداخله به دلايل استراتژيک لازم بود، حال آنکه به نظر من (بانو آلبرايت ) براندازي دولت دکتر مصدق يک عقب نشيني از تحوّل و تکامل دمکراسي و ايجاد بنياد هاي سياسي (حزب و روزنامه آزاد و مستقل) در ايران بود. آلبرایت از آن رویداد ابراز تاسف کرد ولی از ملت ایران پوزش نطلبید.
    يکي از نتايج براندازي دکتر مصدق براي دولت آمريکا اين بود که در نفت ايران به ميزان 40 درصد شريک شد ـ 40 درصد هم انگلستان و 20 در صد هم سهم کشورهاي ديگر عضو کنسر سيوم.
    شوروي واکنش خود نسبت به رويداد 28 امرداد را كه دو دولت بزرگ غرب با هدف ضديت با آن انجام داده بودند تنها با تاييد آزمايش بمب هيدروژني اش (كه چند روز پيش از عمل براندازي در تهران انجام شده بود) نشان داد!. اين کوتاه آمدن دولت وقت مسکو به زيان موجوديت خودش تمام شد. از نيمه دوم دهه 1980 تا آگوست 2008 دولت مسکو «کوتاه آمدن هاي بسيار از آن دست در برابر غرب» در کارنامه خود دارد. بنظر مي رسد که اين کوتاه آمدنهاي به صورت «اپيزمنت» از سال 2008 به تدريج فروکش کرده است.



كمك مالي آمريكا به دولت زاهدي، موضوع ناپديد شدن اسناد براندازي 28 امرداد و رساله يرواند آبراهيميان در اين زمينه 
چهارم شهريور سال 1332 ژنرال فضل الله زاهدي نخست وزير به اصطلاح دولت كودتا از دولت آمريكا تقاضاي كمك مالي كرد كه 45 ميليون دلار كمك بلاعوض و 23 ميليون و 400 هزار دلار كمك فني برايش حواله شد. گويا مبلغي نيز براي خود او ارسال شده بود.
     دكتر مصدق قبلا درخواست ده ميليون وام داراي بهره از آمريكا كرده بود كه با آن، پس از ماهها «امروز و فردا كردن» موافقت نشده بود!.
    "يرواند آبراهاميان" در رساله اي كه همزمان با چهل و هشتمين سالگرد رويداد 28 امرداد نگاشته و در سال 2001 در نشريه دوزبانه ايران تايمز چاپ واشنگتن انتشار يافته جملاتي از آيزنهاور رييس جمهور وقت آمريكا نقل کرده و همچنين نوشته است كه اسناد سيا (C. I. A) درباره كودتاي 28 مرداد با وحود گذشت نزديك به نيم قرن و انقراض سلسله پهلوي و مرگ بسياري از گردانندگان آن و پايان جنگ سرد و ... هنوز غير قابل دسترس است و براي مورخان عبوردادن شتر از سوراخ سوزن آسانتر از دسترسي به اسناد سيا در باره رويداد اوت 1953 تهران است و هر چه كه تا كنون انتشار يافته ناقص و فقط اشاره و يا ازدست دوم بوده است.
    به نوشته وي آيزنهاور در اين زمينه گفته بود كه درسال 1953 به ما ( از سوي برخي سياستمداران آمريکايي ) توصيه شده بود كه با دكتر مصدق كنار آييم ولي حمايت كمونيستهاي ايران (حزب توده) از دكتر مصدق و تظاهرات سه روزه به پشتيباني از او در تهران، وي را در نظر ما چيز ديگري جلوه گر ساخت و ترس از استيلاي كمونيسم بر ايران وجود ما را به لرزه در آورد و ....
    آبراهاميان نوشته است: در آمريكا طبق يك ضابطه سازمانهاي دولتي موظف اند كه اسناد را پس از گذشت 25 سال بدون هيچ تشريفاتي از طبقه بندي خارج و در اختيار محققان متقاضي قرار دهند كه سيا درباره اسناد مربوط به كودتاي 28 مرداد، نخست بهانه آورد كه بودجه كافي براي تهيه فهرست اين اسناد حجيم را ندارد و چند سال بعد ناگهان اعلام كرد كه اسناد مربوط در در دهه 1960 ناخودآگاه از ميان رفته و امكان علني كردن آنها وجود ندارد كه دفعتا در آوريل 2000 (فروردين 1379} گزارشي تحت عنوان "تاريخ نهفته( سري )" در 80 صفحه در سايت نيويورك تايمز در اينترنت قرار گرفت و چون اعتراض شد كه بسياري از حقايق سانسور شده است، بعدا همان گزارش كاملتر و در 169 صفحه در اينترنت قرار گرفت و اين بار تحت عنوان "سرنگوني دكتر مصدق نخست وزير ايران" . هنوز حالت تعجب باقي مانده بود كه گفته شد اصل اين گزارش را دكتر دونالد ويلبر يكي از عوامل سيا يك سال پس از كودتاي مرداد 1332 به سفارش اداره امور تاريخي سيا تحرير كرده كه به صورت يك دفترچه راهنما در اختيار ماموران و برنامه ريزان سيا قرار گيرد تا در عمليات مشابه دچار اشتباه نشوند ، بنابراين اطلاعات دست اول و حاوي همه اسناد و شرح كامل عمليات نيست.
    آبراهاميان معتقد است كه اسناد دست اول را تلگرافها و مكاتبات مبادله شده ميان واشنگتن، لندن، تهران و مركز عمليات اينتليجنس سرويس انگلستان در نيكوزيا به دست مي دهد كه هنوز در دسترس عموم قرار نگرفته اند و دكتر ويلبر در گزارش خود بسياري از نكات مهم و دست اول را از قلم انداخته است. تازه، گزارش انتشار يافته در اينترنت هم دستكاري شده و از صافي گذشته است. به عبارت ديگر ، هم دچار خود سانسوري ويلبر شده و هم سانسور بعدي در آن صورت گرفته است. بايگاني وزارت خارجه انگلستان نيز از اسناد بودار پاك شده است. كتب تاليف "كرميت روزولت" (رييس عمليات سيا در ايران در جريان 28 مرداد) و "وودهاوس" همتاي انگليسي او را هم، تلاش به منظور دفاع از اين كودتا بايد تلقي کرد که تا حدي زياد تحريف واقعيات و قلب حقايق است و ....
     
                                  داور پناه (سمت راست) و فشاركي 25 سال پس از براندازي 28 مرداد

برگرفته از سایت مانا، "شاگرد تاریخ "