فریدون فرخزاد
ای شرقی غمگین
ای شرقی غمگین، زمستون پیش رومه،
با من اگه باشی، گِل و بارون کدومه
آواز دست ما، می پیچه تو زمستون
ترس از زمستون نیست، که آفتابش روی بومه
ای شرقی غمگین، تو مثل کوه نوری، نذار خورشیدمون بمیره
تو مثل روز پاکی، مثل دریا مغروری، نذار خاموشی جون بگیره
ای شرقی غمگین
ای شرقی غمگین
ای شرقی غمگین، وقتی آفتاب تو رو دید، توی شهر بارونی، بوی عطر تو پیچید
شب راهش رو گم کرد، توی گیسوی تو گم شد، آفتاب آزادی، از توی چشم تو خندید
ای شرقی غمگین؛ تو مثل کوه نوری، نذار خورشیدمون بمیره
تو مثل روز پاکی، مثل دریا مغروری، نذار خاموشی جون بگیره
ای شرقی غمگین، بازم خورشید دراومد، کبوتر آفتاب، روی بوم تو پر زد
بازار چشم تو، پر از بوی بهاره، بوی گل گندم، تو رو به یاد می آره
ای شرقی غمگین، تو مثل کوه نوری، نذار خورشیدمون بمیره
تو مثل روز پاکی، مثل دریا مغروری، نذار خاموشی جون بگیره
ای شرقی غمگین، چه سخته بی تو مردن، سخته به ناچاری، به دندون لب فشردن
سخته توی مرداب، گل تنهایی کاشتن، اما مجالی نیست، برای غصه خوردن
ای شرقی غمگین؛ تو مثل کوه نوری، نذار خورشیدمون بمیره
تو مثل روز پاکی، مثل دریا مغروری، نذار خاموشی جون بگیره
ای شرقی غمگین، زمستون پیش رومه، با من اگه باشی، گِل و بارون کدومه
آواز دست ما، می پیچه تو زمستون
ترس از زمستون نیست، که آفتابش روی بومه
ای شرقی غمگین، تو مثل کوه نوری، نذار خورشیدمون بمیره
تو مثل روز پاکی، مثل دریا مغروری، نذار خاموشی جون بگیره