به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۹۲

برای بهاری که در راه است، بهاره هدایت

ده سال یک عدد نیست، یک عمر است!
بهاره هدایت

کاش بودی بهاره! کاش بودی و با من به کشورهای منطقه سفر می کردی و به چشم خود می دیدی و به گوش خود می شنیدی که جنبش زنان ایران، زنان جوان ایران، چقدر مورد احترام مردم کشورهای همسایه هستند.

کاش می آمدی و می دیدی که زنان و مردان سرزمینهایی نه چندان دور، از زندانی بودن تو و امثال تو، از به زندان افتادن بهترین جوانهای کشورمان برای ابراز خواست هایی چنین ابتدایی، چه در حیرتند.

کاش می آمدی و می دیدی که چگونه اسم ترا زمزمه میکنند آنها. بهار...بهار...! بهارهایی که همه درانتظارش هستند و براِی آمدن و ماندنشان می کوشند. بهارهایی که حق همه انسانها هستند.


مگر چه می خواستی، جز اینکه با مردان سرزمینت برابر باشی؟ مگر چه میخواستی جز فرصتهای برابر برای زنان و دختران سرزمینت؟ مگر چه می خواستی جز کرامت انسانی، جز اینکه یک انسان کامل به شمار بیایی، یک انسان برابر باشی؟ مگر چه می خواستی جز اینکه قوانین کشورت که به اسم عزیزترین و مقدس ترین باورهایت تعریف و توجیه می شوند، به احترامی که پدرت و همسرت برای تو قائلند پایبند باشند، توانت را به رسمیت بشناسند، حقت را رعایت کنند؟ مگر چه می خواستی جز خیابانهایی امن و بی هراس، دانشگاهی مهربان و امن، فرصتی برای یادگیری، فرصتی برای سخن گفتن، فرصتی برای تبادل نظر آزادانه؟ مگر تو، یک زن آزاده، چه می خواستی جز فرصتی برای آزاد اندیشیدن؟ مگر خواسته تو برای مادرانت، برای خواهرانت برای دختران این سرزمین، مردان این مرز و "کوی"، برای خودت و برای ما که همراهانت بودیم چه بود که سزاوار این همه خشونت و خشم هستی؟
کاش بودی بهاره! کاش بودی و با من به کشورهای منطقه سفر می کردی و به چشم خود می دیدی و به گوش خود می شنیدی که جنبش زنان ایران، زنان جوان ایران، چقدر مورد احترام مردم کشورهای همسایه هستند. کاش می آمدی و می دیدی که زنان و مردان سرزمینهایی نه چندان دور، از زندانی بودن تو و امثال تو، از به زندان افتادن بهترین جوانهای کشورمان برای ابراز خواست هایی چنین ابتدایی، چه در حیرتند. کاش می آمدی و می دیدی که چگونه اسم ترا زمزمه میکنند آنها. بهار...بهار...! بهارهایی که همه درانتظارش هستند و براِی آمدن و ماندنشان می کوشند. بهارهایی که حق همه انسانها هستند. بهارهایی که مثل تو دیر یا زود برای همه انهایی که انتظار می کشند و تلاش می کنند از راه خواهند رسید. بهارهایی پر از برابری انسانها، پر از برابری زنان و مردانی از سرزمینهایی از جنس سرزمین ما.
شاید ندانی بهار ولی آن خواسته هایی که زمانی در قالب کمپین و شعار و پلاکارد همراه با زنان کشورت فریاد زدی، امروز ترا فریاد میزنند. بهاره! بهاره! این خواسته ها تا ابد با نام تو گره خورده اند و از هر گوشه و کنار این سرزمین ترا فریاد میزنند. گاه توسط همراهانت در جنبش زنان، و گاه توسط دختران جوانی که امروز برای برابری کوشش می کنند، و گاه توسط زنانی در حکومت، و گاه توسط مردان این سرزمین، و گاه حتی توسط دختران همان مردانی که ترا به 10 سال زندان محکوم کرده اند. چه این مردان بخواهند و چه نخواهند، خواسته های ما، خواسته نیمی از جمیعت این کشور بزرگ، نیمی از مردم بزرگ این سرزمین، نیمی از مردم این منطقه و همه زنان این کره خاکی به حقیقت خواهند پبوست. بهاره...! بهار آزادی و برابری در انتظار است. بیا دوستم، بیا. زود بیا که با زنان سرزمینت به استقبال آن بهار بروی.
سوسن طهماسبی