به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۹۲

آزاده تاج علی 
به مناسبت روز جهانی کارگر  
نگاهی به زندگی «خاور» در شاهرود 
آهنگ چرخ خیاطی؛ شادی لباس زنانه 

کوچه‌ها از بازی کودکان خالی نیست و هر دری که باز می‌شود، سه، چهار کودک قدونیم‌قد با وسیله‌های ارزان، بیرون می‌پرند تا مادرانشان در خلوت خانه، کاری از پیش ببرند.
دکل‌های دیده‌بانی، سیم‌خاردارهای حاشیه پادگان و کامیون‌ها و تاکسی‌های پارک‌شده، شکل و شمایل این کوچه‌ها را کامل می‌کند. اینجا شاهرود است. محله «مهدی‌آباد»، جایی که بومی‌ها به آن، «آخر سیم» می‌گویند. محدوده مردمان کم‌بضاعت و کودکان همیشه زخمی‌شده از در و دیوار. 
«خاور» خیاط قدیمی مهدی‌آباد است. تابلو خیاطی زنگ‌زده‌ای، در خانه‌اش را مشخص می‌کند ولی زنان محل همیشه نشانی‌اش را می‌گویند: انتهای کوچه بیستم، جایی که صدای چرخ سینگر می‌آید. خودش تعریف می‌کند: وقتی دختربچه بودم همیشه دوست داشتم دامن‌های رنگارنگ بپوشم که جنسش چیت‌گلدار بود و مادرم همیشه برای زنان فامیل می‌دوخت. کم‌کم از 10سالگی شروع کردم به قیچی دست گرفتن و کشیدن الگوهایی از دامن‌های مختلف و چسباندن آنها به یک دفتر بزرگ. هنوز این دفتر را دارم و هر وقت دلم برای مادرم تنگ می‌شود، آن را ورق می‌زنم. خلاصه از 20سالگی، شده بودم خیاط محله‌مان و مرا با دوخت خوب برای دامن‌های مختلف می‌شناختند. به دلیل همین، خیلی‌ها هنوز ترجیح می‌دهند لباس‌های نامزدی و عروسی‌شان را من بدوزم چون برای زن‌ها شکل قرار گرفتن دامن لباس عروس خیلی مهم است. خاور درباره کارش توضیح می‌دهد: خانه‌ام دو اتاق دارد که یکی را برای خیاطی گذاشته‌ام. همه‌چیز در محله ما خیلی ساده است و من نمی‌توانم مثل خیاطی‌های بالاشهر شاهرود، هر وسیله گرانی را بخرم. همه چیزم همین‌هاست: سه قیچی، دو اتو، یک ‌رگال جوشکاری‌شده برای لباس‌های آماده، کاغذ‌های الگو، سه عدد متر و تا دلتان بخواهد پارچه. شاید هم اگر کسی واقعا خیاط باشد همین‌ها کافی باشد. ما که یاد نگرفته‌ایم با کامپیوتر و مدل‌های اجق‌وجق مشتری‌ها را گول بزنیم. کارم را مردم تن همدیگر می‌بینند و می‌آیند پیشم. بیشتر وقت‌ها اسم کسی را می‌آورند که برایش لباسی دوخته بودم، آن وقت خودم کاملا می‌دانم که مشتری‌ام چه مدل لباسی می‌خواهد. 
او درباره احساسش به کار با پارچه‌ها و دوختن لباس برای زنان می‌گوید: چون مادرم را خیلی دوست داشتم و او همیشه لباس‌های بلند و چین‌دار و رنگی می‌پوشید، به این نوع لباس‌ها احساس خاصی دارم. انگار شکل مادرهاست، به خصوص اگر از جنس نخی یا چیت باشد. خلاصه من فکر می‌کنم پوشیدن لباس‌های خوب برای زنان خیلی اهمیت دارد. هرکدام از ما بالاخره بچه‌هایی داریم که باید حس مادری به آنها بدهیم و نمی‌شود نامرتب لباس بپوشیم یا اینکه همه‌مان قوم‌وخویش و دوستانی داریم که مرتب‌بودن و شخصیت و نجابت ما را از روی لباس‌هایمان می‌فهمند و هرچقدر زنانه‌تر لباس بپوشیم، قدیمی‌ها بیشتر خوششان می‌آید؛ مثلا خود من اصلا دوخت شلوار را قبول نمی‌کنم و می‌گویم زن باید در خانه، زنانه لباس بپوشد. 
خاور به هزینه دوخت لباس‌های مختلف اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: بیشترین هزینه مربوط به دوخت لباس عروس می‌شود که ٢٠٠هزارتومان می‌گیرم. البته به صورت قسطی، چون بیشتر مشتری‌های لباس عروس از روستاهای اطراف، مثل میامی، پویه، کوهان و بکران می‌آیند و نمی‌توانند همه هزینه را یکجا بدهند. من هم با آنها کنار می‌آیم چون کار عروس خیر و برکت می‌آورد و مهم نیست همه پولش همان اول دستگیرت شود. 
او می‌گوید: از وقتی شوهرم را از دست دادم، دستانم با چرخاندن دسته چرخ خیاطی پول درآورد، یک دخترم را عروس کرده‌ام و با خریدن یک چرخ خیاطی جدید، دیگر غمی ندارم. روزی من و بچه‌هایم با قیچی‌های خیاطی‌ام بریده می‌شود و مهم این است که در شادی همه زنان مهدی‌آباد، در عروسی‌ها، شریکم