کولبری یک راه پرمشقت مواجهه با فقر و بدبختی است؛ وگرنه هیچ انسانی نه در این قرن و نه در تاریخ، هرگز چنین راه پرسختی و مشقتی را برای تأمین معیشت خود انتخاب نمیکرد؛ بهويژه اگر راههای دیگری پیشروی او وجود میداشت. جمعیت کشور به طور طبیعی در همه استانها رشد کرده؛ در پارهای از استانها برای این جمعیت از همان ابتدای طفولیت، چندان برنامه و اندیشهای در جهت تأمین نیازهای مادی، معنوی و فرهنگی در نظر گرفته نشده است. گروهی در مدرسه و گروهی در سطوح بالاتر آموزشی با خلأ پاسخی مناسب برای نیازهای خود مواجهاند و اگر الگویی مناسب نداشته باشند، راهی سخت را انتخاب میکنند. بعضیها در کوهستانها میمیرند، بعضیها در مدیترانه غرق میشوند و آنهایی که میمانند، به این خوشبختی میرسند که «کولبری» کنند.
داستان کولبری، همانطور که همه میدانند، داستان غمانگیزی است؛ آنها بخشی از نیازهای وارداتی ما را با حمل روی پشتشان به داخل کشور میآورند. سؤال اینجاست که چرا کاری نمیکنیم آن کالاهای موردنیاز، به طریق مرسوم تجارت بینالمللی وارد کشور شود. با این روش، هم حقوق گمرکی به خزانه ملی پرداخت ميشود و هم یک کسبوکار تجاری در داخل بهعنوان شغل «فروشندگی» به وجود میآید. روشهای بهتری هم هست؛ آیا امکان ایجاد یک منطقه آزاد تجاری در این محدوده، وجود ندارد تا به جای واردکردن کالاهای ساختهشده، قطعات منفصله این کالاها وارد شوند و در این منطقه آزاد تجاری، با فراهمکردن زیربناها، خط مونتاژ کالای مدنظر را راه بیندازیم و صدها نفر را روانه بازار کار کنیم و کشورمان را صاحب یک محصول صنعتی كنيم؟ تصور من این است که مشکل، جای دیگری است. مشکل اصلی این است که مقامات مرزی و ادارات استانی یا مشقتها و خطرات شغل کولبری را به اندازه کافی نمیبینند یا اگر میبینند، بهدرستی به مرکز منتقل نمیکنند. مرکز (تهران) که دشمن نیست، همانطورکه هر بینندهای دچار اندوه میشود وقتی کولبری را میبیند، طبیعی است که مقامات اداری استانهای مرزی هم از این اتفاق غمگین شوند و این غم را به مقامات مرکزی منتقل کنند. من یقین دارم که آنها اهمیت میدهند. برخی گمان میکنند کار مرکز فقط صدور فرمان برخورد با این کولبرهاست درحالیكه بعید به نظر میرسد کسی بخواهد کولبری به همراه قاطر و کالایش از بین برود و چندین خانواده به فقرای زمینگیر استانهای مرزی افزوده شود.
بایزید مردوخی- اقتصاددان