اینکه امروز پس از سپری شدن شصت سال، اسرار سری جاسوسخانه آمریکا بر علیه مردم ایران، توسط خود دستگاه بر ملا میگردد و در بین تودهای دود و غبار و اخبار تشنج زای منطقه و جهان، بیرنگ و خنثی میگردد، از منظر ملت ایران نباید چنین اعتراف هولناکی، سر سری گرفته و به پشت گوش انداخته شود و رفته رفته هم عطف به ماسبق گردد. ایرانیان حقشان است که بر اساس سیستم خود آمریکا که باید برای هر جنایتی مکافات پس داد و برای هر جرمی هم غرامت، پای حقشان بایستند و ادعای غرامت کنند.
طبق قانون کیفری آمریکا، هر فرد مظنون، بیگناه است مگر آن که با استناد به اسناد، جرم او در دادگاه ثابت گردد.
شصت سال است که در دادگاه ملت ایران، کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت ملی و مردمی دکتر محمد مصدق، با دسیسههای دو دولت آمریکا و انگلستان، مورد محاکمه قرار گرفته است و سرانجام خود مجرم، اقرار به جرم خود میکند و فتنه علیه منافع ملی مردم ایران را به گردن میگیرد.
انتشار اسناد طبقهبندی شده توسط آرشیو امنیت ملی آمریکا، ایفای نقش صریح سازمان سیا را در کودتای آمریکایی - انگلیسی، به اثبات میرساند. آنهم پس از گذشت شصت سال که خسارت ناشی از آن جبرانناپذیر است. رویدادی که به قیمت به در و دیوار کوبیده شدن گروههای سیاسی ایران و دربدری و آواره گشتن میلیونها ایرانی از زادگاهاشان انجامید که در یک بازنگری و تفکر عمیق و دقیق تاریخی، ریشه در بلوای همان ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ دارد.
این اسناد در زمانی انتشار مییابد که در حقیقت کار از کار گذشته و خرمن طعمهٔ حریق گشته است. نوش دارویی بیش نیست پس از مرگ سهراب!
زخم التیام نیافتنی در حافظهٔ تاریخی نسلهای ایرانی، به ضخامت دمل چرکینی، شکل گرفته است. ضررهای جانبی ناشی از دسیسه امریکایی - انگلیسی موج سهمگین از زد و خوردها و نفاق سیاسی را طی شش دهه اخیر بین فعالین سیاسی و حقوق بشری و مردمان عادی کوچه و بازار، براه انداخته است به وجهی که جو تفت زده سیاسی ایران، هنوز و همچنان گرد گرداب میچرخد و نتوانسته از این پرتاب تاریخی خود را به نقطهای امن برساند.
در این اسناد سری کودتا بر علیه ملت ایران، روایت شده است که هزینهٔ در هم کوبیدن دولت مصدق، یک میلیون دلار بر آورد شده بود که با روانه کردن مزدوران و اجامر و اوباش به خیابانهای تهران و حومه در طرفداری از رژیم شاه سر انجام با هفتاد هزار دلار سر و ته قضیه به هم آورده شد و قال قضیه هم کنده. والسلام. قصه ما شد تمام.
البته بعضی صاحب منصبان و طرفداران دولت کودتا، مدعی آنند که در ۲۸ مرداد ماه یک “قیام ملی” صورت گرفته است و ملت به طرفداری از شاه، در صفوف طولانی، خیابانها را اشغال کرده بودند. حتی عدهای از این هم فراتر میروند و میگویند: خودشان شاهد رویداد بودند و با دو چشم خود “قیام ملی” را نظاره کردهاند. در حالی که در هیچیک از شهرهای ایران زمین بویژه در پایتخت، کوچکترین سندی اعم از عکس یا فیلم وجود ندارد که ازدحام مردم ایران در طرفداری از دولت کودتا را بیانگر باشد. تنها مدارکی که در این زمینه وجود دارد، عکسهایی است از شعبان جعفری مشهور به “شعبان بیمخ” و بعضی اجامر و اوباش دیگر چماق بدست، که اگر غیر از این میبود دولت وقت با امکانات عکاسی و فیلمبرداری، از کاه کوه میساخت اما دریغ از حتی یک سند.
اسناد دربدری ملّتی چگونه پس از شصت سال ناگهان پیدایش میشود، خود جای سوال دارد. اما نسل جدید سازمان سیا گفته است که:
“در زمان خودش، بخش جاسوسی مخزن بایگانی اسناد آمریکا، جا و مکان کافی جهت نگهداری آن اسناد را نداشته است و این اسناد سر و کلهاش، خارج از محل (آرشیو اصلی) پیدا شده است”.
اما در کجا؟ هنوز ذکر نشده است. گویی مشتی کاغذ پاره پیدا کردهاند که هیچ ربط و خطی به زیر و رو گشتن سرنوشت یک ملت رو به رشد ندارد! بعد هم با یک ذهنیت ماشینی که انگار هیچ موضوع پوشیده و پیچیدهای در پذیرش خطاهایشان ندارند، با بیپروایی، مدارک را در معرض دید و اطلاع عموم میگذارند، “البته قبل از اینکه از جاهای دیگر سر در بیاورد”.
اخیرا سرباز جوانی در آرتش آمریکا بنام “برادلی منینگ” به جرم ترخیص اسناد محرمانه آمریکا و انتشار آنها در سایت اینترنتی “ویکی لیکس” به سی و پنج سال زندان محکوم گردید. پرسش ما امروز این است که اقدام خود آمریکا بر علیه آرمانهای ملت ایران در شصت سال پیش، چگونه مجازات قانونی را شامل میشود؟
با انتشار سند خیانت، آمریکا یک بار سنگین اتهام تاریخی را بر دوش میکشد تا شاید بارهای سنگین دیگری را از روی دوشهایش برزمین نهد. مثل حل موضوع اتمی با دولت آخوند حاکم بر ایران و ساکت نگهداشتن دولت اسرائیل. یا داد و ستد در معاملات با ایران بر محور کارگردانی و مهار تروریزم و اسلام گرایی در منطقه.
عملیات کودتایی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم، مسبوق به سابقه است، که در دوران جنگ سرد و مقابله با پدیدهٔ کمونیسم، به اوج خود رسید. در واقع این کودتای خزنده از داخل مرزهای خود آمریکا آغاز گردید. با قلع و قمع سرخپوستان آمریکایی که شهروندان اصلی و قدیمی این مرز و بوم بودهاند. سپس به اسارت کشیدن سیاهپوستان قاره آفریقا. با اعزام نیروهای دولتی به ساحل عاج و به تور و طناب کشیدن میلیونها سیاهپوست مفلوک و بیپشت و پناه و انداختن آنها مثل ماهیهای ساردین درون قوطی بر روی کشتیها و حمل آنها به قارهٔ آمریکا جهت بیگاری در مزارع و به عنوان برده در منازل ثروتمندان. به ادعای خود سیاهپوستان، نزدیک به یک میلیون نفر سیاهپوست طول سفر طویل دریایی یا در آبها غرق و یا در اثر گرسنگی و بیماری مردند و در شکاف آبها، طعمهٔ کوسه ماهی شدند. اما به گزارش خود آمریکاییها، رقم ناچیزی، حدود صد هزار تن، بیشتر تلفات ندادهاند.
رشد رعد آسای کمونیزم در سطح جهان، اتاق فکر آمریکا را به هول و هراس انداخت. شاید بتوان نخستین جا پای کودتای خارجی آمریکا را در ایران خودمان رد یابی کرد. بعد از توفیق در این کودتا، سیاستمداران آمریکایی، بند پوتینهای خود را محکمتر گره زدند و رفتند به سراغ یونان. حکومت سرهنگها را به روی کار آوردند، با نقش کارساز جورج بوش پدر “رئیس وقت سازمان جاسوسی سیا” مشهور به “قصاب یونان”، یونان کشوری با یک حکومت سلطنتی و دموکراتیک بود و بر پدیدهٔ سوسیالیسم به عنوان یک اتفاق پیشرفته مینگریست و بحث و جدل پیرامون آن و ایجاد احزاب چپ را آزاد نهاده بود اما از آنجا که علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد، کودتاچیهای آمریکایی پول و پله ریختند و پادشاه وقت یونان”کنستانتین دوم” را با یک کودتا و با دخالت ارتش یونان از قصرش فراری دادند و وی به خارج از کشور گریخت، “در سال ۱۹۶۷ میلادی و در نهایت سلطنت در سال ۱۹۷۳ بکلی برافتاد”. سپس با ادامه دخالتهای نظامی و کودتایی، در سطح کشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی، دولت بردند و دولت آوردند.
ایالات متحدهٔ آمریکا، دههها است که با طرح صدها سناریوی زیرکانه، چه از دور چه از نزدیک، صحنه گردان رویدادهای کثیری در پنج قاره کره خاکی بوده و امروز با ایجاد بیش از ۷۰۰ پایگاه نظامی در سطح جهان، البته علمدار پایداری حفظ امنیت و صلح بینالمللی شده است.
هرگز نباید فراموش کرد که ایران نخستین کشور منطقه آسیا، جهت استقرار حکومت مشروطه و قانون اساسی و مجلس آزاد، بپاخاسته است. از بستر حکومت بسته و اقتدارگرای قاجار، آزادیخواهان و روشنفکران بینظیری متولد شدند. از پستو خانههای آخوندهای متحجّر، زنان جهت دستیابی به حقوق زائل شده چند صد سالشان، قد برافراشتند. علیرغم حضور سنگین استعمارگران از شمال و جنوب، مشروطه نضج گرفت. فرمان مشروطه به امضائ مظفرالدین شاه رسید. ملت دولا دولا – نیم خیز - نیمه خواب، نیمه هشیار، تکیه گاهش را چون عصایی کهنه بر زمین میانداخت و راه رفتن را میآموخت. اما کودتا بعد از کودتا بر فرقش کوبیده شد. اگر چه کودتا دارای تعریف خاصی است اما به واقع هر یک از این وقایع، کودتا بر علیه آرمانهای ملت ایران بوده است:
۱- کودتای محمد علیشاه، بر علیه مشروطه و به توپ بستن مجلس،
۲- کودتای سوم اسفند،
۳- کودتای مجلس پنجم،
۴- کودتای ۲۸ مرداد،
۵- کودتای تشکیل مجلس مؤسسان،
۶- کودتای روح الله خمینی بعد از انقلاب ملت ایران،
۷- کودتای علی خامنهای در کوران جنبش سبز ۱۳۸۸،
کودتا بعد از کودتا. کودتاچیان داخلی و کودتاچیان خارجی، دست در دست هم، هر روز و هر فصل، کمر مردم را شکستهاند، تا هرگز هوس راه رفتن بدون عصا را به سر راه ندهد و از لحاظ تفکر سیاسی، انسانهای تک سلولی و تک یاختهای باقی بمانند و آن زمان که یک تن از هزاران تن، زنجیر اسارت را گسست و توانست صدای ملت را در صدای خود رسا کند، به خواست مردم نفت را ملی کند - دست استعمار انگلیس را از ایران کوتاه کند - شکایت استعمارگران را به دادگاههای مردمی ملل و دادگاه لاهه ببرد - حتی خود را سپر بلا سازد با پذیرش بهتان و پرخاش جوییها، تخم آزادی بیان را در برهوت اذهان خسته و آشفته بکارد - کوشش نماید تا مردم در قانون و قانونگزاری حق و حقوق داشته باشند، ناگهان، دگر بار طوفان کودتا طوفید و عرادههای تانک از سعدآباد جهت تخریب کاشانه اش براه افتادند، وسایل خانه اش را به غارت بردند، از قاشق و چنگال گرفته تا فرش زیر پایش را - او را خلع و زندان و تبعید کردند و تا روز مرگش نگذاشتند با مردم در ارتباط باشد. حتی در مراسم خاکسپاری اش.... که البته بازماندگان و طرفداران این توطئه و طرح، به چنین عمل شنیع و زشت عنوان “رستاخیز ملی” دادهاند.
اینکه امروز پس از سپری شدن شصت سال، اسرار سری جاسوسخانه آمریکا بر علیه مردم ایران، توسط خود دستگاه بر ملا میگردد و در بین تودهای دود و غبار و اخبار تشنج زای منطقه و جهان، بیرنگ و خنثی میگردد، از منظر ملت ایران نباید چنین اعتراف هولناکی، سر سری گرفته و به پشت گوش انداخته شود و رفته رفته هم عطف به ماسبق گردد. ایرانیان حقشان است که بر اساس سیستم خود آمریکا که باید برای هر جنایتی مکافات پس داد و برای هر جرمی هم غرامت، پای حقشان بایستند و ادعای غرامت کنند.
اثبات این جرم سنگین توسط آمریکا با ارائه اسناد و مدارک که برهانی است دال بر پرتاب ملّتی به قهقرا، باید و حتما به نوعی پرداخت گردد. هر چند که باز گرداندن تاریخ میسر نیست و جبران تمام لطمات هم ناشدنی، اما حداقل اقدام عملی آمریکا در این خواهد بود که از سازش در پشت پرده با نظام اسلامی در ایران که بیش از سه دهه از ایران یک شور بوم ساخته است دست بردارد و در گامهای نخست، از جنبشهای مردمی در داخل و خارج از کشور حمایت نماید.
جنبش و جنبشهایی که مدام در حال جوشش هستند هر از گاهی هم سرزیر میکنند. این اقدام در مرحلهٔ بعدی، پایمردی خود آمریکا در یاری رسانی به هزاران جوان ایرانی است که جهت فرار از قتلگاه و شکنجه گاه یک نظام مزاحم و مردم آزار همه زندگیش را میریزد در درون یک ساک دستی و بر روی قایقهای نیم شکسته، در آبهای اقیانوس، به سوی استرالیا به دریا پرتاب میگردد. یا در جزیرههای لخت و عور از گرسنگی به علف خواری روی میآورد و خوابگاهش سنگهای روی زمین هستند. یا در زیر مشت و لگد ماموران مرزی ترکیه و سایر کشورهای هم جوار، دندانهایش میشکنند و در دهنش میریزند.
امروز آمریکا باید به نوعی پاسخگو باشد جهت جبران بخش کوچکی از خسارات سهمگین که شصت سال پیش بر پیکر ملت ایران وارد کرد و پس لرزههایش هنوز هم ادامه دارند، به نوعی متعهّد گردد و از کنار این فاجعه بیتفاوت نگذرد. به جوانان ایرانی درمانده و عاجز معطل مانده در پشت مرزها پناه و مکان و امکانات دهد تا سر و سامان گیرند و بتوانند به جریان عادی و سیال زندگی بازگردند. آمریکا حتی میتواند از ثروت خود ایرانیان که بعد از سقوط حکومت شاه، در بانکها، در مستغلات عدیده، مهار و محاصره شده است، حق ایرانیان نیازمند را عودت دهد. دست از مغلطه کاری بردارد و به جای تبلیغ تقدس و دموکراسی و ایفای نقش در بازار بورس سیاست دولتهای دیگر یا ساخت و پاخت با هر کس و ناکس که در ناکام نهادن جنبشهای مردمی از دئانت کم نمیآورد، دست بشوید. از مردم سخن گفتن، به مردمی بودن روی آورد و از مسکن ارواح خبیث خارج گردد. برقع از ماهیت و نیت خود بردارد. برومندانه و با بلاغت با خود مردم ایران همگام گردد.
امروز ایران و ایرانی در داخل از میهن، مواجه با تورمهای شدید، رکود اقتصادی، تعطیلی کارخانهها، بطالت و بیبضاعتی طبقات، کشتارهای دسته جمعی و پراکنده سیاسی، بیقانونی و دهها تنش اجتماعی، روبرو است که اعتیاد و ابتلاء مفرط به مواد مخدر، تنها یکی از عوارض جنبی این حکومت است که پایههایش با کودتای ۲۸ مرداد نهاده شد و با استناد به همین اسناد که از پستوهای مخوف امنیت ملی آمریکا بیرون کشیده شده است، اثبات میگردد که شصت سال پیش کشور و مردمانی میرفتند همگام و همراه با یک نظام ملی و حقوق بشری به استقلال برسند. بلند اختر و سرافراز، در بین جامعه جهانی، سرفراز کنند اما با دسیسه و خبث نیت بلوک اتحاد جمهوریخواهان در آمریکا و محافظهکاران در انگلستان و کارتلهای نفتی، به سراشیبی افتادند. از مسیر شور و شوریده گی به بیراهه و دست انداز خوردند. در ازای راه یابی به بهارستان آزادی که دستمایه کوششهای انقلاب مشروطه بود، به جدالها و گلاویزشدنهای حزبی، گروهی و عقیدتی پرداختند و افتادند به مقابله با حکومتهای قلدر و خودکامه و امروز هم در برودت فضای سیاسی، در خم یک کوچه غافلگیر گشتهاند.
انتشار رسمی اسناد مربوط به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از جانب آمریکا، اعتراف به یک عمل شرم آگین، آلوده به ننگ است. به هیچ وجه قابل توجیه نیست. آیا اگر چنین بلای خانمانسوزی بر خود آمریکا رفته بود و مسیر آزادی و استقلالش لگدمال و پایمال شده بود، ملتش در حاشیه آسوده مینشست؟ شانهها را بالا میانداخت و بیتفاوت میگذشت؟ یا آیا مانند بازماندگان طرفدار کودتا کف میزد و بر بدبختیاش، “رستاخیز ملی” نام مینهاد؟ یا اینکه طومار مردمی براه میانداخت، در برهیختن عرق شهروندانش، رسانهها بر طبل میکوبیدند و ادعای خسارت میکردند؟
ایران امروز