به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۹۲

آخرین شماره‌ی آرش، پرویز قلیچ‌خانی

آفتاب همیشه در خاطرم پرسه میزند 
زمانی که فوتبال بازی می‌کردم، معتقد بودم برای ماندگار شدن در تاریخ هر ورزشی، انتخاب لحظه ی خداحافظی از بازی، مسئله ای بسیار مهم است؛ و هنر در این است که تا وقتی هنوز در کیفیت بالایی قرار داری، بتوانی زمین بازی را ترک کنی. من در سی‌‌وسه ساله گی با آن که هنوز نیمکت نشین نشده بودم، بی هیچ ادعایی و بی بازی خدا حافظی، با فوتبال وداع کردم. در اینجا نیز می‌خواستم تعطیلی آرش نه از سر ناچاری که بر مبنای انتخابی آگاهانه صورت گیرد.

پرویز قلیچ‌خانی
بیست و سه سال پیش، در بهمن ماه ۱٣۶۹ (فوریه ۱۹۹۱)، نشریه‌ی آرش با صفحات اندک، در پاریس منتشر شد. از ابتدای تولدِ آرش، با این هدف دست به انتشارش زدم تا جنس دیگری از صداهای تبعید باشد؛ منعکس کننده‌ی نظرات، دردها، تحلیل ها و عکس العمل ها در مورد تغییراتِ درون ایران. میخواستم نگاه به ایران و تغییرات جاری در وطنم، در این نشریه بازتاب داشته باشد؛ بی‌آن که ادعای رهبری نظرات و تغییرات واقع در ایران را داشته باشیم. می خواستم تا حد امکان پلی باشیم بین روشنفکران داخل و خارج. در ضمن، از آنجا که سالهاست با هیچ حزب و گروهی همکاری تشکیلاتی نداشته و ندارم، همواره کوششم بر این بود که این نشریه استقلال فکری خود را حفظ کند
به دلیل موقعیت اجتماعیِ ویژه ای که داشتم، یعنی سابقه ی ورزشی ام، این امکان برایم بود که از همکاری و همفکری بسیاری از نویسندگانِِ و پژوهشگران با گرایش های فکری مختلف، برخوردار باشم. به جرئت میتوانم بگویم عامل اصلی ادامه ی نشریه‌ی آرش، بهره مندی از این موقعیت ویژه بوده است

و اما،
از چندی پیش آرش نیز مانند بسیاری از نشریات کاغذی با این پرسش مواجه بود: آیا باید هم چنان به نشر کاغذی ادامه داد و در مقابل موج دنیای مجازی و نشریات اینترنتی ایستاد یا این تحول را پذیرفت و خود را با آن همآهنگ کرد؟ بسیاری از نشریات مهم در سطح جهانی نیز، بنابر پاسخ به این سئوال، یا فرم نشریه شان را تغییر دادند، یا در هر دو شکل کاغذی و اینترنتی ادامه ی کار دادند و یا نشریه شان را تعطیل و جای خود را به نشریات اینترنتی سپردند 
من خود باور داشتم و دارم که انقلاب دیجیتالی، انفجار عرضه و تقاضای اینترنتی، اختصاص بودجه های تبلیغاتی سرمایه داری به سایت ها و وبلاگها و دسترسی رایگان به اطلاعات، چهار عنصر اصلی بحرانی هستند که بزرگترین مطبوعات جهان را با خطر تعطیلی روبرو کرده است 

همین جا باید بگویم، از شماره ی ٨۰ به طور جدی به تعطیلی مجله فکر می‌کردم. زیرا من، همیشه معتقد بوده‌ام که چرایی تصمیم‌گیری آگاهانه برای شروع و یا تعطیلی یک کارِِ اجتماعی، می‌تواند برای آیندگان، تجربه‌ای در بر داشته باشد. بر این اساس، ابتدا می‌خواستم با انتشار خاطراتم در سه عرصه ورزشی، سیاسی و مطبوعاتی در شماره ی صد آرش، پایان کار نشریه را اعلام کنم. ولی به دلایل مختلف، انجام این کار مقدور نشد. قرار شد بزرگداشت بیست تن از شخصیت های زنده تبعیدی، پایان کار آرش باشد. این نیز بعد از بحث و مخالفت تعدادی از همکاران، که خود جزو این شخصیت ها بودند، پا نگرفت. پس، شماره ی صد، به مقولات تبعید اختصاص داده شد. این شمارهِ ۶۰۰ صفحه ای خود می تواند مرجعی برای آیندگان باشد؛ تا بدانند در طی این سه دهه چه کارهایی در زمینه های مختلف در تبعید صورت گرفته است.

زمانی که فوتبال بازی می‌کردم، معتقد بودم برای ماندگار شدن در تاریخ هر ورزشی، انتخاب لحظه ی خداحافظی از بازی، مسئله ای بسیار مهم است؛ و هنر در این است که تا وقتی هنوز در کیفیت بالایی قرار داری، بتوانی زمین بازی را ترک کنی. من در سی‌‌وسه ساله گی با آن که هنوز نیمکت نشین نشده بودم، بی هیچ ادعایی و بی بازی خدا حافظی، با فوتبال وداع کردم. در اینجا نیز می‌خواستم تعطیلی آرش نه از سر ناچاری که بر مبنای انتخابی آگاهانه صورت گیرد 

من آرش را نامه‌هایی به جانب وطنی که دیگر نیست می‌پنداشتم؛ وطنی که سال‌هاست بغض‌های مادرانِ خاوران‌اش، رنج کودکان پدر از دست داده اش و مقاومت زنهایش، اشک های شبانه ام شده است. همواره از خود پرسیده ام آیا روزی در وطنم که دیگر نیست، یکدیگر را به آغوش خواهیم کشید؟ هر چند که اسلام گراها، همه‌ی هستی‌ام را غارت کردند؛ ولی آرمان‌هایم هنوز باقی است. تجربه به من آموخته است که هر آدم بی‌آرمانی را باد از صحنه‌ی روزگار خط خواهد زد. کسی چه می‌داند شاید ما تبعیدیان بی‌وطن روزی برای یافتن پیراهن‌های خونین رفقایمان، به ایران آزاد شده بازگشتیم 

امروز پس از بیست‌وسه سال تلاش شبانه روزی می‌خواهم تعطیلی «آرش» را اعلام کنم. اگرچه این تصمیم برایم بسیار سخت است اما، از آنجا که به دوران بازنشستگی رسیده ام، با کمال آگاهی این صحنه را ترک میکنم با این اعتقاد که نسل جدید، نسلی است که اگرچه دنیای مجازی و اینترنت، و انقلاب ارتباطات، گاه توانسته است او را به بیراهه بکشد، اما هوشیاری اش بیش از آن است که خود را به این موج بسپارد. امیدم بر این است که این نسل بتواند با تکیه بر تحولات تکنیکی موجود همواره و پیگیرانه بر خواسته های بر حق سیاسی و اجتماعی خود پای بفشارد و با استفاده از همه‌ی امکانات، حضور خود را در صحنه های مختلف دادخواهی و عدالت طلبی دائمی کند.

در اینجا لازم میدانم نخست از نجمه موسوی دبیر تحریریه آرش و سپس از همه‌ی دوستان و همکارانِ عزیزی که طی این بیست‌وسه سال با کمک‌های فکری، قلمی، تصویری و مالی خود امکان ادامه‌ی آرش را فراهم کردند، تشکر کنم. آنها نیز چون من، همه‌ی نیرویی که داشتند را در کمان کردند تا تیری رها کنند که در جغرافیای ایران هر چه دورتر برود؛ با این امید که نقشی هر قدر کوچک، در دانش عمومی جامعه در این دوران سخت، بازی کرده باشیم و خطوطی که از ما به جا می‌ماند، حرکتی علیه کشتار، اعدام، شکنجه و سانسور رژیم سیاه جمهوری اسلامی محسوب شود


آرش شماره ی ۱۱۰ - بهمن ماه ۱٣۹۲ فوریه ۲۰۱۴
آخرین شماره

سی و پنج سال زندان، شکنجه و اعدام، توسط رژیم اسلامی ایران
 سی و پنج سال سیاستِِ بیرحمی - پرویز قلیچ خانی
 کُشتار بزرگ ۱٣۶۷ - ناصر مهاجر
 روزشمار کُشتار تابستان ۱٣۶۷ - ایرج مصداقی و مهدی اصلانی
 سال ۶۷، اوج مبارزات و حرکت های درون زندان - مژده ارسی
 سهیلا هرگز به بند باز نگشت - میترا تهامی
 روایتی از کُشتار ۶۷ در اوین - محمود روغنی
 قتل ام زندانیان سیاسی در سال ۱٣۶۷، استان گیلان - محمد خوش ذوق
 دهه کُشتارِ آرمان ای انقلابی در شهر، زندان و... - همایون ایوانی
 فروردین دهشتناک ۶٣، یادداشت‌های عزیز زارعی - شورا مکارمی
 کُشتار تابستان ۶۷ در زندان نوشهر و مشهد - رضا پورکریمی
 کُشتار تابستان ۶۷ در زندان وکیل باد مشهد - بیژن بهادری
 اعدام ای شصت و هفت در زندان اوین - گفت و گو با رضا علیجانی
 شکنجه نماز - عفت ماهباز 
 بازماندگان فاجعه ۶۷ اوین - رضا رئیس دانا
 هزاران تنی که روانه ی گورهای بی نام و نشان شدند - حسین ملکی
 بیست و پنج سال پیش! سی روز هولناک در زندان وکیل آباد - تهمورث کیانی
 از دروازه غار تا اشرف؛ از اشرف تا لندن - ابراهیم محمدرحیمی

دو پرسش از زندانیان دهه ی ۶۰
 ای کاش می‌شد قلم را به دست تمام مادران دردکشیده داد - نجمه موسوی
٨۶- گفتارهایی از: رحمان درکشیده، فاطمه جوکار، مرسده قائدی، امیر حسین بهبودی، پروانه عارف، مینا انتظاری، جعفر یعقوبی، تهمینه گشتاسبی، اسماعیل (حمید) حق شناس، سودابه اردوان، علی علیین، فریبا ثابت، نازلی پرتوی، منصوره باشکندی (پیوند)، شهاب شکوهی، مینا زرین، حمید اشتری، ثریا زنگباری، روایت رایا، شوکت محمدی، محمود خلیلی، فرخ حیدری، آناهیتا رحمانی، جهانبخش اردبیلی، فریدون نجفی، منوچهر راستا، محمد زاهدی، منوچهر صفرعلی، بهروز جلیلیان، اکبر شالگونی و زهره تنکابنی به همراه نقد کتاب از نجمه موسوی.

خاوران گور جمعی کمونیست ها
۱۷۶- مجموعه گفت و گوهایی با مادر لطفی، مادر شریفی، خانم ملکه مصطفی سلطانی، مادر بهکیش، سحر محمدی، سهراب خوشبویی، شکوفه منتظری، سعید عصمتی. نیز مقالاتی از تراب حق شناس، منصوره بهکیش، خاطره معینی، عبدالکریم لاهیجی، کارل مارکس و ناصر مهاجر

زندان در ادبیات داستانی، شعر، تأتر و...
 مقالاتی از: بهروز شیدا، سهراب رحیمی، احمد موسوی و شهرزاد مجاب
بررسی زندان، شکنجه و...
 مقالاتی از: محمدرضا شالگونی، منصور اسانلو، گفت و گو با رضا خندان و مسعود علیزاده، اسد سیف، شاهدی از زندان بندر انزلی، گزارشی از موزه قصر

مقالاتی از
 کنترل کردن به جای شکنجه - سعید هنرمند
 خشونت سازمان یافته، ایدئولوژی و پدیده ی فرهنگ زدایی - رضا کاظم زاده
 ایجاد حس گناه در روانشناسی شکست - منیره برادران
 نگاهی گذرا به مجازات در تاریخ - علی حصوری
 زندگی در مرگ، روانشناسی وصیت-نامه - مسعود نقره کار
 کُشتار ۶۷، پرده ی دوم خرداد ۶۰ - مهناز متین و ناصر مهاجر
 دشمنان اسلام را سریعاً نابود کنید - آرش
 فرار از زندان - مهدی اصلانی
 گزارشاتی از : اصغر ایزدی، انجمن دفاع از زندانیان سیاسی در پاریس، کمیته دفاع از زندانیان سیاسی در برلین، گفتگوهای زندان، کانون رهاورد، بابک، انجمن دفاع از زندانیان سیاسی در سوئد و اتحاد چپ ایرانیان واشنگتن
 دیداری با آزاده رئیس دانا - مسعود نقره کار 
 کتاب شناسی زندان - منیره برادران