به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۹۲

ادبیات مشروطه در گفت‌وگو با «ادیب برومند»

سوی لندن گذر‌ ای پیک نسیم سحری 

اهمیت مشروطیت در تاریخ ایران تنها در بروز تحولات سیاسی و دگرگونی در ساختار جامعه خلاصه نمی‌شود. یکی از مهم‌ترین دستاوردهای این عصر را می‌توان در شکل‌گیری عرصه روشنفکری و کم شدن فاصله میان سیاستمداران و مردمی خلاصه کرد که تا پیش از آن، بیشترین درک ایشان از هویت خود، تنها در مقام رعیت و فاقد آگاهی کافی نسبت به مسائل سیاسی موثر بر زیست خود بوده است. ولی عصر مشروطه و ظهور روشنفکری در جامعه و به دنبال آن شکل‌گیری رسانه‌ها و به‌خصوص روزنامه‌هایی که در جهت منافع ملی فعالیت می‌کردند، موجب شد که ملت به تدریج به حقوق انسانی و اجتماعی خود و نقش سازنده‌ای که می‌توانند در مباحث سیاسی عصر خود ایفا کنند، آگاه شده و این آگاهی را از طریق پیگیری مطالب نشریات، نوشته‌ها و اشعار مرتبط با مسائل روز تداوم ببخشند. در این دوران ادبیات بیشترین نقش را در شفاف‌سازی رویدادهای سیاسی و اجتماعی در اذهان ملت ایفا می‌کرد. این نوشته‌ها غالبا در زمینه نقد اندیشه‌های سنتی و بیان پیشنهادهای تجدد‌گرایانه، توجه به احوال انسان‌های درمانده از استبداد، حقوق و کرامت انسانی و ترویج افکار آزادیخواهانه بود. توجه به امور مربوط به آزادی زنان و تشویق ایشان به حضور و موثر بودن در جامعه، یکی دیگر از زمینه‌هایی بود که روشنفکران مشروطه مجدانه به آن می‌پرداختند. در چنین زمانه‌ای بود که شعر اعتراضی از خاستگاه شعر کلاسیک ایران سر برآورد و نقاب‌های کهنه را کنار زد و وجه دیگری از بیان اندیشه را به رخ مخاطبان ادبیات کشید. شعری که تا پیش از این تنها رویکردش به شکل مدح و ثنای درباریان بود یا در وصف معشوق نادیده و ناشناخته سخن می‌راند، اینک با کلماتی از جنس زندگی و زبانی همه کس فهم، آمده بود تا پرده تاریکی از روزگار ملت برافکند و روشنایی را به چشم مردمان پیشکش کند. هرچند که امروزه بسیاری از اهالی ادبیات، شعر مشروطه را بخشی از تولید ادبی به شمار نمی‌آورند و بر این باورند که شعر در این دوران تنها به عنوان ظرفی برای انتقال آسان مفاهیم اجتماعی و سیاسی به کار رفته است، ولی بی‌تردید همین جسارت در تغییر و درهم شکستن قالب کهن، کشتزار ادبیات را بارور به رشد وجهی تازه و خلق ادبیاتی نو در دوره‌ها و دهه‌های پس از خود کرده است. «ادیب برومند» فرزند همین زمانه است. او که اصالتا از اهالی شهر گز از توابع اصفهان است علاوه بر احراز سمت‌هایی مانند وکیل دادگستری و ریاست هیات رهبری و شورای مرکزی جبهه ملی ایران، لقب شاعر ملی را نیز از محمد مصدق دریافت کرده است. تاثیر وقایع مشروطه بر ادبیات و شاخص‌های شعر اعتراضی در این دوران، محور این گفت‌وگو را تشکیل می‌دهد.
با توجه به این‌که دوره مشروطه آغاز عصر روشنگری و تجدد در ایران بوده، نقش ادبیات و تاثیرگذاری آن بر نگاه و جهت‌گیری مردم در این دوره را چگونه می‌توان ارزیابی کرد؟
کلا جنبش مشروطه یک جنبش آزادیخواهانه بسیار قابل تحسین بود که در نتیجه انتقادهایی که امثال طالبوف و آخوندزاده درباره اوضاع مملکت کرده بودند، نطفه مشروطه بسته شد و مبدل شد به یکی از جان‌پنا‌ه‌های ایران در طی تاریخ. در این دوران بود که کشور توانست از قید استعمار رهایی پیدا کند و در همه شئون مملکت نوآوری‌ها و پیشرفت‌هایی صورت بگیرد و البته در تمامی شئون تاثیرات مثبت داشته اما در قسمت ادبیات، هم در نثر و هم در نظم، آشنایی به اوضاع جهان اقتضا می‌کرد، اشعار و مطالبی نوشته شود که در جهت سعادت مملکت و پیشرفت کشور باشد. اشعاری که حکایت می‌کردند از تایید دربارها و مدح سلاطین در دوران خودش شاید مورد داشته ولی به مشروطیت که رسید وضع ادبیات عوض شد و بنابراین باعث شد اشعاری گفته ‌شود که در زمینه مسائل میهنی و اجتماعی و سیاسی باشد. فلان احتیاجی که برای مردم هست شاعر احساس کند و احتیاجات مردم را به زبان شعر بگوید. شاعر باید فریاد اعتراضش نسبت به ظلم و ستم بلند باشد و نسبت به ستمگری‌ها انتقاد کند و هرکسی، هر مقامی، دست به کارهایی می‌زند که مخالف مصالح ملت است، مورد حمله شاعر قرار بگیرد. خب چنین ترکیباتی قبل از این در شعر نبود. گو این‌که همه شاعران پیرو این قضایا نشدند و به سبک‌های قدیم هم شعر می‌گفتند ولی شاعرانی که مهم‌ترینشان ملک الشعرای بهار و ادیب‌الممالک و این‌ها بودند، سعی کردند شعر در مسیر سعادت مملکت و پیشرفت کشور سروده بشود و در ارتباط با آنچه مورد نیاز مردم هست صحبت بشود و این تحول خاص هم بیشتر از نظر معنا بود، نه از جهت لفظ.
با توجه به تاثیر‌پذیری جریان مشروطه از حضور و فعالیت روشنفکران در عرصه جامعه، نقش روشنفکری در بروز یک چهره تازه از ادبیات ایران چه بود؟
روشنفکری در نثر اعتراضی بود یعنی همان مقالاتی که روزنامه‌ها می‌نوشتند. روزنامه‌ها مطالبی می‌نوشتند که مطابق با مصالح کشور بود. بنابراین اگر بی‌ترتیبی‌هایی در کار دولت دیده می‌شد، انتقاد و اعتراض می‌کردند. روزنامه‌ها در واقع زبان ملت بودند و چیزی نمی‌نوشتند که دربار خوشش بیاید یا سران مملکت. این‌ها همیشه از نیش قلم روزنامه‌نگاران هراس داشتند چون روزنامه اصلا برای انتقاد تاسیس شده بود و اعتراض می‌کرد به مسائلی که در مملکت نابسامان بود و ترتیب اثر به اصلاحش داده نمی‌شد.
تاثیر رسانه‌ها مثل روزنامه و رادیو در انتشار شعر اعتراضی در آن دوران و رساندن پیام به مردم چگونه بود؟
گاهی درباره تجاوزات بیگانگان اعتراض می‌شد یا مثلا آن موقع که روس‌ها در مشهد تف انداختند به طرف آستان قدس، مرحوم بهار و دیگران اعتراض کردند و اشعاری گفتند. یا درباره قرارداد 07 19 که روس و انگلیس نشستند و ایران را به دو منطقه نفوذ تقسیم کرده بودند، شعر مشروطه اعتراض داشت. مرحوم بهار قصیده‌ای ساخته بود معروف، که در روزنامه حبل‌المتین منتشر شد با مطلع«سوی لندن گذ‌ر ای پیک نسیم سحری»؛ خطاب به سِر ادوارد‌گری که وزیر امور خارجه انگلستان در آن زمان بود و در آن شعر گفته بود این کاری که کردید، شما را در تاریخ بدنام می‌کند و از جهات مختلف هم ممکن است برایتان ضرر داشته باشد. نزدیکی به روس‌ها تا این اندازه چنین و چنان است و خلاصه انتقاد کرده بود. فرخی یزدی هم روزنامه‌نویس و شاعر بود و همیشه در نوشته هایش در روزنامه یک رباعی در انتقاد از وضع موجود و انتقاد از دولت‌ها و سران مملکت می‌نوشت و آن موقع که رضا‌شاه به سلطنت رسید از او هم انتقاد می‌کرد. وظیفه شعر مشروطه انتقاد از کارهای نابسامان مملکت و دولتی بود و حتی به زمان رضا‌شاه هم که رسید یک‌نفر مثل فرخی دست بردار نبود از این‌که شعر اعتراضی بنویسد و انتقاد کند و به سمع مردم برساند و در روزنامه منتشر کند به همین سبب هم دستگیر و زندانی شد و بالاخره هم او را در زندان از بین بردند.

یکی از خصوصیات زبان ادبیات مشروطه سادگی کلام بود. چطور ادبیاتی که تا پیش از این به صنایع و ارائه‌های ادبی می‌پرداخت، رویکردش را عوض می‌کند به سمت ادبیاتی عامه‌فهم؟
قبل از مشروطه شعر در جهت تبلیغات دربار به کار می‌رفت اما وقتی مشروطه به وجود آمد همین‌طور که در همه قسمت‌ها تحولاتی را پیامد داشت در شعر و نثر هم اثرش این بود که نثر خیلی سنگین و مغلق بودن کلام و عبارت‌پردازی‌های بی‌ربط و بی‌جا قدغن شد و به آن پشت پا زده شد و نثر به شکل گفت‌وگوی عمومی مردم درآمد. روزنامه‌ها مطالبی می‌نوشتند که به محاوره مردم خیلی نزدیک بود اما قبل از آن مطالبی که نوشته می‌شد چه در روزنامه‌های دولتی، چه مکتوبات اداری و امثال این‌ها، عبارت‌پردازی‌ها و جمله‌پردازی‌ها دارای صنایع ادبی بود که ضرورتی نداشت در حالی‌که غرض از نثر، مخصوصا نثر روزنامه و نثر مکاتبات اداری این است که خیلی زود مطلب گرفته شود. آن‌که می‌خواند مطلب را بگیرد و به آن عمل کند اما از این‌که عبارت‌پردازی و وقت تلف شود و آن‌که مطلب را می‌خواند نتواند به دریافت آن پی ببرد، چنین نثری، نثر قدیمی و کم‌خاصیت بود. در دوران مشروطه نثر وضعش عوض شد و به محاوره مردم عامه نزدیک شد. چه در روزنامه‌ها و چه در مکاتبات اداری، بنا براین شد که درباره مصالح مملکتی و احتیاجات کشور و ترقیاتی که باید در کمین کشور مترقی باشد صحبت شود و شعر گفته شود. قبل از آن وقتی می‌خواستند مطلبی را بنویسند در مناصب دولتی و فرمان‌های دولتی و مراسلات اداری، نثر مسجع و مقفا و صنایع ادبی را به‌کار می‌بردند که نشان بدهند ما مردمان فاضلی هستیم و این‌ها به کار روزانه ملت نمی‌خورد. نیاز بود به نثری که به زبان محاوره و روزانه ملت نزدیک باشد و البته غلط نباشد. کلمات نامربوط در آن نباشد. سنگین و پرمایه باشد ولی شکل ادبی به آن صورت که سابقا داشت و خواندنش دشوار بود نباشد.
در این دوره تغییراتی در ساختار شعر به وجود آمد که نتیجه آن ظهورادبیات نیمایی و شعر نو و به دنبال آن شعر سپید بود و تحول بزرگی در ساختار شعر به شمار می‌رفت. نقش ادبیات مشروطه در زمینه‌سازی برای این نوگرایی چه بود؟
این چه نوپردازی بود؟ نوپردازی که در لفظ نیست، نو‌پردازی در معانی است. معنا باید نو باشد. لفظ که نو بودنش معنی ندارد. اگر هم در لفظ بخواهد چیز نویی بیاورد به هرحال باید معنی داشته باشد. وزن داشته باشد. بی‌وزن و بی‌معنی که نمی‌شود اسمش را شعر گذاشت. تغییراتی که قرار بود در شعر به وجود بیاید بیشتر در معنی بود نه در شکل شعر. شکل شعر که نمی‌تواند هر روز عوض بشود. ادبیات فارسی‌هزار و صد سال قدمت دارد نمی‌شود که عوضش کنیم. چنینش کنیم، چنانش کنیم. حرکاتی که خیلی مذبوحانه است. اگر بخواهیم تغییری هم ایجاد کنیم این تغییر باید هم وزن داشته باشد و هم معنی، حالا مصرع‌ها کم و زیاد بشود زیاد مهم نیست ولی فکر و مطلب باید در آن وجود داشته باشد. حالا مثلا یک مصرع کوتاه‌تر یکی بلندتر... قافیه هم باید داشته باشد حتما. نمی‌شود که شعر اصلا قافیه نداشته باشد. بسیاری جاها باید قافیه را هم استفاده کرد. بیشتر مقصود از نو شدن، نو شدن در معانی است. در اهداف است. در فکر است. در دیدگاه است. در شکل شعر نیست. بزرگان هم چیزی نمی‌گفتند که شکل شعر را باید عوض کنیم. این‌ها قضایای بعد از دوران محمدرضاشاه است. اواسط این دوره چنین حرف‌هایی پیش آمد. آن دوره - دوره مشروطه - چنین حرف‌هایی نبود. از جهت لفظ هم یک عده رفتند یک چیزهایی گفتند که نامتناسب بود با اصول اوزان عروضی و به عنوان نو‌پردازی چیزهایی گفتند که مورد توجه قرار نگرفت و در مجله دانشکده، مرحوم بهار انتقاد کرد از آن نوع شعر گفتن و گفت که شعر باید به زبان حافظ و سعدی گفته شود منتها از مطالب امروزی و مسائلی که در زمان ما مطرح است وگرنه وزن و قافیه و همه را دور ریختن و زدن حرف‌هایی که همه‌کس بتواند مانند آن را بنویسد، شعر نیست و شعر باید دارای فخامت و حالت خاص احساسی باشد که بتواند همه را جلب کند و ‌برانگیزد. شعری که حرف عادی باشد و یک نوع نثر بی‌سر و ته حساب شود، این‌ها شعر نیست.
در دوران فعالیت مصدق از ملی شدن صنعت نفت گرفته تا کودتای 28 مرداد و سقوط مصدق چه اتفاق به‌یادماندنی در شعر اعتراضی رخ داد؟
در زمان ملی کردن صنعت نفت شاعرانی بودند که در حمایت از نهضت ملی اشعاری می‌گفتند که یکی از آن‌ها که خیلی مُجِد بودند در این کار در رادیو، خود من بودم و اشعاری می‌گفتم علیه شرکت نفت انگلیس، علیه خود انگلیسی‌‌ها، علیه قرارداد 1919. شاید هفته‌ای یک‌بار من پشت رادیو شعرهایم را می‌خواندم. قبل از این‌که جبهه ‌ملی، ملی شدن صنعت نفت را اعلام کند، من درباره مظالمی که به ایران از بابت نفت شده، اشعاری می‌گفتم که خودم می‌خواندم و رادیو منتشر می‌کرد. بعد موضوع ملی کردن هم که پیش آمد همین‌طور. متجاوز از 10، 20قصیده درباره ملی شدن صنعت نفت و مبارزه با انگلیسی‌ها سرودم و در جراید منتشر شد، در رادیو خوانده و بعد هم کتاب شد.
قطع شد رابطه با دشمن و کار یکسره شد
کار با دشمن بی‌شرم و حیا یکسره شد
قطع شد رابطه با آن‌که به نیرنگ و ریا
در همه روی زمین دامگه سیطره شد
سالها در اثر رابطه با خصم دو روی
کار ما مضحکه و کشور ما مسخره شد...
این نتیجه همان فکر متجدد ادبی در دوران مشروطیت بود نسبت به مسائل مردم. شاعر مثل سربازی که در سنگر نشسته و حفاظت می‌کند از تمامیت ارزی کشورش، در جای خودش با نیش قلم و طبع شاعرانه‌اش باید هدف قرار بدهد کسانی را که مسائل ملی را زیر پا می‌گذارند و ستم روا می‌دارند.
این روش سرودن شعر اعتراضی به دلیل درخواست حزب خاصی بود یا یک مسئله جوششی و درونی بود؟
اینها همه تحت‌تاثیر احساسات ملی و وطنی بود. البته آن موقع من با حزب ایران همکاری می‌کردم و با جبهه ملی، وقتی تشکیل شد، خیلی نزدیک بودم و این‌ها همه با هم بودند، جبهه ملی و حزب ایران که حزب میهن دوستی هم بود، همه با هم تشریک مساعی می‌کردند. طرفداری از این‌ها و شرایط ملی و میهنی دست به دست هم می‌داد و مرا وادار می‌کرد درباره مسائل روز آن موقع مقاله بنویسم و شعر بسازم.
به اعتقاد شما هنوز هم در عصر حاضر شعر اعتراضی می‌تواند تاثیر اجتماعی خودش را داشته باشد؟
در همه دوره‌ها می‌تواند تاثیر داشته باشد، اگر آزادی قلم باشد. جایی که آزادی قلم و آزادی بیان باشد منشاء اثر بسیار است. یعنی کلا خیلی موثر است در تغییراتی که باید به وجود بیاید. ولی اگر آزادی قلم و آزادی بیان نباشد، شعر شاعر هدر می‌رود. نثر نویسنده به یک شکل دیگر و کسی هم که برای سینما می‌خواهد فیلم بسازد گیر‌و‌گرفتاری دیگری دارد. همه آن چیزهایی که در قلمرو ادبیات است در نتیجه عدم آزادی همه‌اش تاثیری که باید، پیدا نمی‌کند. نه این‌که وجود نداشته باشد، وجود پیدا می‌کند و اثر در آینده هم دارد ولی در زمان حاضر در پرده کتمان قرار می‌گیرد.
روزنامه بهار،  نسترن مکارمی