خسرو گلسرخی |
بی نام
با خون تو ،
میدان توپخانه
در چشم خلق
بیدار می شود
این خلق ،
نام بزرگ ترا
در هر سرود میهنی اش
آواز می دهد
نام تو پرچم ایران
بر سینه ات نشست
زخم عمیق کاری دشمن
امّا ،
ای
سرو ایستاده نیافتادی
این
رسم توست که ایستاده بمیری.
در تو ترانه های خنجر و خون
در تو پرندگان مهاجر
در تو سرود فتح
اینگونه چشمهای تو روشن
هرگز
نبوده است.
با خون تو ،
میدان
توپخانه
در
چشم خلق
بیدار
می شود
مردم ،
از آن سوی توپخانه ، بدین سوی
سرریز
می کنند
نان و گرسنگی ،
به
تساوی تقسیم می شود
ای سرو ایستاده !
این مرگ توست که میسازد
دشمن دیوار میکشد
این عابران خوب و ستم بر
نام ترا ، این عابران ژنده نمیدانند
و این دریغ هست ، امّا
روزی که خلق بداند
هر
قطره خون تو محراب می شود
این خلق ،
نام بزرگ ترا
در هر
سرود میهنی اش
آواز
می دهد
نام تو پرچم ایران
خزر
به نام تو زنده است.
به نام تو زنده است.
خسرو گلسرخی