ابراهیم پشتکوهی*
خطر خیامشدن
کاری را که بهروز غریبپور در اپراهایش انجام میدهد، میتوان همسنگ کتاب کوچه شاملو دید، چراکه او بهتنهایی مفاخر ایرانی را برای نسل بیسن امروز و مردم حال و آینده سرزمینش ترجمه تازه و تکثیر بیاندازه میکند؛ کاری که یک بنیاد، یک دستگاه عریض و طویل باید انجام بدهد! اگر امروز ما اپرای عروسکی داریم، تنها به یمن کوشش و جهد بسیار اوست که داریم.
غریبپور دو کار بزرگ را با هم انجام میدهد؛ اپرا و بهروزکردن حضور شاعران بزرگ ملی ما در زندگی مردم این عصر اما مهمتر این است که همه اینها در مقیاس جهانی حرف برای گفتن دارد. اپراهای غریبپور همسنگ بزرگترین آثار این شاخه در تئاتر معاصر است.اما خیام
نمایش خیام با حمله هواپیماهای جنگی در تاریکی و حضور آنها بر پرده و دیوار بسته شروع میشود. پرده باز میشود و در دل جنگ و ویرانی جنگ جهانی دوم سربازان اشعار او را میخوانند تا کمی تسکین بیابند و امید به زندگی در آنها زنده بماند. اسقفها و فیتز جرالد مترجم اشعار او را به باد انتقاد گرفتهاند و خیام در این صحنه حضور مییابد. بهروز غریبپور با انتخاب صحنه جنگ در اروپا در افتتاحیه نمایش به ما میگوید خیام فرازمانی و مکانی است، او از معاصرترین چهرههای ایرانی است که در هر دوره بهروز میشود. آنچه بهزیبایی در نمایش خیام دیده میشود، لایههای مختلف شخصیت خیام است. برخلاف تصور عموم در ایران (حتی ترجمه جرالد هم بیشتر به جنبههای ظاهری اشعار او پرداخته) که خیام را شاعری شرابخواره میدانند. بهروز غریبپور سعی میکند شمایل چندبعدی و واقعی این فیلسوفِ ریاضیدانِ ستارهشناسِ پزشکِ متفکر و شاعر را نشان بدهد. به قول هگل «انسان شبِ جهان است». او انسان را به سطح تاریکی تشبیه میکند که بیشمار امکان را در وجود خود حمل میکند. خیام امکان بسیار است که بهروز غریبپور سعی میکند با گروه خلاق و بسیار منظمش آن را به تصویر بکشد. غریبپور با پرهیز از گفتن یک قصه کلاسیک و پرتعلیق سعی کرده از دل خردهروایتها، زمانه و مردمان عصر خیام را به ما نشان بدهد که الحق چه به روزگار امروز ما شبیهاند. از صحنههای درخشان نمایش میتوان به صحنه قلعه الموت و روایت حسن صباح، کارگاه آهنگری و دیدار خیام عشق و خیام عقل اشاره کرد. در اولی نشان داده میشود قرائت متحجرانه از دین چه آفاتي رقم میزند، حتی اگر نیت خیر و خوبی باشد. در دومی نشان داده میشود هنوز در این سرزمین هستند مردانی از تبار کاوه اما امروزه روز به جای ساختن شمشیر و جنگافروزی، به کار ساختن ابزار رصد و ستارهشناسی و ترویج علم برآمدهاند و سومی تقابل خیام عقل و عشق است که جدال همیشگی بشر است و خیام از این جنگ سربلند بیرون میآید.
خطر خیامشدن
دولتمردان از خیام بسیار میترسیدهاند، چراکه او نه آنقدر زندگی را سخت میگیرد که اسیر تزویر و سالوس شود و نه آنقدر سرسری و بیمقدار که عمر در نیستی به سر بکند. تقویم جلالی فقط یک نمونه از شاهکارهای این مرد بزرگ است؛ انسانی که به داشتههای خود متکی است، نیازی به هیچ قدرتی و صاحبمنصبی ندارد و خیامها بههمیندلیل خار چشم حکاماند. غریبپور از خطر خیامشدن حرف میزند؛ خطری بسیار دلنشین که با آن بشر به انسان تبدیل میشود و بیآن انسان با شیء بیاهمیت برابر است. در کنار تمام مفاهیم ارزشمند، بحث زمان در آثار و اشعار خیام بسیار مطرح است. هایدگر زمان را به سه مرحله تقسیم میکند؛ زمان روزمره، زمان طبیعی و زمان جهانی. خیام زمان روزمرهاش را با تفکر به هستی و نیستی و اینکه هیچچیز جز انسان اصالت ندارد، در زمان طبیعی طی کرد و این عمیقبودن، او را در زمان جهانی جاری و ساری کرد. در کنار مفاهیم درخشان این اثر، طراحی صحنه و تعویض صحنه حیرتانگیز و خیرهکننده است، طراحی لباس باورپذیر و پیشبرنده است.
پیشنهاد: اما این نمایش یک غافلگیری کامل دارد که مایلم از آن تعریف و تمجید بکنم و آن اسبها و عروسکگردان آن است که بهقدری زیبا و دلنشین است که تماشاگر وسوسه میشود فقط یک بار دیگر این نمایش را به خاطر حرکات اسبهایش تماشا کند.
*نویسنده و کارگردان تئاتر - شرق