سهراب پورناظری- نوازنده
جان جهان! دوش کجا بوده ای؟ نی غلط اندر دل ما بوده ای
محمد رضا شجریان سهراب پورناظری
آلبوم «نوا مرکبخوانی» یکی از مهمترین آثاری است که از همکاری مشترک میان استادان «محمدرضا شجریان» و «پرویز مشکاتیان» شکل گرفته است. در این آوازِ مرکب، استاد «محمد موسوی» نوازندگی نی را برعهده داشته است.
ماهیت این سبک از آواز، گردش در گوشهها و تغییر مدهای بِجا در زمان و مکان درست است که به وسیله استاد شجریان به شکل بینقصی انجام شده است. این آواز از دستگاه نوا آغاز و پس از گردش در آواز بیاتترک در دستگاه سهگاه، بار دیگر به نوا باز میگردد، بدون آنکه شنونده از فضایی به فضای دیگر پرت شود؛ درواقع کار به شکلی جلو میرود که این تغییرات بسیار نامحسوس اتفاق میافتد.
این آواز جزء برترین بیاتترکهایی است که تا به امروز شنیدهام. حجم صدایی که محمدرضا شجریان در اجرای این آواز از آن بهره گرفته است، بهنظر حجم کامل حنجره ایشان است. این کار در خوانندگی بسیار دشوار است. نکتهای که به نظرم شالوده بهوجودآمدن این اثر هنری را تشکیل میدهد، همین استفاده قدرتمند از حنجرهای است که ساختهوپرداخته سالیان دراز تمرین و ریاضت یک هنرمند است. تحریرهای به اصطلاح چکشی و باز هم خارجنشدن از متر و ریتم درست، به زیباییهای این اثر هنری میافزاید. همچنین همراهی گامبهگام محمد موسوی که پیداست خواننده را به سر ذوق آورده، از ویژگیهای این اثر است. در انتهای بیاتترک باز هم بازگشت به نوا و گردش به سهگاه را میشنویم و باز هم همان بانگها و خروشهای بیمحابای خواننده. همچنین آهنگسازی استاد «پرویز مشکاتیان» در این اثر بسیار شاخص است. یکی از مهمترین ویژگیها و توانمندیهای «پرویز مشکاتیان»، شناخت درست و کاملش از موسیقی دستگاهی ایرانی و استفاده و برداشت هنرمندانه از این گنجینه به صورت خلاقانه است. «خلاقیت در آهنگسازی ایرانی» مفهومِ خاص خود را دارد. مهمترین نکته در آهنگسازی ایرانی، توان ساخت و پرداخت ملودیهای برآمده از ذهن آهنگساز است که پرویز مشکاتیان از زبردستترین موسیقیدانان این عرصه است. درنظرگرفتن فرم و ساختار در آهنگسازی، یکی از مهمترین نکات این علم است كه در هنر ایرانی، (در موسیقی و سایر هنرها چون شعر، معماری و خط) فرم و تعریف خاص خود را دارد و در آثار استاد مشکاتیان، این موضوع حرف اول را میزند. این هنرمند را میتوان جزء توانمندترین آهنگسازان در قطعات بیکلام موسیقی دستگاهی دانست. «نوا مرکبخوانی» یکی از بارزترین آثار ایشان است که میتوان قطعات بیکلامش را دارای ویژگیهای ذکرشده دانست. ذهن ایشان، یک نمونه کامل در پردازش ریتم و ملودی در موسیقی و هنر ایرانی است. روی «هنر ایرانی» تأکید میکنم، چون درک موسیقی برخاسته از اندیشه ایرانی، کاری بسیار دشوار است. امروز ما موسیقیهای متنوعی را به نام موسیقی ایرانی میشنویم درحالیکه هر کدام از آنان، زیبایی و ویژگیهای خاص خود را دارند و گاهی به وسیله هنرمندان و استادان بنام امروز ساخته شدهاند؛ اما شاید اطلاقِ «هنرِ ایرانی» عنوان درستی برای بسیاری از آنها نباشد. این عنوانی است که نگارنده برای اکثر آثار خلقشده در این سالها، برنمیگزیند و دراینمیان آهنگسازی چون «پرویز مشکاتیان» پرچمدار این جنس از هنر ناب است.
آواز نوای مرکب
شعر: سعدی، بابا طاهر
آلبوم: نوا (مرکب خوانی)
ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم ...
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم ...
شعر: سعدی، بابا طاهر
آلبوم: نوا (مرکب خوانی)
ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم ...
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم ...
نوا
آهنگساز : پرویز مشکاتیان
دستگاه : نوا و مرکب خوانی
اجرا : 1361
انتشار : 1365
…………………………………………………………………………….
آواز : اهل عشق شعر : سعدی
بگذارتامقابل روی توبگذریم دزدیده درشمایل خوب توبنگریم
شوق است درجدایی وجوراست درنظر هم جوربه که طاقت شوقت نیاوریم
گفتی زخاک بیشترنداهل عشق من ازخاک بیشترنه که ازخاک کمتریم
ماراسری است باتوکه گرخلق روزگار دشمن شوند وسربرودهم برآن سریم
گفتی زخاک بیشترنداهل عشق من ازخاک بیشترنه که ازخاک کمتریم
ماباتوایم وباتونه ایم اینت بوالعجب درحلقه ایم باتووچون حلقه بردریم
نه بوی مهر می شنویم ازتوای عجب! نه روی آنکه مهردگرکس بپروریم
ازدشمنان برندشکایت به دوستان چون دوست دشمن است شکایت کجابریم؟
ماخودنمی رویم دوان ازقفای کس آن می بردکه مابه کمند وی اندریم
سعدی توکیستی که دراین حلقه کمند چندان فتاده اندکه ما صیدلاغریم
……………………………………………………………………………………………
آواز : حکایت دوست شعر : سعدی
ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود هر چه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند ره به جای دگر نمیدانیم
چون دلارام میزند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم
دوستان در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم
مر خداوند عقل و دانش را عیب ما گو مکن که نادانیم
هر گلی نو که در جهان آید ما به عشقش هزاردستانیم
تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم
تو به سیمای شخص مینگری ما در آثار صنع حیرانیم
هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا بی وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیم
ترک جان عزیز بتوان گفت ترک یار عزیز نتوانیم
…………………………………………………………………………………..
آواز : جور یار شعر : سعدی
غم زمانه خورم یافراق یارکشم به طاقتی که ندارم کدام بارکشم
نه دست صبرکه درآستین عقل برم نه پای عقل که دردامن قرار کشم
نه قوتی که توانم کنارجستن دوست نه قدرتی که به شوخیش درکنار کشم
نه قوتی که توانم کنارجستن دوست نه قدرتی که به شوخیش درکنار کشم
زدوستان به جفا سیر گشت مردی نیست جفای دوست زنم گر نه مردوار کشم
چومی توان به صبوری کشیدجورعدو چراصبورنباشم که جوریارکشم
شراب خورده ساقی زجام صافی دوست ضرورت است که درد سرخمارکشم
گلی چو روی توگردرچمن بدست آید کمین دیده ی سعدیش پیش خارکشم
…………………………………………………………………………………………..
آواز(هفت) شعر : باباطاهر
الهی آتش عشقم به جان زن شررزان شعله ام براستخوان زن
چوشمعم برفروزازآتش عشق درآن آتش دلم پروانه سان زن
هزاران غم به دل اندوته دیرم به سینه آتشی آفروته دیرم
به یک آه سحرگاه ازدل تنگ هزاران مدعی راسوته دیرم
………………………………………………………………………………………….
تصنیف : جان و جهان شعر : مولانا
جان جهان! دوش کجا بوده ای؟ نی غلط اندر دل ما بوده ای
دوش ز هجر تو جفا دیده ام ای که تو سلطان وفا بوده ای
آه که من دوش چه سان بوده ام آه که تو دوش که را بوده ای
رشک برم کاش قبا بودمی چون که در آغوش قبا بوده ای
زهره ندارم که بگویم تو را بی من بیچاره کجا بوده ای
یار سبک روح! به وقت گریز تیزتر از باد صبا بوده ای
بی تو مرا رنج و بلا بند کرد باش که تو بند بلا بوده ای
آینه رنگ تو عکس کسی است تو ز همه رنگ جدا بوده ای
رنگ رخ خوب تو آخر گواست در حرم لطف خدا بوده ای