محمد حسن روزیطلب سردبیر مجله رمز عبور در یادداشتی با عنوان پایان تلخ نوشت: قطعنامه ۵۹۸ اینگونه پذیرفته شد که فوران مشکلات داخلی ناشی از جنگ و اجماع مسئولان نظام که مورد اعتماد امام خمینی(ره) بودند، رهبر انقلاب را وادار به پذیرش قطعنامه و پایان جنگ کرد.
جنگ بسیار تلخ پایان یافت. ۱۲۰۰ کیلومتر از اراضی ایران در اشغال دشمن بعثی بود، نزدیک به ۳۰ هزار اسیر ایرانی سرنوشتی نامعلوم داشتند، رزمندگان وفادار سرخورده از شکست بودند و خبری هم از تنبیه متجاوز و غرامت هم نبود.
جنگ بسیار تلخ پایان یافت. ۱۲۰۰ کیلومتر از اراضی ایران در اشغال دشمن بعثی بود، نزدیک به ۳۰ هزار اسیر ایرانی سرنوشتی نامعلوم داشتند، رزمندگان وفادار سرخورده از شکست بودند و خبری هم از تنبیه متجاوز و غرامت هم نبود.
مشروح کامل این یادداشت در ادامه آمده است:
محمد حسن روزیطلب |
۱-قطعنامه ۵۹۸ اینگونه پذیرفته شد که فوران مشکلات داخلی ناشی از جنگ و اجماع مسئولان نظام که مورد اعتماد امام خمینی(ره) بودند، رهبر کبیر انقلاب را وادار به پذیرش قطعنامه و پایان جنگ کرد. جنگ بسیار تلخ پایان یافت. ۱۲۰۰ کیلومتر از اراضی ایران در اشغال دشمن بعثی بود، نزدیک به ۳۰ هزار اسیر ایرانی سرنوشتی نامعلوم داشتند، رزمندگان وفادار سرخورده از شکست بودند و خبری هم از تنبیه متجاوز و غرامت هم نبود.
این پایان تلخ با پیام جام زهر امام همگونی داشت. قطعنامه ۵۹۸ تنها پایان یک جنگ تحمیلی نبود، بلکه سازنده آینده جمهوری اسلامی در عصر سازندگی و اصلاحات بود. <مانور تجمل> ، <دنیاگرایی به جای سازندگی>،<سودای رابطه مستقیم با امریکا> تنها بخشی از ثمرات زمان و نحوه پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸ است.
تلخی پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در حالی که تا یک سال پیش از آن در موقعیت برتر بودیم، هنوز در ذائقه رزمندگان و جهادگران عرصه نبرد مانده است. آنها که به تبعیت از امام پیروزی را در صحنه نبرد و جبهههای جنگ میجستند و نه در پشت میز مذاکره! پذیرش جام زهر تلخ بود اما اجر فرماندهان و مدیرانی که فشارهای خردکننده اقتصادی، نظامی و سیاسی بر آنها وادارشان کرد که به امام نامه بنویسند که نمیتوانند ادامه دهند، محفوظ ماند و مردم از آنهایی که جوانیشان را در جبههها گذرانده بودند به مانند قهرمانان جنگ استقبال کردند.
چند سال بعد با اشغال کویت از سوی عراق، رژیم بعث مجبور به عقبنشینی از خاک ایران و آزادی اسرا شد. دبیرکل وقت سازمانملل نیز رسماً عراق را به عنوان متجاوز اعلام کرد. این دستاوردهای حداقلی، دیرهنگام اما حاصل رشادتها و مجاهدتهای رزمندگان در شلمچه، فاو و مجنون بود، نه میز مذاکرات ژنو و نیویورک.
۲- در گونهشناسی موافقان توافق وین یا همان برجام (که اصطلاح درست آن برجما به معنای برنامه جامع مشترک اقدام است) باید گفت که اکثریت قریب به اتفاق موافقان و حامیان توافق اصولاً این توافق را نخواندهاند و از ماهیت و جزئیات آن بیاطلاع هستند. این افراد به مثابه سیاهی لشکری، پس از توافق، در همان شب نخست در خیابانهای شمال تهران به خوشحالی پرداختند و در ادامه سخاوتمندانه در رسانههایشان کلاه امیرکبیر بر سر آقای ظریف میگذارند و یا عبا و عصای مصدق به دست او میدهند. متفکرین رسانههای این جریان این توافق را نجات جمهوری دوم میخوانند و در گفتوگو با چند ۱۰ فعال سیاسی بدون اشاره به جزئیات، به«دست و جیغ و هورا» مشغول بودهاند.
برای این طیف که به گفته صادق زیباکلام نیازی به خواندن متن توافق ندارند، صرفاً مذاکره و توافق با امریکا پیروزی بزرگ است. آقای اکبر هاشمی رفسنجانی را میتوان سردسته این طیف نامید که بدون دغدغه پاسخ گویی و مسئولیت به خاطرهگویی و فحاشی به منتقدان برای زمینه سازی توافق بزرگ بدون ارزیابی دادهها و ستاندهها میپردازد.
در طیف دیگر، آقای حسن روحانی توافق نهایی را «برد ۳-۲» میخواند و مذاکره کنندگان خود اعتراف دارند که جزئیات آزار دهندهای در متن برجام وجود دارد. آقای ظریف توافق را بهترین توافق نمیداند اما آنها مدعی هستند که عایدی کشور بیش از هزینههاست.
با این حال به نسبت بالایی از کارشناسان در «عبور برجام از خطوط قرمز نظام» که مبتنی بر منافع ملی است، اجماع دارند و البته آن را کف خواستهها و تأمینکننده حداقلها میخوانند.
۳- اگر بخواهیم نگاهی کلان به جمعبندی مذاکرات داشته باشیم،باید گفت «برجام» را حاصل مذاکرهای بر پایه معامله میخوانند. اما معاملهگران چه چیزی در دست دارند. طرف غربی لغو تحریمها را به عنوان آورده روی میز مذاکرات گذاشته بود و ایران نیز تواناییها و دستاوردهای هستهایاش را به لوزان و نیویورک و وین برده بود. شاید به تعبیری بتوان گفت که این یک معامله «رفاه اقتصادی- استقلال» بود. حتماً بخش عمدهای از برجام و دیگر توافقهای صورت گرفته در وین از جمله محدودیت در تحقیق و توسعه هستهای، بازرسی از اماکن نظامی و بازجویی از دانشمندان ایرانی، بازرسیهای غیر متعارف از سایتهای هستهای حتماً با مفهوم استقلال و حاکمیت ملی دچار تعارض هستند.
«برجام» و دیگر توافقهای وین حفرههای عمیق ضدامنیتی دارد. حضور ۱۵۰ بازرس آموزش دیده آژانس، دوربینهایی که تا ۲۵ سال آنلاین خواهد بود، بازرسی از هر مکان مشکوک طی فرآیند ۲۴ روزه، فرآیند تأمین کالاهای دوگانه که کل صنایع HI-TECH ایران اعم از نظامی و غیر نظامی را زیر ذرهبین سرویس اطلاعاتی بیگانگان خواهد برد. نتایج این بازرسیها، همان است که مقامات ارشد امریکایی گفتند که حمله نظامی به ایران ۱۵ سال آینده بسیار راحتتر از امروز خواهد بود!
۴- حال با این چالش امنیتی، یعنی تسلط امریکا بر سریترین مکانهای ایران چه اتفاقی خواهد افتاد. در دوحالت میتوان تصور کرد که این حفره های ضدامنیتی،ضرری برای کشور نخواهد داشت. اولین حالت این است که امریکا و اسرائیل توان استفاده از این اطلاعات را برای ضربه زدن به کشور ندارند و این اطلاعات نمیتواند منجر به عملیات شود که این گزاره به اذعان تیم مذاکره کننده هستهای منتفی است. آنجا که جناب ظریف دوسال پیش در دانشگاه تهران میگوید امریکا با یک بمب کل تجهیزات نظامی کشور را از کار میاندازد.( که این اظهارات آقای ظریف قطعاً غلط و خطاست)
حالت دوم این است که جمهوری اسلامی به عنوان متحد استراتژیک و دوست امریکا در منطقه و جهان شناخته شود. در این صورت نیز اطلاعات سری کشور، مورد بهرهبرداری امریکا برای حمله نظامی قرار نخواهد گرفت. به نظر میرسد پشت صحنه اتاق فکری که تیم مذاکرهکننده ایرانی را وادار به دادن امتیازات امنیتی کرده ، اتخاذ این رویکرد است؛ یعنی دوستی استراتژیک با امریکا.
این استراتژی را حمید ابوطالبی معاون سیاسی دفتر ریاست جمهوری به صراحت بیان کرده که برای رئیس جمهور ارتباط با امریکا ارزشمندتر از توافق هستهای است و رئیسجمهور روحانی نیز از آزمایش امریکا برای پروژههای همکاری بعدی سخن میگوید و به تبع رویکرد کنونی سیاست خارجی دولت و به زعم دولت یازدهم، امریکا از این آزمایش سربلند بیرون خواهد آمد!
رگههای این تصمیم را میتوان در اصلی کردن عربستان و اسرائیل به عنوان دشمنان جمهوری اسلامی و امریکا به عنوان متحد نانوشته و راهبردی ، جستوجو کرد و کسی نیست که بگوید اسرائیل، سگ هار امریکا در منطقه و عربستان نوکر خانهزاد ایالات متحده است!
۵- بزرگترین دستاوردی که دولت یازدهم ادعا دارد از مذاکرات به دست آورده، رفع تحریمها به واسطه قطعنامه شورای امنیت است اما همانگونه که بارها در روزهای گذشته توضیح داده شده در ماده ۱۱ و ۱۲ قطعنامه ۲۲۳۲، سازوکار بازگشتپذیری قطعنامههای قبلی با اعتراض یکی از اعضای ۱+۵ و ایران تعبیه شده است. این بازگشتپذیری بدون حق وتو برای متحدان استراتژیک ایران یعنی روسیه و چین است.
در واقع تیم مذاکره کننده هستهای دو مسأله مهم را پذیرفته است. یکی این که اگر طرف غربی نقض عهد کند، قطعنامههای قبلی شامل تحریمها و تعلیق کامل غنیسازی در ایران اجرا خواهد شد!
دوم این که تحریمها چونان شمشیر داکلموس بالای سر دولت ایران قرار خواهد داشت تا دولت ایران هیچگاه در موضوعات مورد نظر ۱+۵ دست از پا خطا نکند. در واقع این مکانیزم بازگشت تحریم تنها برای هستهای تعبیه نشده،بلکه با هرگونه ناسازگاری ایران با نظم جهانی مورد نظر ۱+۵، تحریمها با آن ابعاد خطرناک برای دولت یازدهم مجدداً شلیک خواهد شد. به عنوان نمونه ممکن است فرانسه با ایران بر سر انتخاب رئیس جمهور در لبنان به اختلاف بخورد ، در اینجا فرانسه میتواند ادعایی علیه پرونده هستهای ایران مطرح کند و با اصرار و بدون سختی مراحل چندگانه را پشت سر بگذارد و در آخر به وزیرخارجه جمهوری اسلامی بگوید که یا در این موضوع همکاری میکنید یا مکانیسم ماشه را به اجرا میگذاریم.
در واقع یا باید ایران، تحت قیمومت سیاسی ۱+۵ قرار گیرد و یا برای هر موضوع سیاسی منتظر بازگشت تحریمها باشد. اینجاست که حکمت « کلید حل مشکلات کشور در ژنو و لوزان و نیویورک نیست» مشخص میگردد.
شاید تنها گفته صحیح دولت یازدهم درباره برجام این بود که این توافق تنها «پایان بحران هستهای» نیست بلکه زمینه ساز اتفاقات مهمی در عرصه فرهنگ، اندیشه و اجتماع است. در واقع دوران پسا توافق بیش از آن که تبعات اقتصادی داشته باشد، دارای پیوستهای فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی است. برجام یعنی میتوان با امریکا نشست و برخاست کرد و مشکلات را از بین برد! از اینجاست که راهاندازی رستوران مکدونالد مهمترین دستاورد برجام توصیف میشود.
۶- دولت یازدهم به عنوان مجری سیاست خارجی باید به تنهایی بار مسئولیت برجام را به دوش بکشد چرا که تیم مذاکرهکننده، خط قرمزهای نظام را در موضوع هستهای زیرپا گذاشته است. آنها با شانتاژ و همراهکردن برخی مسئولان، برجام را تصمیم نظام و مورد تأیید رهبری معرفی میکنند، در حالی که تاکنون این توافق نه در شورای عالی امنیت ملی و نه در مجلس شورای اسلامی به تصویب نرسیده است.
برجام اگر دستاوردی حداقلی مانند چرخش ۵هزار سانتریفیوژ داشته باشد، مدیون مقاومت ملت و مجاهدت دانشمندانی همانند شهید علیمحمدی، شهید شهریاری، شهید رضایینژاد، شهید احمدیروشن و دیگر متخصصان و نخبگان هستهای است که ۱۹ هزار سانتریفیوژ، غنیسازی ۲۰ درصدی و پیشرفت ۹۰ درصدی راکتور اراک را به میز مذاکره آوردند.
«چه این متن تصویب شود و چه نشود سیاست ما در مقابل دولت مستکبر امریکا هیچ تغییری نخواهد کرد.» «امریکا تسلیم ایران را مگر به خواب ببیند.» این راهبرد آب سردی بر آتش دلواپسیهاست. پذیرفتن برجام در صورت جمعبندی نهادهای مسئول و تأیید رهبری، تلخ است اما موجب سرخوردگی نمیشود؛ همانگونه که رزمندگان بازگشته از جنگ سرخورده نبودند. آنها تلخ کام بودند و بغض و کینه انقلابیشان را در سینه نگه داشته بودند.
گروه سیاسی - رجانیوز