کاسیس پیش از سفر به تهران با مایک پمپئو همتای آمریکایی خود تلفنی گفتگو کرد و به همین علت، گفته میشود که او احتمالاً حامل پیامی از سوی آمریکا برای مقامهای ایرانی است.
ظاهراً دولت ترامپ علاقمند است تا پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آبان ماه، ایران را به پای میز مذاکره بکشاند و به نظرم دستور کار اصلی کاسیس در سفرش به تهران همین نکته است. وزیر خارجۀ سوئیس قاعدتاً سعی خواهد کرد تا مقامهای جمهوری اسلامی را متقاعد کند که چرخ زمان به طور بیسابقهای به زیان آنها به حرکت درآمده است و اگر برای حل بحران جاری در روابطشان با آمریکا شتاب نکنند، با دشواریهای روزافزونی روبرو خواهند شد.
نکاتی که کاسیس برای متقاعد کردن طرف ایرانی بر آنها انگشت خواهد گذاشت، احتمالاً موارد زیر خواهد بود:
یک- امارات عربی متحده روابط خود را با اسرائیل عادی کرده است و این حرکت نه فقط از سوی دیگر کشورهای عرب محکوم نشده است، بلکه خبرها از تکرار این رفتار از سوی برخی از آنها حکایت دارد. بنابراین، اگر ایران دیر بجبند، به زودی با جبهۀ مشترک رسمی اسرائیل و کشورهای عرب در منطقه روبرو خواهد شد.
دو- امارات ضمن عادیسازی رابطۀ خود با اسرائیل، تماسهای پیدا و پنهانی را با دولت سوریه برقرار کرده است تا بشار اسد را از ایران دور و به کشورهای حوزۀ جنوبی خلیج فارس نزدیک کند. به همین علت، سوریها در برابر عادیسازی رابطۀ ابوظبی و تل آویو، موضع بسیار نرمی گرفتند و حتی همین دیروز از ارسال کمکهای دارویی امارات به دمشق خبر دادند.
سه- این وضعیت به اسرائیل امکان داده است تا مراکز تجمع نیروهای وابسته به ایران در سوریه را هدف حملات موشکی و هوایی بیوقفۀ خود قرار دهد بدون آنکه هزینۀ خاصی را متحمل شود.
چهار- دولت تحت حمایت حزبالله در لبنان بر اثر بحران اقتصادی و سیاسی ناشی از انفجار بندر بیروت از هم پاشیده و اینک مصطفی ادیب نخست وزیر منتخب لبنان با همکاری نزدیک فرانسه و هماهنگی با آمریکا در تلاش است تا کابینهای بروکراتیک و فارغ از وابستگیهای فرقهای در لبنان تشکیل دهد. تشکیل چنین کابینهای از نفوذ حزبالله در سطوح رسمی دولت لبنان به شدت میکاهد و زمینه را برای تحت فشار گذاشتن آن برای خلعسلاح فراهم میکند.
پنج- دولت مصطفی کاظمی در عراق علاقهای برای فاصله گرفتن از آمریکا ندارد و نمیخواهد کشورش محل تلاقی و برخورد ایران و آمریکا شود. به همین دلیل او تمام درخواستهای ایران و گروههای حامی آن در عراق را برای پایان حضور نظامی آمریکا در کشورش نادیده گرفته و همچنان در پی همکاری استراتژیک با ایالات متحده است.
شش- کشورهای اروپایی ضمن احترام به برجام، این توافق را برای حل تمام مشکلاتشان با ایران کافی نمیدانند و از همین رو، خواهان شروع مذاکره برای دستیابی به توافق جامعتری بخصوص شامل تغییر سیاست ایران در خاورمیانهاند.
هفت- روسها نیز ادامۀ بنبست در روابط ایران و آمریکا را سبب بالا گرفتن تشنج در منطقه میدانند و به همین جهت، پیشنهاد کمک به ازسرگیری مذاکره بین دو کشور را دادهاند.
هشت- حتی چینیها هم که در تهران به عنوان متحد نزدیک و استراتژیک ایران معرفی میشوند، از روند رویدادها در منطقه نگراناند و ضمن تأکید بر حفظ برجام خواهان شروع مذاکرت تازۀ ایران با قدرتهای جهانی برای دستیابی به توافقی در بارۀ نظم منظقه هستند.
به جز موارد فوق، وزیر خارجۀ سوئیس احتمالاً به برنده شدن احتمالی ترامپ در انتخابات آیندۀ آمریکا و یا عدم تفاوت چشمگیر سیاست حزب دمکرات با حزب جمهوریخواه در برابر ایران و طرح برخی مسائل داخلی مانند تأثیر مخرب تحریمها بر وضعیت اقتصادی و اعتراضهای اجتماعی ناشی از آن، برای قانع کردن طرف ایرانی به شروع مذاکره با آمریکا اشاره خواهد کرد.
در این میان اما یک مسئله این است که آیا مقامهای ایرانی هم شرایط منطقه را با همین عینک مینگرند یا اینکه برای هر کدام از این موارد، بدیلی به نفع خود متصورند؟ ظاهر ماجرا نشان میدهد که آنها هر تحولی را به صورتی متفاوت و به نفع خود تحلیل میکنند، اما شاید پشت پرده خبر دیگری باشد.
مسئلۀ دیگر این است که به فرض پذیرفتن تصویر ارائه شده از سوی کاسیس، آیا مقامهای ایران به لحاظ فضای خودساختۀ روانی و سیاسی بین حامیانشان، امکان عملی ورود به مذاکره را دارند؟