به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۹۲

بهاره رهنما بازیگر، نویسنده 
موج سنگین 
صدای بوق ماشین‌ها، اداواطوارهای توهین‌آمیز، بدرفتاری با کبوترها، گربه‌ها، سنگ‌زدن به کلاغ‌ها، سلام ندادن به همسایه‌ها، اگر ادامه بدهم همه یادداشت این هفته‌ام پر از این مصداق‌های خشونت می‌شود که هر روز دارد اطرافمان را بیشتر و بیشتر پر می‌کند و متاسفانه آنقدر مسری است که هیچ‌کدام از ما در هر سطحی از آگاهی و شعور اجتماعی هم که باشیم نمی‌توانیم از موج خشونت جاری در حتی هوایی که تنفس می‌کنیم مصون بمانیم، مدت‌هاست خصوصا بعد از داستان این تورم‌ها و شرایط اقتصادی که مردم شهرم می‌گذرانند، حس می‌کنم موج سنگین دارد همه ما آدم‌های این شهر را به سمت بستن در خانه‌هایمان، به سمت سلام ندادن، معاشرت نکردن،  
به خاطر یک خطای کوچک رانندگی ماشین جلویی و نهایتا به سمت یک زندگی بسته فردی و خشونت پنهان وبیماری‌واری سوق می‌دهد.
گاهی به پدر و مادر‌های حتی تحصیل‌کرده اطرافم دقت می‌کنم که اغلب بچه‌هایشان را به این سمت سوق می‌دهند که اگر یک سیلی خوردی دو تا جواب بده تا طرف حساب کار دستش بیاید.
آنقدر که به فرستادن بچه‌هایشان به کلاس بوکس و دفاع شخصی و کاراته اهمیت می‌دهند، دیگر خبری از استقبال والدین از کلاس‌های شطرنج و پینک‌پنگ و والیبال نیست.
شاید این خشونت امر غیرقابل اجتنابی در دنیای مدرن امروز و اکثر کلانشهرهای جهان باشد اما فاصله کوتاه تسری این‌همه خشونت در شهر من برایم تلنگر جدی و تلخی است، شاید بیشتر چون یک نسل چهارمی نوجوان در خانه دارم!