چرا به این ترتیب و چرا امروز؟
آقای حسن بهگر، که نوشته های خود را به طور عمده در سایت ایران لیبرال منتشر می کنند، چندی پیش در نوشته ای به کورش عرفانی |
کارهای سیاسی من و دوستانم در حزب ایران آباد پرداخته اند.
عنوان این نوشتار چنین است:
«آقای کوروش عرفانی چرا به این ترتیب و چرا امروز ؟»
در این نوشتار سوالاتی مطرح شده است که چون در پیوند با فعالیت حزب ایران آباد می باشد تلاش می کنم بر مبنای اسناد و مدارک حزب به آنها پاسخ داده باشم.
* *
ایشان در ابتدا نکته ای در مورد به کار گیری «انسانمداری» به عنوان پایه ی فکری حزب ایران آباد مطرح کرده و می گویند: «بنابراین پرسشم اینست که هدف یک حزب از پیشبرد اهداف انسان مدارانه چه می تواند باشد؟ آیا حزب می خواهد بر ارزش های فردی انسان ها تکیه کند؟»
در پاسخ باید گفت که حزب ایران آباد، انسان مداری را به عنوان یک باور فلسفی مطرح نکرده است، بلکه در جستجوی بیرون کشیدن یک راهنمای عملی از آن بوده است. در بخش «هدف» از مرامنامه حزب ایران آباد آمده است:
« هدف حزب ایران آباد دستیابی به یک «جامعه ی انسانی» است. جامعه ای که در آن جان و کرامت انسان به طور نهادینه مورد حفاظت قرار می گیرد. جامعه ای که در آن حقوق بنیادین انسانی، اجتماعی و سیاسی اعضای جامعه به گونه ای عادلانه و برابر حفظ می شود. جامعه ای که در آن، ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به گونه ای شکل می گیرند که جان و کرامت انسان ها به بهترین و مطمئن ترین شکل ممکن تامین و تضمین شود. هیچ چیز مهمتر از حفظ جان انسان ها و مراعات کرامت آنها نیست. این امر نمی تواند در منافات با حفظ حیات سایر موجودات زنده و طبیعت باشد.» [۱]
بنابراین ما با الهام از تفکر انسان مدار، خط کاری خود را ترسیم و مسیر استراتژیک خود را تعیین کرده ایم. هدف حرکت ما ساختن جامعه ای است که انسان مداری خطوط ارزشی آن را ترسیم کرده و به عنوان راهنمای قابل استفاده در طول این مسیر بلند عمل می کند.
ایشان آن گاه پرسیده اند: « خوب چرا از «لیبرالیسم » یا «حکومت لیبرال دموکرات» استفاده نمی کند؟»
ایکاش آقای بهگر توضیح می دادند که منظورشان از این دو عبارت چیست. مایلم بدانم چرا ایشان می اندیشند که باید از این مفاهیم استفاده می کردیم. اگر وی از این دو مفهوم همان چیزی را برداشت می کنند که ما از «انسان مداری» و «مردمسالاری اجتماعی»- که دو مفهوم پایه ای کار ما هستند-، پس در این صورت، تفاوت فقط صوری و واژگانی است و زیاد اهمیت ندارد؛ اما اگر ایشان با مراجعه به ادبیات حزب، تفاوت مهمی میان این دو مفهوم با آن دو مفهوم مورد نظر خویش می بینند باید این را به حساب تفاوت دیدگاه های ما بدانند. یعنی این که احتمالا «لیبرالیسم» برای ما هم وزن «انسان مداری» و «حکومت لیبرال دموکرات» معادل دقیق «مردمسالاری اجتماعی» نبوده است. امیدوارم ایشان در این باره اگر خواستند توضیح بیشتری بدهند که موضوع را به بحث گذاریم.
سئوال بعدی آقای بهگر این است: « چرا از آزادی و استقلال و دموکراسی سخنی در میان نیست یا چرا از انسانی مدرنی که خود را مستقل از دین و لائیسیته تعریف می کند حرفی زده نمی شود؟.»
البته در مرامنامه ی حزب ایران آباد فقط سخن از همین است. به طور مثال در همان بخش هدف آمده است:
« حفاظت نهادینه از جان و کرامت انسان باید هم از طریق آموزش و پرورش تامین شود و هم از طریق قانونی، ساختاری و جمعی. هم باید انسان هایی را تربیت کرد که برای جان و کرامت بشر ارزش قائل شوند و هم باید فرایندهای قانونی و اجتماعی پیش بینی و مستقر کرد که از جان و حرمت شهروندان حفاظت نهادینه کند.»
و یا:
« ضرورت های جامعه ی ایده آل: عناصر لازم برای ساختن جامعه ی انسانی، به شرحی که آمد، عبارت است از: آزادی، عدالت اجتماعی، مردمسالاری و لائیسیته.»
و بعد توضیحات آن آمده است که برای تلخیص کلام از ذکر آن می پرهیزم. در جای جای این مرامنامه در باره ی مفاهیمی که ایشان می گویند از آنها «سخنی در میان نیست» سخن رفته است. چهار مفهوم آزادی، عدالت اجتماعی، مردمسالاری و لائیسیته به طور مشخص تعریف شده اند و پایه ای برای کار اصلی ما که استقرار نظام «مردمسالاری اجتماعی» در ایران می باشد تعیین شده اند.
ایشان می پرسند: « چرا از مقولات معمول فعالیت سیاسی دوری جسته و کناره گرفته است؟»
نمی دانم منظور ایشان از این «مقولات معمول» چیست. ایکاش ایشان این مقولات را قدری باز می کردند که می توانستم به طور مشخص پاسخی بدهم. آیا منظور عدم به کارگیری اصطلاح های متداول در فرهنگ تحزب در ایران است و یا پیروی نکردن از سنت خط کشی های معمول چپ و ملی و راست در عرصه ی سیاسی. امید این که ایشان بیشتر توضیح دهند.
آقای بهگر این پرسش را مطرح می سازند که: « آیا این «انسان مداری» دیدگاه تازه سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی به ما عرضه می دارد؟»
پاسخ این است که بله. انسان مداری اجازه می دهد که مسیر دگرگون سازی جامعه را بر اساس یک شاخص نوین، دقیق، عینی و کارآ به پیش بریم: حفظ نهادینه ی جان انسان و ارج گذاشتن به کرامت انسانی. این قطب نما که انسان مداری به دست ما می دهد از همین امروز و اینجا تا فردای دور ما را راهنمایی می کند. در سایه ی آن می دانیم که، به طور مثال، فاصله ی طبقاتی فقط یک واقعیت اجتماعی با زیربنای اقتصادی نیست، یک امر ضد انسانی نیز می باشد. در می یابیم که حکومت یک ضرورت ساختاری همیشگی برای جامعه ی انسانی نیست، این در خورانسان نیست که اراده اش پیوسته و به طور سیستماتیک تحت نظارت و اراده و اداره ی نهادی به اسم حکومت قرار گیرد، انسان ها می توانند در نهایت جامعه را خود مدیریت کنند. در می یابیم که توزیع ناعادلانه ی ثروت یک واقعیت آماری نیست، یک اهانت به سرشت برابر و تساوی حقوق ذاتی انسان است، این که تعیین دستمزد توسط کارفرما نباید ابزاری برای اهانت به کرامت انسانی مزدبگیر باشد و… با اتکاء به همین موارد برشمرده در می یابیم که ساختن جامعه ای بدون فاصله ی طبقاتی، فاقد سلطه ی حکومت محور و به دور از توزیع ناعادلانه ی ثروت ها یک افق تازه در مسیر حرکت سیاسی و اجتماعی در ایران باز می کند که دیگر نه از یک ایدئولوژی خاص با تمام بار تاریخی مثبت و منفی آن، که از باور به اهمیت احترام به ذات انسان سرچشمه می گیرد.
ایشان آن گاه می پرسند: « گذشته از آن این حزب به کدام جنبش تاریخی ایران پیوند دارد ؟»
پاسخ این پرسش را می توان در مقدمه ی مرامنامه ی حزب یافت. آن جا که می گوید:
« حزب ایران آباد حاصل یک درک عمده از تاریخ است: تا وقتی جامعه اسیر فقر مادی باشد فقر فرهنگی نیز با آن می آید و تا وقتی فقر فرهنگی فراگیر باشد فقر مادی نیز عادی و همه جا گیر خواهد بود. جامعه ی دچار فقر مادی و فکری جز با نظام استبدادی قابل اداره نیست و نظام استبدادی به سهم خود فقر مادی و فقر فکری را تشدید و تداوم می بخشد. برای شکستن این دور باطل باید که اعضای آگاه جامعه متشکل شوند و دست به کنش جمعی هدفمند، برنامه دار و مداوم بزنند. حزب ایران آباد تبلور تلاش بخشی از اعضای آگاه جامعه است برای ایجاد یک مجموعه ی سازمان یافته، دارای مقصد مشخص و بر اساس برنامه ی تعریف شده. اعضای حزب تداوم و پی گیری اجرای این برنامه را بر عهده دارند.»
پس، ما خود را محصول حرکت انسان ایرانی در مسیر تاریخی خویش به سمت احقاق حقوق شایسته ی بشر، یعنی آزادی و عدالت می دانیم. همان تلاشی که مجموع افراد و یا تشکل های سیاسی در مسیر شکستن بن بست دو سویه فقر مادی و فقر فرهنگی برداشته اند. حزب ما نقطه ی تقاطع تلاش های دگرگون ساز شهروندان ایرانی در طول تاریخ پرقدمت ایرانی از یک سو و کوشش و فداکاری مبارزین متعلق به تشکل های سیاسی در طول تاریخ معاصر ایران از سوی دیگر می باشد. ما خود را میراث دار هر کوشش فردی یا سازمانی می دانیم که در جستجوی شکستن این چرخه باطل فقرو جهل و استبداد بوده است.
آقای بهگر افزوده اند: « آیا جنبش های ایران به مفهوم انسانی بی توجه بوده اند؟ و کلا مقام و موضع این حزب در تاریخ سیاسی ایران معاصر روشن نیست .»
واقعیت این است که انسان در مجموعه ی کنشگری سیاسی در تاریخ معاصر ایران همیشه ذکر شده اما هیچ گاه نقش محوری و بنیادین نداشته است. ما در تلاش خود در حزب ایران آباد خواستیم که نه تنها « جان و کرامت انسان» محور و اصل و پایه باشد بلکه برتر از خدا، میهن، پرچم، تاریخ، حزب، ایدئولوژی، طبقه و … قرار گیرد. شاید این که موضوع برای نخستین بار به صورت صریح و روشن و بی پرده، تدوین، نظریه پردازی و به عنوان زیربنای فکری و سیاسی یک تشکیلات مطرح شده باشد یک نوآوری در عرصه ی تحزب ایرانی محسوب شود. قضاوت را به پژوهشگران تاریخ سیاسی ایران می سپاریم.
*
نکات مربوط به عمل حزب
در ورای این پرسش های مفهومی، آقای بهگر هم چنین سوالاتی را در مورد عملکرد و فعالیت های حزب ایران مطرح می کند.
از جمله: « نکته مهم دیگر این که حزبی که درخارج کشور تشکیل شده بتازگی به آموزش قیام و این که چگونه می توان مراکز دولتی و نظامی را اشغال کرد پرداخته است . خوب حال این پرسش پیش می آید اینکار ها بدون پایگاه داخلی و بدون کادرهای کارآزموده در داخل کشور و بدون پشتوانه ی مالی هنگفت چگونه میسر است ؟»
در این مورد « برنامه ی سیاسی حزب ایران آباد» به طور روشنی توضیح داده است که ما به «یک قیام اجتماعی نیروهای مسئولیت پذیر جامعه» باور داریم. این حرکتی است غیر چریکی و غیر توده ای که توسط بخشی از جامعه قابل اجراست که توان خودسازماندهی دارد. هم ضرورت آن را می داند و هم آمادگی آن را دارد. ما بر این باور هستیم که این اقلیت کیفی در جامعه ی امروز ایران موجود است و می تواند نقش موتور را در یک قیام برانداز ایفاء کند. اما این اقلیت، فاقد دانش مبارزاتی لازم برای این منظور است. بنابراین، حزب این وظیفه را برای خود قائل است که این دانش مبارزاتی را اجتماعی سازد، یعنی در دسترس لایه های مستعد جامعه قرار دهد. برای این منظور هم ارائه ی آموزش ها را به طور عمومی و از طریق رسانه ها ضروری می دانیم.
اشاره ی آقای بهگر دربرگیرنده ی این پیش فرض است که کار قیام و اشغال مراکز دولتی و نظامی کار«کادرهای کارآزموده» در داخل کشور است که نیاز به «پشتوانه ی مالی هنگفت» هم دارد. حزب ایران آباد، برعکس، این پیش فرض را کلیشه ای و غیر واقعی قلمداد کرده و به طور واقع گراتر بر روی پتانسیل های مردمی مستعد جامعه حساب می کند. همان لایه هایی از مردم که، به طور مثال، در جریان جنبش سبز نشان دادند در دل جامعه حضور دارند و نیازمند دانش مبارزاتی برای مدیریت قیام های اجتماعی بالقوه می باشند. حزب ایران آباد آموزش های خود را برای این قشرهای مستعد ارائه می دهد و برخورد توده گرا – میلیون مداری- در این باره ندارد.
با توضیح بالا فکر می کنم که به پرسش دیگر ایشان هم پاسخ داده باشیم که « آیا این حزب که در مارس ۲۰۱۴ تشکیل شده وهنوز مرکب تاسیسش خشک نشده توانسته است است چنین پایگاه و کادرهایی داشته باشد ؟».
حزب ایران آباد به دنبال این نیست که نخست چند ده هزار کادر تربیت کند و سپس به این مهم اقدام کند. ما به خودسازماندهی اجتماعی مبارزین در داخل باور داریم و نظر به نقش تعیین کننده ی زمان در این امر، ضرورت های آموزشی آنها را تامین می کنیم. کاری که سال ها از طریق تلویزیون های ماهواره ای ، رادیو اتحاد و تلویزیون دیدگاه و نیز مجموعه ی ابزارهای فضای مجازی دنبال کرده و می کنیم.
آقای بهگر سپس می گویند که ما زمان خوبی را برای ارائه ی این مباحث انتخاب نکرده ایم زیرا که «… در این هنگام که مردم در یک حالت اندیشه و سکون بسر می برند و هیاهوی دولت بنفش نیز رو به خاموشی است ، هنوز تصمیم خود را نگرفته اند بدین جهت اینکارها نه تنها بردی نخواهد داشت بلکه از اعتبار خواهد انداخت.»
ما هیچ تناقضی میان ارائه ی آموزش های خودسازماندهی اجتماعی و «حالت اندیشه و سکون» مردم نمی بینیم. بر این باوریم که این آموزش ها زمان زیادی را می طلبند تا در درون جامعه نشت کرده و در اختیار لایه های مستعد قرار گیرند. ضمن آن که این آموزش ها و فعالیت های ما به طور عمده بر روی اقلیتی متمرکز است که به واسطه ی آگاهی و اراده گرایی خویش قدری جلوتر از اکثریت در «اندیشه و سکون» به سر می برد. بدیهی است که در زمان تحرک جامعه و استقرار فضای هیجان و شتاب زدگی نه فرصت و نه آمادگی برای یک کار آموزشی درازمدت وجود نخواهد داشت.
آقای بهگر آن گاه می گویند: « صرف علاقه ما به امری کافی نیست تا برای جامعه هم تحقق پیداکند و دست زدن به کاری که ریسک و خطرات بسیاری برای جامعه دارد بدون بررسی همه ی جوانب امر برای یک حزب تازه تاسیس شده حکم مرگ دارد.»
این حرف ایشان متین است، اما ما کار خود را در این مقوله ارزیابی نمی کنیم. آموزش های ما از پنج سال پیش و در چارچوب فعالیت های «سازمان خودرهاگران» آغاز شده و در قالب «حزب ایران آباد» ادامه یافته است. آن چه آقای بهگر می گویند بیشتر در مورد پروپاگاند، تحریک مردم و تهییج توده ها می تواند صادق باشد، نه در مورد ارائه ی تدریجی راهکارهای فنی که برای مستقر شدن در میان کنشگران و اجرایی شدن نیازمند سال ها کار مستمر و منظم آموزشی می باشد. امری که در دستور کار ما بوده و هست.
در بخش پایانی نوشتار خود آقای بهگر می پرسند: « مساله مهم مرکزی دیگرپهنا یا وسعت مشارکت افراد و یا احزاب هم رای با حزب «ایران آباد » است . از آن رو این مساله دارای اهمیت است که مساله مهم مردم ما استقرار دموکراسی است و بیش از سد سال است برای آن مبارزه می کنند و برفرض که همه ی زمینه ها برای این حزب آماده باشد تا چه اندازه نمایندگان سایر احزاب و نمایندگان فکری سایر گروه ها در این تصمیم گیری مشارکت دارند ؟»
البته برای من در پرسش ایشان قدری ابهام وجود دارد. اما در مورد مشارکت با سایر احزاب و سازمان های سیاسی حزب ایران آباد به طور صریح در بخش آخرین مرامنامه ی خود دو بند ۳۸ و ۳۹ را به این موضوع اختصاص داده است.[۲] در آن جا آمده است که:
« حزب ما با باور به نظام چند حزبی و دمکراتیک، خواهان داشتن روابطی سالم و دوستانه با سایر احزاب و سازمان های سیاسی آزادیخواه می باشد. ما سلامت دمکراسی را در گرو چرخش قدرت می دانیم و خواهان نظامی هستیم که در آن هرکس بر اساس شایسته سالاری بتواند مسئولیت بیشتری را در درون ساختار قدرت بر عهده گیرد. به همین خاطر وجود و حضور احزاب را در جامعه ی ایران ضروری می دانیم. حزب ما بر اساس گفته ی ولتر که با عقیده ات موافق نیستم اما برای این که بتوانی حرفت را بگویی حاضرم جانم را بدهم، اعلام می کند که در راه تامین آزادی و حقوق مدنی سایر احزاب، سازمان ها و شهروندان مخالف خود آماده ی هر گونه همکاری تاکتیکی و یا همکاری های استراتژیک دوره ای و مقطعی با آنها می باشد تا از بابت برخورداری از آزادی های قانونی خود اطمینان یابد.»
آیا به طریقی روشن تر از این می توان عزم و خواست یک تشکل سیاسی را به ضرورت مشارکت دمکراتیک تمامیت های سیاسی در یک جامعه بیان داشت؟
در همین راستا و در پاسخ به نگرانی دیگر آقای بهگر در مورد «… اگر یک حزبی برفرض محال با داشتن توانایی های لازم خود به تنهایی اقدام به اینکار کند چگونه سایر نیروها را در مدیریت کشور شریک خواهد کرد؟» بند آخرین مرامنامه ی حزب ایران آباد به وضوح بیان می دارد که:
« حزب ما یک حزب دمکراتیک است که آمادگی همکاری با سایر تشکل های آزادیخواه را دارد. ما بر این باور هستیم که می توانیم با اتکاء به همکاری های تاکتیکی در مسیرهای استراتژیک مرتبط به حزب و سازمان خویش به پیش رویم. ما تشکیل جبهه ی سیاسی با سایر احزاب و سازمان ها را در مراحل پیشرفته ی کار تایید می کنیم. بر این باوریم که در مرحله ی نخست وجود گفتگوهای مشورتی و همفکری با سایر سازمان ها و گروه ها لازم است و در مرحله ی میانی حرکت درعرصه های عملی کار مشترک مشخص می تواند مد نظرقرارگیرد. بدیهی است که در صورت موفقیت در این دو مرحله می توان به مرحله ی نهایی، یعنی تشکیل یک جبهه ی متحد تاکتیکی با حفظ استقلال تشکیلاتی را مورد توجه داشت. جبهه ی متحد برای همراهی در طی بخشی از مسیر است و جنبه دائمی یا استراتژیک ندارد. حزب به استقلال فکری و تشکیلاتی خود و سایر اعضای جبهه احترام می گذارد و جبهه ی متحد را به مثابه ابزاری برای طی مشترک یک گام تاکتیکی ارزیابی می کند.»
به عبارت دیگر، ما در حزب ایران آباد هم آماده و هم علاقه مند هستیم که هم در مقطع کنونی به همکاری عملی پیرامون محورهای مشترک کنشگرا با سایر احزاب و سازمان ها بپردازیم و هم، در آینده ی ایران، ضرورت حضور آزاد سایر تشکل ها و احزاب سیاسی را در صحنه ی فعالیت و انتخابات دمکراتیک پاس داشته و ارج بنهیم. بدیهی است که در فرایند قیام براندازی هر تشکلی که به طور فعال تر در صحنه حضور یابد و از مقبولیت مردمی و مشروعیت اجتماعی بیشتری برخوردار شود نقش مهم تری را در دوره ی حساس معروف به دوره ی گذار ایفاء خواهد کرد. حزب ایران آباد امیدوار است در کنار سایر نیروهای مردمی برانداز در این فرایند نقش داشته باشد و به سهم خود در ایجاد فضای مناسب برای مشارکت آزاد سایر تشکل های سیاسی در دوران انتقالی کوشش کند.
آقای بهگر در پایان نگرانی دیگری را ابراز می کند و آن این که: « بنظر اینجانب نزدیک شدن افکار نخبگان بیگدیگر و یکی شدن شعارها و جلب اعتماد مردم از گام های نخستین است که باید برداشته شود و در فرایند دموکراتیزه شدن جنبش نقش اساسی دارد. در غیر این صورت فایده ی چنین مباحثی فقط برای دستگاه های امنیتی رژیم است که از آن بعنوان مواد اولیه کلاس های امنیتی خود استفاده کنند و آمادگی بیشتری برای مقابله با جنبش پیدا کنند و در صورت آغاز مخالفت علنی از سوی مردم ، هرچه زودتر سرکوبش کنند.»
سخن ایشان بسیار کلی است و موافقت با آن بدون رفتن به دل جزییات دشوار است. اما به سهم خود، ما در حزب ایران آباد، نزدیک شدن نیروهای عملگرا را مهم تر از هر نوع نزدیکی دیگر می دانیم. هم چنین بر این باوریم که رژیم درس های خود را برای سرکوب آزادیخواهان می داند، آن که نمی داند کنشگر درون جامعه است که متاسفانه تا به حال، در ورای بحث های کلی و نظری، آموزش های لازم مبارزاتی را از مجموعه ای به اسم اپوزیسیون خارج از کشور دریافت نکرده است. حزب ما با تشخیص اهمیت این کمبود تلاش دارد به سهم خود به آن پاسخ دهد.
*
امید این که توانسته باشم در این نوشتار پاره ای از موضوعاتی را که ایشان به عنوان « نکات ابهام آمیز» از آن یاد کرده اند پاسخ داده باشم. این که چرا به این ترتیب و چرا امروز. من و دوستانم در حزب ایران آباد از هرگونه بحث و نقد و انتقاد سالم استقبال کرده و امید داریم که این بحث ها به رهیافت های مشخص برای عمل گرایی مبارزاتی ختم شود، زیرا عمل آگاهانه آن نکته ای است که بن بست مبارزه را در قلب جامعه می گشاید. #
۲۴ سپتامبر ۲۰۱۴
[1] http://iraneabad.org/fa/?page_id=13
[2] http://iraneabad.org/fa/?page_id=15