به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، مرداد ۲۵، ۱۳۹۲

ردپای ایرانی در تاریخ مصر ناصری

مروری بر سفر مصدق به قاهره و ملی‌شدن کانال سوئز  
دکتر مصدق در دیدار با نحاس پاشا نخست وزیر مصر 
سید نیما حسینی
این روزها و در پی سقوط دولت‌های دیکتاتور خاورمیانه به‌ویژه حکومت حسنی مبارک در مصر بسیاری در جست‌وجوی تاثیر و تاثر جنبش‌های آزادیبخش در منطقه خاورمیانه بر یکدیگر هستند. اینکه مقاومت و پیروزی مردم مصر چطور می‌تواند الهام‌بخش دیگر ملت‌های منطقه باشد. این تاثیر و تاثرات اما تنها در این برهه از زمان نیست که مدنظر قرار می‌گیرد. تاثیرگذاری جنبش‌های استقلال‌طلبانه و آزادی‌خواهانه قدمتی به وسعت یک تاریخ دارد. یکی از مهمترین اتفاقاتی که در تاریخ روابط ایران و مصر منجر به چنین تاثیرگذاری میان دو ملت شد به دهه 30 شمسی باز می‌گردد؛ زمانی که دکتر محمد مصدق نخست‌وزیر مردمی ایران در پی سفر موفقیت‌آمیز به نیویورک و شرکت در اجلاس سازمان ملل متحد برای اثبات حقانیت ایران در برابر بریتانیا وارد قاهره شد. سفری که بی‌شک تاثیری شگرف بر آینده اتفاقات در مصر گذاشت.

مخالفان سفر نخست‌وزیر؛ هم تهران، هم لندن 
دکتر محمد مصدق در روز ۲۸ آبان سال ۱۳۳۰ شمسی برابر با 21 نوامبر ۱۹۵۱ میلادی در پاسخ به دعوت نحاس پاشا نخست وزیر مصر، وارد قاهره شد. او در شرایطی این سفر را آغاز کرد که حکومت سلطنتی مصر آخرین ماه‌های حیات خود را می‌گذراند و در عین حال قضایای مربوط به کانال سوئز می‌رفت که درگیری بزرگی میان مصر و بریتانیا به بار آورد. در آن شرایط حضور مصدق در مصر جز تشدید احساسات ضد انگلیسی مردم به چیز دیگری تعبیر نمی‌شد. به همین دلیل بود که نه دولت انگلستان می‌خواست این سفر نابهنگام انجام شود و نه مخالفان دکتر مصدق در مجلس شورای ملی. استدلال نمایندگان مخالف مصدق این بود که مصر با انگلستان در حال جنگ است در حالی که ما با انگلستان در حال مذاکره هستیم و با آن دولت در جنگ نیستیم و مصدق نباید در این شرایط به مصر برود.
از جمله این مخالفان جمال امامی خوئی، رهبر اقلیت مجلس شورای ملی بود. وی یک روز پیش از بازگشت هیأت نمایندگی ایران از شورای امنیت سازمان ملل، پس از آن‌که خبر ورود قریب‌الوقوع مصدق به مصر منتشر شد، نخست‌وزیر را در مجلس مورد انتقاد و حمله قرارداد و گفت: «هرچند دولت ایران با مصر همدردی می‌کند، لیکن مصر درحقیقت با انگلستان در حال جنگ است و چون نخست‌وزیر ایران مقام رسمی و مسؤول کشور است، رفتن او به مصر و ملاقات‌هایش با اولیای امور آن کشور، به شرحی که در اخبار منعکس است، در حکم این است که دولت ایران نیز، با انگلستان سرجنگ دارد.»

دکتر مصدق زمانی پا به خاک مصر گذاشت که پیروزی ایران در ملی کردن صنعت نفت و اخراج انگلیسی‌ها از آبادان، مردم مصر را به هیجان درآورده بود و نیز ناآرامی‌ها، شورش و تیراندازی کماندوهای مصری به محل تمرکز نیروهای بریتانیا، در سواحل کانال سوئز، به نحو بی‌سابقه‌ای شدت یافته بود. در همین احوال بود که دولت نحاس پاشا، برای فرونشاندن ناآرامی‌ها و تسکین افکار عمومی، خبر ابطال قرارداد مصر و انگلستان که پانزده‌ سال قبل آن را امضا کرده بود به اطلاع پارلمان رساند و نمایندگان مجلس، با هلهله و شادی از تصمیم دولت استقبال کردند. دعوت نحاس پاشا از نخست‌وزیر ایران نیز اقدامی در جهت جلب بیشتر پشتیبانی افکار عمومی مردم مصر و دیگر کشورهای عرب خاورمیانه بود.

همه این اتفاقات باعث شد که سفر دکتر مصدق به سرزمین مصر از نظر دولت انگلستان بدترین حادثه به شمار آید. زیرا سیاستمداران بریتانیا ناآرامی‌های مصر را به طور مستقیم ناشی از اقدامات جسورانه دکتر مصدق می‌دانستند. «آنتونی ایدن» وزیر امور خارجه وقت انگلستان که در سال‌های بعد نخست‌وزیر بریتانیا شد، در خاطرات خود می‌نویسد: «مصر درپایان جنگ جهانی دوم کاملاً آرام بود ولی حوادث اخیر ایران (ملی شدن صنعت نفت) آن کشور را آشفته و خروشان کرده بود و این آشفتگی از «شط العرب» تا «نیل» را در بر گرفته بود و مصدق پیر با پیژاما و تختخواب آهنی‌اش به صورت یک چهره جسور و تهدید آمیز درآمده بود، بدین ترتیب سفر مصدق به مصر در آن شرایط بحرانی اقدامی تهدیدآمیز علیه منافع انگلستان شمرده می‌شد.»
با وجود تمامی این موانع و با توجه به اثرات مثبت این سفر برای نهضت ملی ایران و مصر، دکتر مصدق در بازگشت از آمریکا به مصر رفت و تجلیل فوق العاده‌ای که از سوی ملت مصر از نخست‌وزیر ایران به عمل آمد، بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های جهان پیدا کرد.

استقبال دو میلیون نفری و طعنه مصدق به پاشا
روز ۲۸ آبان سرانجام هواپیمای حامل هیأت ایرانی در فرودگاه قاهره به زمین نشست. مصدق را در این سفر دکتر حسین فاطمی معاون سیاسی نخست وزیر، حسین نواب وزیرمختار ایران در هلند، و جمعی از اعضای کمیسیون مختلط نفت مانند دکتر متین دفتری که درجلسه شورای امنیت سازمان ملل حضورداشتند همراهی می‌کردند.

دکتر غلامحسین مصدق فرزند دکتر محمدمصدق که در سفر آمریکا و مصر همراه پدرش بود در خاطرات خود می‌نویسد: «هزاران نفر از مردم مصر برای استقبال از پدرم در فرودگاه قاهره اجتماع کرده بودند و باشعار «یحیی مصدق، یحیی ایران» مصدق و هیأت ایرانی را خوش آمد می‌گفتند. به محض پیاده شدن پدرم از هواپیما مردم هلهله‌زنان او را از زمین بلند کردند و در یک چشم به هم زدن او را روی دست به طرف اتومبیل بردند.»

خبرگزاری‌ها، همان زمان استقبال کنندگان از نخست وزیر ایران را بیش از دو میلیون نفر تخمین زده بودند و این به خودی خود خبر مهمی بود که جهان را تکان داد. در فرودگاه قاهره، زمانی که مصدق و همراهانش از هواپیما پیاده شدند چندتن از وزیران دولت مصر حضور داشتند، ولی از نحاس پاشا، نخست وزیر مصر خبری نبود، موضوعی که ناراحتی دکتر مصدق را در پی آورد.

غلامحسین مصدق می‌گوید: «پدرم پس از اطلاع از غیبت او - نحاس پاشا- رنجیده خاطر شد. در برنامه بازدیدها پیش‌بینی شده بود که پدرم ابتدا به کاخ سلطنتی عابدین برود و دفتر مخصوص تشریفات را امضا کند، ولی پدر امتناع کرد و گفت: ما در کاخ عابدین کاری نداریم، زیرا از سوی شاه (ملک فاروق) دعوت نشده‌ایم.»
در مسیر بین فرودگاه تا هتل «شپرد» که محل اولیه اقامت مصدق بود، مردم در طرفین خیابان‌ها ایستاده بودند و با مشاهده اتومبیل نخست‌وزیر ایران و هیات همراه، با شعار زنده باد مصدق، زنده‌باد ایران، به ابراز احساسات می‌پرداختند.

با رسیدن آنان به هتل خبر رسید که نحاس پاشا برای دیدار نخست‌وزیر و خوش‌آمدگویی آمده است. مصدق که از غیبت او در فرودگاه آزرده شده بود، به بهانه خستگی و ضعف ناشی از مسافرت طولانی، به استقبال نخست‌وزیر مصر نرفت و در عوض در اتاق خود، در حالی که دراز کشیده بود، او را پذیرفت.

فرزند مصدق درباره این دیدار می‌گوید: «نحاس به محض ورود، به سوی پدرم شتافت، دست او را بوسید و ورودش را به مصر خوش آمد گفت. در همین موقع فریاد رعدآسای "یحیی المصدق" ساکنین قاهره، که خیابان‌های اطراف هتل را اشغال کرده بودند، پدرم و نحاس را به اطرف پنجره مشرف به محوطه اطراف هتل کشاند. نحاس پاشا، که به زبان فرانسه حرف می‌زد به پدرم گفت: این مردم برای خوش آمدگویی به شما اجتماع کرده‌اند، باید خودتان را از بالکن به جمعیت نشان بدهید. پدر به بالکن آمد. جمعیت موج می زد و مردم با فریاد خروشان خود شعار می‌دادند. پدرم که به هیجان آمده بود رو به نحاس کرد و گفت: برادر، تو با این مردم باید انگلیسی‌ها را از کانال سوئز بیرون کنی!»

این طعنه مصدق به پاشا چندان دور از حقیقت نبود چراکه همان زمان نیز رسانه‌های بین‌المللی در تحلیلی از استقبال مردمی از نخست‌وزیر ایران متفق‌القول بودند که استقبال‌ بی‌نظیر از مصدق‌، پیامی‌ بود به‌ رهبران‌ مصر که‌ باید همچون‌ او دست‌ استعمار انگلیس‌ را از منافع‌ مصر، به‌ ویژه‌ کانال‌ سوئز کوتاه‌ کنند؛ کاری‌ که‌ بعدها جمال‌ عبدالناصر آن‌ را انجام‌ داد.

سفر مصدق به مصر یک دیدار عادی نبود و مصدق نیز فراتر از نخست وزیر یک کشور خاورمیانه‌ای حیثیت و اعتبار داشت. از این رو عدم حضور نحاس پاشا در فرودگاه قاهره بعدها از سوی وزارت خارجه ایران پیگیری و نسبت به آن رفتار نامتعارف اعتراض شد. وزارت امور خارجه مصر هم دلایل ناموجهی را در پاسخ اعتراض وزارت امور خارجه ایران عنوان کرد که پذیرفتنی نبود. این ابهام همچنان باقی بود تا اینکه نحاس پاشا ۱۴ سال پس از سفر تاریخی مصدق به مصر درگذشت. در زمان فوت نحاس پاشا مصدق در ده «احمدآباد» به صورت یک تبعیدی منزوی بود. خبر درگذشت نحاس پاشا که در روزنامه‌های ۸ شهریور ماه ۱۳۴۴ درج شده بود توسط خانواده مصدق به احمدآباد فرستاده شد. مصدق در پاسخ چنین نوشت: «روزنامه‌ای را که فرستادید خواندم. موقعی که من رفتم مصر، این شخص از ترس سیاست خارجی به استقبال من نیامد. من برنامه‌ای که درست کرده بودم، به هم زدم و رفتم در هتلی که دولت برای من تهیه کرده بود، چون در آن ساعت محل دیگری نداشتم و بعد نحاس پاشا آمد به هتل معذرت خواست. خلاصه روزگار همین است. برنامه زندگی او تمام شد، اکنون من منتظرم که برنامه زندگی من هم هرچه زودتر تمام شود.»

روایت ایرانی از سفر مصدق
فردای ورود مصدق به قاهره روزنامه اطلاعات چاپ تهران گزارشی مفصل از سفر نخست‌وزیر به سرزمین فراعنه به چاپ رساند. در این گزارش آمده بود: «دیروز برای ملت مصر مخصوصاً اهالی قاهره که تعداد آنها به دو میلیون نفر تخمین زده می‌شود یکی از روزهای تاریخی و فراموش نشدنی بود و اهالی پایتخت کشور کهنسال مصر که از چند روز قبل به انتظار ورود آقای دکتر مصدق و هیأت نمایندگی ایران دقیقه‌شماری می‌کردند با شدیدترین وجهی احساسات محبت‌آمیز خود را نسبت به ملت ایران و کشور ایران و نخست‌وزیر ایران ابراز داشتند. استقبالی که قاهره از نخست‌وزیر ایران کرد به اعتراف و تصدیق رادیو قاهره و خبرگزاری‌های اروپا و آمریکا که جریان این پذیرایی و استقبال را انتشار دادند، بی‌نظیر و بی‌سابقه بود و پایتخت مصر پس از خاتمه جنگ جهانی دوم تاکنون از هیچ یک از شخصیت‌های برجسته‌ای که به قاهره مسافرت کرده‌اند چنین استقبالی ننموده است.

استقبال‌کنندگان که تعداد آنها بیش از آن بود که بتوان تخمین زد، مسافت طولانی از شهر به طرف فرودگاه فاروق را که تا شهر تقریباً چهل کیلومتر فاصله دارد رفته بودند و حتی در فرودگاه و حوالی آن هم علاوه بر رجال رسمی و محترمین و اشخاص سرشناس، هزاران نفر از طبقات مختلف حضور داشتند و مسافت چهل کیلومتری را برای استقبال از نخست‌وزیر ایران طی کرده بودند. فشار مردم در فرودگاه هنگام فرود آمدن آقای دکتر مصدق از هواپیما به حدی رسید که جمعیت صفوف پلیس را شکافت و خود را به نزدیکی نخست‌وزیر ایران رسانیده و فریاد می‌زدند: خدا نگهدار ایران باشد.

در داخل شهر هم در کلیه خیابان‌هایی که مسیر آقای دکتر مصدق بود، جمعیت موج می‌زد. جمعیت در خیابان «ابراهیم پاشا» و سایر خیابان‌ها به انتظار دیدار نخست‌وزیر ایران اجتماع کرده بودند. در میدان مقابل کاخ سلطنتی عابدین هم بیش از بیست هزار نفر از اهالی قاهره انتظار ورود آقای دکتر مصدق را داشتند. رادیو قاهره دیشب اطلاع داد فشار جمعیت استقبال‌کنندگان با اینکه چندین کیلومتر در داخل و خارج شهر از جمعیت موج می‌زد به حدی زیاد بود که عده‌ای به علت ازدحام و فشار جمعیت بیهوش شدند.»

اطلاعات در گزارش دیگری که به دیدار دکتر مصدق با روزنامه‌نگاران مصری در قاهره اختصاص داشت، از تاثر حاضران پس از شنیدن سخنان نخست‌وزیر ایران درباره دوران پیش از ملی شدن صنعت نفت خبر می‌دهد. در این گزارش آمده است: «ساعت پنج بعدازظهر روز پنجشنبه ۳۰ آبان دکتر مصدق و همراهان به تالار اتحادیه مطبوعات مصر که مملو از مدیران و نویسندگان و خبرنگاران و فضلای مصر بود وارد شدند. ورود هیأت با کف زدن و ابراز احساسات شدیدی استقبال گردید. نخست وزیر ایران در بالای تالار کنار میزی که برای صرف چای تهیه شده بود، قرار گرفت. طرفین ایشان علی ماهر پاشا نخست‌وزیر سابق و مفتی اعظم فلسطین و سپس چند تن از رجال بزرگ مصر نشسته بودند. تالار با پرچم ایران و مصر تزیین شده بود و دستگاه‌های گیرنده صدا در بالای تالار قرار داده شده بود. بعد از آنکه چای صرف شد، رئیس اتحادیه مطبوعات مصر آقای «فکری اناطه پاشا» که از نویسندگان و ناطقین مشهور مصری می‌باشد پشت میکروفون قرار گرفت و نطق مهیج و مؤثری به زبان عربی ایراد کرد که مورد تأیید عموم قرار گرفت. آقای اناطه پاشا ضمن نطق خود خطاب به آقای دکتر مصدق گفت: "مطبوعات مصر برای شناسایی شما منتظر امروز نشده بلکه در واقع از همان لحظه‌ای که شما در میدان مبارزه میهن خود شروع به مبارزه کردید، این شناسایی آغاز گشت... ملت مصر شما را قبل از آنکه به دیدن ما بیایید شناخته و نامتان را در قلب خود حک کرده است." اناطه پاشا سپس مقایسه‌ای میان مبارزات ملت ایران و مصر نموده و گفت: "شما نفت دارید و ما کانال سوئز و امپریالیسم تصور کرده است می‌تواند این دو را به عنوان سلاح‌هایی بر ضد ملت‌های ما به کار برد... تخلیه کانال سوئز نه تنها هدف مصری‌ها بلکه هدف کلیه کشورهای عربی، ایران، هند و پاکستان است و برای آنکه دفاع مشترک مؤثری به عمل آید باید قوای این کشورهای برادر مجتمع گردد..." او در پایان سخنانش از خداوند مسألت داشت که نخست‌وزیر ایران را نیرویی بخشد که بتواند این مبارزه عظیمی را که بر ضد امپریالیزم آغاز کرده با پیروزی ادامه دهد.

سپس آقای نخست وزیر در جای خود ایستاد تا صحبت کند. "فکری اناطه پاشا" به ملاحظه حالت مزاجی نخست‌وزیر از ایشان تقاضا کرد خطابه خویش را نشسته پشت میزی که میکروفون هم جلوشان گذاشته شده بود، ایراد نمایند. لکن آقای دکتر مصدق قبول نکرد و جداً امتناع نمود از اینکه در چنین محفلی که مرکز اجتماع عناصری است که قدرت ملی مصر را در دست دارند نشسته ایراد نطق نماید. ناچار مستخدمی مأموریت یافت کنار نخست‌وزیر بایستد و میکروفون را با دست جلو ایشان نگه دارد.

دکتر مصدق نطق خود را به زبان فارسی ایراد نمود. در ضمن نطق، یکی دو بار حالت تأثر شدیدی برایشان دست داد که حضار را نیز منقلب کرد. اشک در چشمان نخست وزیر حلقه زد. این هنگامی بود که درباره شرکت سابق نفت و مظالم آن و اینکه صدها میلیون ثروت ملی ایران را برده است توضیح می داد.»

ترک قاهره و پیام مصدق به مردم مصر
محمد مصدق پس از چند روز اقامت در خاک مصر که به دیدار با مقامات دولتی، فعالان اجتماعی، روزنامه‌نگاران، دانشجویان و علمای این کشور گذشت در پیامی که از رادیو قاهره پخش شد خاطره سفر مصر را ماندگار توصیف و برای موفقیت ملت مصر در راه مبارزه‌ای که آغاز کرده‌اند، دعا کرد. مصدق در این پیام گفت: «احساسات دوستانه مقدسی که ملت مجاهد و مبارز مصر از آن لحظه که من وارد کشور مصر شدم تاکنون ابراز داشته و می‌دارند عمیق‌ترین تأثیر را در روح و قلب من گذاشت که مرور زمان نخواهد توانست آن را محو نماید. این پذیرایی برادرانه و پرحرارت و عواطف قلبی ملت مصر که نسبت به من انجام گردید بهترین دلیل روابط روحی و فکری و پیوستگی برادرانه میان دو ملت ایران و مصر است. من بهترین یادگارها و خاطرات نیکو را از مصر به کشور خود خواهم برد. همین طور محبت برادرانه، صمیمی و پذیرایی گرم و پرحرارتی که از طرف نخست‌وزیر محبوب مصر نسبت به من صورت گرفت خاطراتی فراموش نشدنی در قلب من ایجاد نمود که همواره آن را به خاطر خواهم داشت. ملت ایران مبارزه ملت مصر و جهاد مقدسی را که این ملت رشید شروع کرده است به چشم تحسین و تجلیل می‌نگرد و همواره با کمال صداقت و مسرت پشتیبان و دوست صمیمی ملت مصر خواهد بود.»

آنچنان که دکتر مصدق در پیام خود خطاب به مصریان آورده بود استقبال مردم مصر از او نشانه‌ای بی‌بدیل از پیوند محکم میان دو ملت بود. اگر آن زمان این سخنان تنها تشکری از روی ادب از مردمی بود که ساعت‌ها چشم‌انتظار نخست‌وزیر ایران مانده بودند تا استقبالی تاریخی را رقم بزنند، چند سال بعد این «پیوندها» در جریان مبارزات مصر با محوریت جمال عبدالناصر برای به دست آوردن حق مالکیت خویش بر کانال سوئز در عرصه عمل به نمایش گذاشته شد.

سقوط فاروق و ظهور جمال عبدالناصر
در آبان‌ 1330 کمی پیش از آنکه مصدق پا به مصر بگذارد دولت‌ مصر معاهده‌ ننگین‌ 1315 شمسی برابر با ‌ 1936 را با انگلیس‌ لغو کرد. این‌ اقدام‌، آغاز مبارزه‌ با نیروهای‌ انگلیسی‌ مستقر در کانال‌ سوئز بود. در حمله‌ نیروهای‌ ویژه‌ انگلیس‌ به‌ سربازخانه‌ای‌ در شهر اسماعیلیه‌ در 6 بهمن‌ 1330 برابر با 26 ژانویه‌ 1952، بسیاری‌ از سربازان‌ مصری‌ کشته‌ شدند و آن‌ روز شنبه‌ سیاه‌ نامیده‌ شد و در پی این واقعه ملک فاروق‌ مجدداً متهم‌ به‌ بی‌مبالاتی‌ در قبال‌ مردم‌ شد. ناصر، که‌ رئیس‌ و مؤثرترین‌ عضو افسران‌ آزاد بود، برای‌ اینکه‌ شخصیتی‌ ملی‌ و شناخته‌ شده‌ در رأس‌ تشکیلات‌ قرار بگیرد، از محمد نجیب‌ درخواست‌ کرد که‌ ریاست‌ افسران‌ آزاد را برعهده‌ بگیرد. محمد نجیب‌ در یک‌ خانواده‌ اشرافی‌ ارتشی‌ به‌ دنیا آمده‌ بود، از همه‌ اعضای‌ افسران‌ آزاد مسن‌تر و از نظر درجه‌ در ارتش‌ از آنان‌ بالاتر بود. از سوی‌ دیگر، همه‌ او را مردی‌ پاک‌ و میهن‌پرست‌ می‌شناختند که به واسطه بارها انتقاد از فاروق‌ چهره‌ای وجیه‌المله‌ بود. محمد نجیب‌ در عین حال دانش‌ نظامی‌ بالایی‌ هم داشت‌ و به دلیل رشادت‌هایی که در جنگ‌ 1948 از خود نشان داده بود، به‌ نیکنامی‌ از او یاد می‌شد.

افسران‌ آزاد مصمم‌ بودند که‌ با بهره‌گرفتن‌ از موقعیت‌ خود در ارتش‌، فاروق‌ را از قدرت‌ برکنار کنند. پس‌ از سفر تأثیرگذار مصدق‌ به‌ مصر و تنها دو روز پس‌ از قیام‌ 30 تیر 1331، افسران‌ آزاد در اول‌ مرداد 1331 برابر با 23 ژوئیه‌ 1952، فاروق‌ را از سلطنت‌ بر کنار کردند و به‌ جای‌ او فرزند خردسالش‌، فؤاد دوم‌، به‌ سلطنت‌ رسید. کمتر از شش ماه بعد، افسران‌ آزاد فؤاد دوم‌ را نیز بر کنار کردند و نظام‌ سلطانی‌ را به‌ جمهوری‌ تغییر دادند.

شورای‌ افسران‌ آزاد پس‌ از پیروزی‌، با حفظ‌ ترکیب‌ اولیه‌ خود، به‌ شورای‌ فرماندهی‌ انقلاب‌ تغییر نام‌ داد و ژنرال‌ نجیب‌ به‌ ریاست‌ شورا برگزیده‌ شد؛ اما، در عمل‌ جمال‌ عبدالناصر قدرت‌ را در اختیار داشت‌. در 18 ژوئن‌ 1953، نظام‌ جمهوری‌ مصر رسماً اعلام‌ گردید و ژنرال‌ نجیب‌ رئیس‌جمهوری‌ و جمال‌ عبدالناصر قائم‌مقام‌ او شد.

همزمان با این تحولات در مصر ملی کردن صنعت نفت در ایران و ضربه مصدق به امپریالیسم، شدیدا مورد توجه ‌ناصر و مردم مصر واقع شد چرا که این کشور هم درگیر مبارزه با انگلیس در مورد کانال سوئز بود. این اتفاق مقدمه‌ای است بر بهبود روابط ایران و مصر در دهه 1950؛ تا جایی که مصدق وقتی در جریان ملی کردن صنعت نفت، با موضع خصمانه کشورهای عربی روبه‌رو می‌شود، فقط می‌تواند نظر مصر را جلب کند، تا این کشور با عبور کشتی‌های نظامی انگلیس برای حمله به ایران موافقت نکند.

در دوره‌ ریاست‌ جمهوری‌ ژنرال‌ نجیب‌ که حدود دو سال به طول انجامید، اختلافات‌ ناصر با او به‌تدریج‌ افزایش‌ یافت‌. پس از مدتی که ژنرال‌ نجیب‌،‌ وضع‌ را تحمل‌ناپذیر دانست‌، استعفانامه‌ خود را به‌ شورای‌ فرماندهی‌ انقلاب‌ تسلیم‌ نمود. شورای‌ انقلاب‌، چون‌ نجیب‌ را خواهان‌ قدرت‌ مطلق‌ می‌دانست‌، با این‌ درخواست‌ موافقت‌ کرد؛ اما، حمایت‌ روزافزون‌ مردم‌ از وی‌ سبب‌ شد تا در مقام‌ ریاست‌ جمهوری‌ ابقا شود.

زمان گذشت تا اینکه جمال عبدالناصر در تاریخ 26 اکتبر 1954 که در اسکندریه به‌سر می‌برد، از یک سوءقصد نافرجام‌ جان به‌در برد. این ترور به‌ اخوان‌المسلمین‌ که مهمترین گروه مخالفان ناصر به‌شمار می‌آمدند، نسبت‌ داده‌ شد و از این‌رو، فشار بیشتری‌ بر این‌ گروه‌ وارد گردید و هزاران‌ تن‌ از اعضای‌ آن‌ بازداشت‌ و شش‌ تن‌ از رهبران‌ آن‌ در دادگاه‌ خلق‌، متشکل‌ از افسران‌ شورای‌ فرماندهی‌ انقلاب‌ از جمله‌ جمال‌ سالم‌المشهور و انورسادات‌، محاکمه‌ و به‌ اعدام‌ محکوم‌ شدند. در جریان‌ محاکمه‌ رهبران‌ اخوان‌المسلمین‌، ژنرال‌ نجیب‌ متهم‌ شد که‌ با آنان‌ ارتباط‌ داشته‌ است‌. ازاین‌رو، وی‌ در 23 آبان‌ 1333 برابر با 14 نوامبر 1954 از ریاست‌ جمهوری‌ برکنار و تا پایان‌ عمرش‌ در خانه‌ خود، در حومه‌ قاهره‌، حبس‌ شد و ناصر زمام‌ تمام‌ امور را به‌دست‌ گرفت‌.

ناصر، ایران و پیمان بغداد
جمال عبدالناصر در ابتدای در دست گرفتن سکان هدایت مصر، روابط خوبی با غرب به‌ویژه آمریکا داشت اما در اسفندماه 1333 واقعه‌ای‌ روی‌ داد که‌ سبب‌ شد رییس‌جمهوری مصر در مشی‌ سیاسی‌ خود در قبال‌ غرب‌ تجدیدنظر کند و به‌ جریان چپ‌ بین‌المللی به رهبری شوروی گرایش‌ یابد.

امضای‌ پیمان‌ بغداد میان‌ ترکیه‌ و عراق‌ سبب‌ شد تا ناصر، با همراهی مارشال‌ ژوزف‌ تیتو (رئیس‌جمهوری‌ یوگسلاوی‌ سابق‌) و جواهر لعل‌نهرو (نخست‌وزیر هند) و احمد سوکارنو (رئیس‌جمهوری‌ اندونزی‌)، جنبش‌ عدم‌تعهد را در باندونگ‌ اندونزی‌ تأسیس‌ نمایند. در واقع‌، این‌ اقدام‌ ناصر در هماهنگی‌ با سه‌ کشور دیگر، واکنشی‌ بود به‌ پیمان‌ بغداد که‌ خاورمیانه‌ را کانون‌ منازعات‌ جنگ‌ سرد کرده‌ بود. ناصر با این‌ اقدام‌، در ایجاد سازمانی‌ شرکت‌ کرد که‌ سال‌ها پس‌ از لغو پیمان‌ بغداد، همچنان‌ یکی‌ از نهادهای‌ فعال‌ بین‌المللی‌ است. پیمان بغداد ناصر را شدیداً ناراضی ساخت چراکه وی این پیمان که بعدها مورد حمایت بریتانیا، پاکستان، ایران و آمریکا قرار گرفت را تلاش بریتانیا برای بازگشت به خاورمیانه از طریق نوری سعید - نخست‌وزیر وقت عراق- می‌دانست و این اقدام عراق را که به عقیده او در اتحاد اعراب شکاف ایجاد کرده بود، محکوم کرد.

پیمان بغداد و حمایت ایران از آن، روابط میان تهران و قاهره را تیره کرد. جمال عبدالناصر برخلاف ایران از پیوستن به پیمان بغداد امتناع کرده و به شدت با آن مخالفت بود. ناصر معتقد بود که پیمان بغداد موازنه قوا را به نفع انگلیس و آمریکا و علیه شوروی، به نفع محمدرضاشاه و علیه مصر و به نفع اسرائیل و علیه اعراب تغییر داده است.

ملی کردن کانال سوئز و دردسرهای ناصر
یکی‌ دیگر از اقدامات‌ خطیر و جسورانه‌ ناصر که‌ نام‌ وی‌ را نه‌ تنها در مصر بلکه‌ در جهان‌ عرب‌ و کشورهای‌ استعمارستیز پرآوازه‌ کرد، ملی‌ کردن‌ کانال‌ سوئز بود. به‌ اعتراف‌ خود او، اقدام‌ دکتر مصدق‌ در کوتاه‌ کردن‌ دست‌ انگلیس‌ از صنعت‌ نفت‌ ایران‌، درس‌ بزرگی‌ برای‌ او بود. ناصر خود را پیرو مکتب مصدق می‌نامید، او را «ناجی شرق» می‌دانست و خود را ادامه دهنده راه او می‌خواند.

ناصر در روز چهارم مردادماه 1335 برابر با 26 ژوئیه‌ 1956 در یک‌ سخنرانی‌ عمومی‌، کانال‌ سوئز را ملی‌ اعلام‌ کرد تا هزینه‌ ساخت‌ سد اَسْوان‌ را تأمین‌ نماید. آسوان سدی بود که آمریکا قول ساخت آن را به مصریان داده بود اما به دنبال مخالفت ناصر با پیمان بغداد تعهد خود را در قبال ساخت آن پس گرفت.

این سخنرانی پس از آن بود که ناصر یکسال پیش از ملی اعلام کردن کانال سوئز، عبور و مرور کشتی‌ها و هواپیماهای اسرائیلی در تنگه تیران و فراز آن را قدغن نموده و آزادی پرواز شرکت‌های هواپیمایی بر فراز خلیج عقبه را منوط به کسب اجازه رسمی 72 ساعته از قبل، از دولت مصر، کرده بود. بلافاصله پس از سخنرانی ناصر، فرانسه و بریتانیا ذخایر پولی مصر را در بانک‌های خود توقیف کردند. دولت بریتانیا همچنین برای مقابله با این اقدام مصر، در روز دوازدهم اوت 1956 کنفرانسی مرکب از 22 کشور جهت نظارت بر کانال در لندن برگزار کرد که نماینده ایران هم در آن شرکت کرد.

در این کنفرانس «دالس» وزیرخارجه آمریکا ضمن مخالفت با ملی کردن کانال سوئز، طرحی را ارائه کرد که به موجب آن، اداره کانال توسط یک سازمان غیرسیاسی- بین‌المللی انجام می‌شد و به این ترتیب اداره کانال از کنترل مصر خارج می‌شد. قرار شد این طرح توسط یک هیات 5 نفره برای ناصر تشریح شود. به همین منظور کمیته‌ای به ریاست رابرت منزیس، نخست‌وزیر استرالیا و عضویت لوی هندرسن نماینده وزیر خارجه آمریکا، اوستن اوندن وزیر خارجه سوئد، دکتر علیقلی اردلان وزیر امور خارجه ایران و آتو آکلولوهاپت ولد وزیر خارجه اتیوپی مامور ملاقات با ناصر در قاهره و ابلاغ نتایج کنفرانس لندن شدند. هیات مذکور در سوم سپتامبر 1956 اولین دیدار خود را با ناصر انجام داد. عبدالناصر در آن زمان این طرح را رد کرد و به وزیر امور خارجه ایران گفت:«من تعجب می‌کنم که شما چرا عضویت این هیات را پذیرفته‌اید که مخالفان ملی شدن کانال برای انصراف من اعزام داشته‌اند؟ مگر من کاری غیر از آنچه ایرانیان پنج سال پیش در مورد ملی کردن نفت خود کردند، انجام داده‌ام؟ کشور شما که در ملی کردن نفت خود پیشکسوت همه کشورهای خاورمیانه بوده است.» ناصر که همسری ایرانی داشت، در ادامه با لحنی حاکی از شوخی به نماینده ایران در آن هیات گفت: «من از دست شما ایرانی‌ها چه دشواری‌ها که نمی‌کشم. در خانه گرفتار زن ایرانی خود و بیرون از خانه گرفتار شما هستم.»

در جلسه‌ای که فردای آن روز تشکیل شد، ناصر بار دیگر با بین‌المللی شدن کانال سوئز به شدت مخالفت کرد و آن را نوعی بی اعتمادی به ملت مصر قلمداد نمود. سخنان وی که صرفاً بر حق حاکمیت مصر بر کانال تاکید داشت جلسه را متشنج کرد و دو طرف در صدد ترک محل بودند که میانجی‌گری ها آغاز شد. علیقلی اردلان وزیر امور خارجه ایران با تاکید بر این موضوع که در صورت توسل هیات به تهدید مصر، خود را از آن کنار خواهد کشید، گفت: «باید خاطرنشان سازم که عضویت من در این کمیته هرگز به معنای تمایل ایران در قبولاندن راه حل‌های پیشنهادی کنفرانس لندن به مصر نیست زیرا ایران با هر آنچه مغایر حق حاکمیت مصر باشد به هیچ‌وجه موافقت نخواهد کرد.»

طرح موضوع در شورای امنیت و حمله متفقین به مصر
در پی شکست مذاکرات هیات، بریتانیا و فرانسه قضیه کانال را در بیست و سوم سپتامبر 1956 در شورای امنیت سازمان ملل مطرح ساختند؛ اما چون فرانسه ریاست شورای امنیت را برعهده داشت، و از سوی دیگر، خود طرف دعوا بود، ریاست شورا را به ایران واگذار نمود. قبل از تشکیل جلسه، دکتر محمود فوزی وزیر خارجه مصر طی ملاقاتی با جلال عبده نماینده ایران در سازمان ملل گفت: «ما البته از ایران نمی‌خواهیم که در مقام ریاست شورا جانب مصر را بگیرد ولی حداقل انتظار داریم بی‌طرفی را کاملاً رعایت کند.»؛ اما هنگامی که عبده عقیده خود را مبنی بر لزوم انتخاب یک کمیسر عالی جهت اداره کانال از سوی دول ذی‌نفع به اطلاع فوزی رساند، فوزی سعی در انصراف عبده از چنین پیشنهادی نمود؛ اما موفق نشد.

با به بن‌بست رسیدن راه‌های دیپلماتیک، در شب بیست و نهم اکتبر 1956 سه کشور اسرائیل، فرانسه و بریتانیا به مصر حمله کردند. ارتش مصر که غافلگیر شده بود نتوانست کار چندانی انجام دهد و اسرائیل موفق شد ضمن تصرف شرم‌الشیخ یک پادگان 850 نفری از افسران مصری را اسیر نماید. همزمان ناوشکن ابراهیم الاول مصر که قصد حمله به بندر حیفا داشت، توسط رزمناو «کرسن» فرانسه منهدم شد، چند روز بعد ایستگاه رادیو تلویزیون مصر ویران شد، صحرای سینا به اشغال متفقین درآمد و متفقین به کانال سوئز رسیدند.

اقدام متفقین در حمله به مصر با مخالفت شدید ایالات متحده آمریکا به رهبری آیزنهاور مواجه شد. چهارم نوامبر 1956 هم مجمع عمومی سازمان ملل با اکثریت 57 رای فرمان آتش بس را صادر کرد. با وجود اعلام پذیرفتن قطعنامه از سوی اسرائیل، فرانسه و بریتانیا بدون توجه به تصمیم سازمان ملل به حملات خود ادامه دادند و مناطق پورت سعید و پورت وفاد در کانال سوئز را نیز به تصرف درآوردند. پس از این اقدامات بود که بولگانین رییس اتحاد جماهیر شوروی به فرانسه و بریتانیا هشدار داد اگر مخاصمه در مصر قطع نشود، دولت شوروی با موشک‌های اتمی لندن و پاریس را بمباران خواهد کرد. اینچنین بود که فردای آن روز فرمان آتش‌بس سازمان ملل از سوی فرانسه و بریتانیا پذیرفته شد. چهار روز بعد اسرائیل با تخلیه صحرای سینا موافقت کرد. 14 نوامبر اولین ناظران سازمان ملل به پورت سعید رفتند و یک هفته بعد آخرین واحدهای ارتش متفقین خاک مصر را ترک کردند.

ملی شدن سوئز، ناصریسم و یاد مصدق
بحران‌ حاصل از ملی اعلام کردن سوئز هرچند در حالی‌که‌ خسارات‌ فراوانی‌ به‌ مصر وارد آمده‌ بود، سرانجام‌ با مداخله‌ شوروی‌ و آمریکا پایان‌ یافت‌، اما باعث‌ شد که‌ آوازه‌ جمال عبدالناصر به عنوان قهرمان مبارزه با استکبار و استعمار، سراسر جهان‌ عرب‌ را فراگیرد. از بحران‌ سوئز به‌ بعد، ناصر مظهر نوعی‌ تفکر سیاسی‌ در جهان‌ شد که‌ آن‌ را ناصریسم‌ نامیده‌اند. جمال عبدالناصر هیچ‌گاه پنهان نکرد که عقاید ملی‌گرایانه‌اش ریشه در تفکرات مردی دارد که چندسال پیش از قدرت گرفتن او در مصر، میلیون‌ها مصری در خیابان‌های قاهره به استقبالش آمده بودند. او در دوران حکومت خود بارها از محمد مصدق به نیکی یاد کرد و و به‌ فرمان‌ او، در تجلیل‌ از نخست‌وزیر ایران‌، خیابانی‌ را محمد مصدق‌ نامیدند. اقدامی که از تاثیر شگرف تحولات ایران بر مبارزات مردم مصر حکایت‌ها دارد.

پس از کودتای 28 مرداد و سقوط دکتر مصدق، اقدامات دولت‌های پس از او بارها روابط تهران و قاهره را تیره و تار کرد. تا اینکه در 24ژوئیه 1960 پس از آنکه محمدرضا پهلوی در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد که دولت اسرائیل را به صورت دوفاکتو به رسمیت شناخته است، دولت مصر روابط سیاسی خود را با ایران قطع کرد. در آن زمان ناصر در یک سخنرانی به شاه حمله کرد و گفت: «شاه خود را به بهای ناچیزی به استعمار فروخت... اگر شاه خود را ارزان فروخته است ملت ایران ممکن نیست خود را به طلا و گنج بفروشند. ملت ایران زیرسلطه استعمار نخواهند رفت و این امکان برای صهیونیسم جهانی نیست که در ایران حکومت کند... ما دیگر ضرورتی بر باقی‌ماندن سفارت‌مان در ایران نمی‌بینیم.» سخنان ناصر نشان از آن داشت که وی حکومت شاه را به صورت مجزا از مردم ایران مورد تحلیل قرار می‌داد. موضوعی که بی‌شک نشان از تاثیر محمد مصدق نخست‌وزیر مردمی ایران بر تفکرات قهرمان جهان عرب داشت.

منابع:

1- تاریخچه روابط ایران و مصر، سیدبهنام مهردل
2- گزارش سفر آقای دکتر مصدق نخست‌وزیر به مصر، روزنامه اطلاعات، آبان 1330
3-  بحران کانال سوئز و سیاست ایران در قبال آن، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، زمستان 84
4- سفر تاریخی مصدق به سرزمین فراعنه، محسن میرزایی، گروه پژوهش‌های تاریخی ایران، 1384

برگرفته از تاریخ ایرانی: سه شنبه 3 اسفند 1389