به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۹۲

*باز یک تولد دگر* "مینا اسدی"

مینا اسدی
 
*باز یک تولد دگر*

خسته می شوم
 
خسته از خودم که کودکم هنوز 
 
ساده ام و اعتماد می کنم
 
خسته از رفیق نیمه راه و دشمنان بی شمار 
 
خسته از دروغهای شاخدار.
 
 
خسته می شوم
خسته از حضور و خسته از غیاب
خسته از نشیب بی فراز
خسته از سوالهای بی جواب
خسته از شب دراز و آرزوی خواب.

خسته می شوم
خسته از هزار چهره گان
با نقاب های دلپسند و رنگ رنگ
خسته از زمین و خسته از زمان.

باز یک تولد دگر
باز من که می دوم
با دو پای لنگ
باز من که با گل و درخت و سنگ
حرف می زنم
باز من
که توی گوش کبک زیر برف می زنم.

باز من
و عشق و اعتماد و آرزو
باز من و زندگی

این *امید بی پدر * مرا رها نمی کند!


مینا اسدی...دوشنبه ...دهم مارس دو هزار و چهارده ...استکهلم