نجمه واحدي*
اگر سخن نقره است، سهم زنان هميشه طلاست
مدتها پيش دوستي داشتم كه آقايي بودند تقريبا 35ساله و در تمام زمينهها صاحب نظر، بعد از حدود سه ساعت مصاحبتي كه دو ساعت و 40دقيقهاش را ايشان صحبت كرده بودند و 15دقيقهاش را هم من به گفتن عباراتي مثل «بله»، «چه عرض كنم»، «فكر نميكنم» و غيره بسنده كرده بودم، بعد از چند لحظه سكوت پرسيدند «به چه فكر ميكنيد؟»؛ در پاسخ گفتم «خانمها اغلب مشكل» گفتن «دارند» و سادهلوحانه منتظر بودم كه توضيح بيشتري بخواهند. حدس ميزنيد در واكنش به اين حرف چه گفتند؟ به سادگي پوزخندي زدند و نابخردانهترين جمله ممكن را به زبان آوردند: «اتفاقا خانمها كه در حرف زدن هيچوقت كم نميآورند.»
«پرچانگي» كردن و پرحرفي، يكي از عيب و ايراداتي است كه عموما به زنان نسبت ميدهند و دستمايه تمسخر و تحقير آنها قرار ميگيرد. در ضربالمثلهاي فارسي هم اين باور براي خودش جايگاهي دارد و اصطلاح «حمام زنانه»، از پركاربردترين عباراتي است كه در توصيف يك جاي شلوغ و پرازدحام از صداي حرف و گفتوگو، به كار ميرود.
اما شايد جالب باشد دانستن اين نكته كه چه در اين جامعه، چه در ساير نقاط جهان، زنان فقط در جمعهاي زنانه خودشان مجالي براي پرحرفي پيدا ميكنند و در جمعهايي كه مردان در آن حضور داشته باشند، بسيار كمتر از مردان صحبت ميكنند. علم «مطالعات جنسيت»، در همين حيني كه ما كاري جذابتر و سرگرمكنندهتر از تمسخر فلان رفتار زنان يا مردان پيدا نميكنيم، به مطالعه رفتار انسانها در تعاملات و جمعهايشان پرداخته و اين نتيجهگيري را كرده است؛ ضمن آنكه اثبات شده است، زنان به ندرت ميان كلام مردان ميپرند، در حالي كه مردان با فراواني بالاتري حرف زنان را قطع ميكنند و به اصطلاح رشته كلام را خود به دست ميگيرند.
تجربه مشاركت كمتر دختران در كلاسهاي مختلط دانشگاه، چيزي است كه دانشجويان عموما با آن روبهرو شدهاند. دختران براي بيان عقايد و نظراتشان، هم مجال كمتري مييابند و هم اعتماد به نفس كمتري دارند. خاطرم هست در دوران دانشگاه در ميان 40نفر وروديهاي ما كه فقط چهار پسر و مابقي دختر بودند، شايد فقط دو نفر از دختران بودند كه عموما و تقريبا در همه كلاسها مشاركت ميكردند و از آن چهار پسر، حداقل سه نفرشان! البته منظور اين نيست كه سايرين هرگز يك كلمه حرف هم نزدند، اما با وجود آنكه بچهها مطالعهاي كمتر از پسران نداشتند و غالبا بعد از كلاسها و در جمعهاي صميميتر و البته دخترانه، اتفاقا نظرات جالبي هم راجع به بحثهاي كلاسي داشتند، ابراز عقيدهشان به وضوح پايينتر از آنچه ميبايست بود. علاوه بر اين اگر كمي دقيقتر ميشديم بر رفتار همان دو دختري كه عموما در بحثها شركت ميكردند، بيپرده بگويم كه يكي از آنها هميشه يك نظر واحد داشت و بحث از هر جا كه شروع شده بود، او آن را به طور مثال به سنتي بودن فرهنگ جامعه ما ميكشاند و از جمله سوم به بعدش، تكرار همان چند جمله اول بود با بيان و جملهبندياي ديگر! آن دختر ديگر هم -كه البته تلاشش براي من يك نفر واقعا قابل ستايش بود- فقط سعي ميكرد كه در بحثها شركت كند، حتي اگر بيربطترين نظر ممكن را ميداد. كاملا آشكار بود كه ابراز عقيده او، نوعي مقاومت در مقابل انفعال و عدم مشاركت است. برخلاف دختران، پسران اگر عقيدهاي در مورد بحث داشتند، با اعتماد به نفس كامل، بيآنكه ذرهاي ترديد به خود راه بدهند، عقيدهشان را بيان ميكردند؛ نه در گوش بغلدستيشان آن را زمزمه ميكردند، نه براي خودشان و جمعهاي صميمانهتر نگهش ميداشتند. مردان عموما در اين مواقع چيزي دارند، كه زنان كمتر از آن بهرهمندند: اعتماد به نفس!
اما اعتماد به نفس كمتر زنان، از چه نشأت ميگيرد؟ يا بهتر بگوييم، چه عاملي باعث اعتماد به نفس بيشتر مردان است؟
تا به حال برايتان پيش آمده كه به رفتار و گفتار افراد شهرنشين و مخصوصا پايتختنشين، در مقابل ساكنين يك روستا يا شهرستان كوچك دقت كنيد؟ تا به حال به رفتار عموم ايرانيان، در مواجهه با افغانها دقت كردهايد؟ متوجه شدهايد كه «شهريها» غالبا، فارغ از سن و جنسشان و حتي منزلت اجتماعيشان، صرفا به اين دليل كه «شهرنشين»اند يا «پايتختنشين»، در مواجهه با روستاييان اعتماد به نفس بيشتري دارند و خود را در سطحي بالاتر از آنها ميبينند.
اين موارد براي هر دو جنس البته صدق ميكند، اما اگر زنان و مردان را هم به همين ترتيب در مقابل هم قرار دهيم، طبق حقوق اينبار «نوشته»اي، مردان ناخواسته احساس برترياي نسبت به زنان دارند و همانطور كه غربيها، شرقيها را و شهرنشينان، روستاييها را در حاشيه ميبينند و نه همچون انساني در كنار خود، مردان هم سدهها و هزارههاست، كه زنان را نه در كنار خود، بلكه در حاشيه ميبينند.
تا به حال چيزي راجع به «تبعيض مثبت» شنيدهايد؟ تبعيض مثبت به وقتي گفته ميشود كه در ظاهر حقي به شكلي نابرابر بين افراد تقسيم ميشود، اما با اين قصد كه اجحافهايي را جبران كند يا فرهنگسازي رخ دهد. به طور مثال اقليتهاي قومي-مذهبي حتي اگر به نسبت كل جمعيت يك كشور تعداد انگشتشماري داشته باشند بايد كه در مجلس، حتما براي خود نمايندهاي داشته باشند تا از حقوق آنها دفاع كند؛ حتي اگر حضور اين فرد باعث راه نيافتن حتي يك نماينده از فلان شهر به مجلس شود.
وقتي يك خانم و آقا، يك ساعت زمان براي گفتوگو با يكديگر دارند، شايد آن آقا به خيال خودش خيلي عادلانه نيمساعت صحبت كند و نيمساعت ديگر را سكوت كند تا آن خانم حرفش را بگويد. و احتمالا وقتي ديد، بيفايده است و آن خانم گويا حرف خاصي ندارد، از آن نيمساعت هم، يك ربعش را خودش دوباره صحبت ميكند! اما كمي عادلانهترش اين است كه از اين يك ساعت 20 دقيقه را براي خودش در نظر داشته باشد و 40 دقيقه باقيمانده را صرف تلاش كردن براي به حرف واداشتن آن خانم كند. اسم اين كار تبعيض مثبت است و در بعضي شرايط، از جمله اين مواقع، بسيار لازم.
هميشه بايد اين مطلب را در نظر داشت، زني كه در يك جمع ساكت است، نه از لحظه شكل گرفتن اين جمع، بلكه تقريبا به تعداد سالهاي عمر خودش ساكت بوده و حالا هم دارد به اين سكوت هميشگياش ادامه ميدهد؛ سكوتي كه به واسطه پرحرفي مردان، كمتر به چشم ميآيد و به ندرت مورد انتقاد قرار ميگيرد.
*كارشناس جامعهشناسي