به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، فروردین ۰۲، ۱۳۹۳

وه که چه روز خوبیست روز از راه رسیدن نوروز باستانی ما

در آستانه بزرگ‌ترین عید جهان

 بزرگ‌ترین عید دنیا در راه است و از راه رسیدنش برای تک‌تک ما بسیار شوق انگیز... .
ما این سنت و عید بزرگ را به‌راحتی به دست نیاورده‌ایم. از دل تاریخ آمده و نسل‌به‌نسل گشته تا به دست ما رسیده. نوروز، روزی است که درخت‌ها لباس نو می‌پوشند. ما اینها را در کتاب‌های درسی خوانده‌ایم.
روزی که بلبلان چهچهه می‌زنند و بچه‌ها لباس‌های نو بر تن می‌کنند و دست در دست بزرگ‌ترها به خانه پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایشان می‌روند. دست آنها را می‌بوسند. عیدی می‌گیرند. وه که چه روز خوبیست روز از راه رسیدن نوروز باستانی ما. در نوروز، دل‌ها را صفا می‌دهیم و آن را از کینه‌ها پاک می‌کنیم.
به همه فرصت می‌دهیم حرفشان را بزنند. به همه می‌گوییم که دوستشان داریم. همدیگر را می‌بوسیم. در خانه‌های تمیز و جاروشده، معاشرت می‌کنیم. در حیاط‌های آب‌پاشی‌شده، در حوض‌های پر از ماهی‌های سرخ، دست‌ورومان را می‌شوییم و به روحمان صفایی می‌دهیم.
ما بزرگ‌ترین عید دنیا را داریم. ما به ابرها می‌گوییم ما عید داریم تا ببارند و سبزی به بار آورند. به کوه‌ها می‌گوییم ما عید داریم. تا سبز شوند و رونق آورند... به دل‌هامان می‌گوییم ما جهان را دوست داریم. جهان و همه آدم‌های جهان را با همه آرا و عقاید. همه انسان‌ها را دوست داریم، با هر رنگ پوست و با هر اندیشه‌ای که به دیگری آزار نرساند...
ما عید بزرگی داریم... بزرگ‌ترین عید جهان را.
در آستانه بزرگ‌ترین عید جهان، مبارک باشید و بهارهایتان پر از عیدهای بزرگ باشد... 
هوشنگ مرادی‌کرمانی