«کاليگولا به عنوان دشمن بشريت آرزو داشت تمام مردم روم فقط يک گردن داشته باشند تا او بتواند با يک ضربه تبر آن را قطع کند». ترامپ نيز نشان داد براي خاورميانه چنين رؤيايي در سر دارد.
او با اعلام شهر بيتالمقدس اولين قبلهگاه مسلمان به عنوان پايتخت اسرائيل بمبي ديپلماتيک در روند صلح خاورميانه منفجر کرد. اين تصميم بوي خون ميدهد. در نظرسنجي خليل شيکاکي که يکي از اولين گروههاي نظرسنجي تحقيقاتي مستقل در «رامالله» است، اعلام شده سهچهارم فلسطينيها معتقدند ترامپ درباره صلح جدي نيست. شيکاکي، رئيس اين بنياد، گفته بعد از اين تصميم و با فروپاشي نيروهاي امنيتي اسرائيلي-فلسطيني انتفاضهاي ديگر در راه است. ترامپ سنگ بزرگي در معادلات خاورميانه انداخته تا گردابهاي خونين سياسي منطقه را عميقتر کند. به زبان ديگر براي کشورهاي منطقه سالهاي دشواري پيشرو است و دراينميان کشورهايي بيش از همه ضرر خواهند کرد که سرمايههاي انساني- مالي بيشتري را در منطقه به کار گرفتهاند. از اين به بعد هزينههاي جنگ در خاورميانه افزايش خواهد يافت و مردم کشورهايي که درآمدي جز درآمد نفت ندارند، بيشازپيش فقير خواهند شد.
در کوتاهمدت کشورهای منطقه تحت سيطره هژموني حمايت از فلسطين متحد خواهند شد، اتحادي رياکارانه و از سر ناچاري براي گريز از فشار افکار عمومي مسلمانان جهان. در شرايط گرگ و ميش دلها و زبانها منفک از هم خواهند شد. نمونه بارز آن مخالفت پادشاه عربستان با تصميم رئيسجمهور آمريکا است.
در اين فضاي کشورهاي منطقه و نقشآفرينان جهاني آن ديگر قادر نخواهند بود هيچ طرح و نقشه سياسي را عملياتي کنند. فضاي خاورميانه امنيتي شده و خيانت و تهمت و جاسوسي به حد اعلا خواهد رسيد و خوابيدن با چشمهاي باز در دستور کار دولتها قرار خواهد گرفت. ترامپ سنگي در گرداب انداخته که گرداب در گرداب شده. اگر قرار است همه طرح و نقشه دولت آمريکا در منطقه با شکست روبهرو شود، چرا نبايد زير ميز مذاکرات زد. تصميم امروز ترامپ نتيجه شکست نقشه ديروز او است. اولين شکست پروژه آمريکا در کردستان عراق رخ داد. اعلام و پافشاري نابهنگام برای استقلال کردستان با حمايت اسرائيل نشان داد حتي ميشود از رؤياهاي مردمي ستمديده هم سوءاستفاده کرد؛ اگرچه در ماجراي کردستان آمريکا در موقعيتي دو سر بُرد بود؛ اما به استقلال کردستان رغبت بيشتري داشت؛ با این وجود روسيه، ايران، عراق، ترکيه و بخشي از مردم کردستان طرح و نقشه اسرائيل و آمريکا را هوا کردند و در کوتاهترين زمان ماجرا خاتمه يافت. آنچه به تعويق افتاد يا از دست رفت، آمال مردم سرزميني بود که شجاعت و صداقت از خصایص بارز آنهاست.
در پي اين شکست بود که اسرائيل نشان داد حضور ايران در منطقه را با حساسيت دنبال ميکند. حمله موشکي اسرائيل در ١٤ آذر به پايگاه نظامي در ريف دمشق، بيش از آنکه حامل هشدار برای سوريه باشد، هشدار به ايران بود تا نگذارد ايران جاي پاي نظامياش را در سوريه سفت کند. اسرائيل درصدد است پروژههاي ايران را در منطقه هوا کند يا راه را بر آنها ببندد. کاري که چندان در آن موفق نبوده است. دومين پروژه ناکام آمريکا با مشارکت عربستان صورت گرفت؛ ربودن سعد حريري، نخستوزير لبنان. آمريکا و عربستان در صدد بودند اوضاع داخلي لبنان را به آشوب بکشند. بعد از استعفا و سخنراني حريري در عربستان انتظار ميرفت حاميان حريري به خيابانها ريخته و دولت لبنان را با بحران مشروعيت روبهرو کنند؛ اما اينگونه نشد. موضعگيري ميشل عون، رئيسجمهوري لبنان، موجب شد همهچيز در لبنان به تعليق فرو رود. همه مخالفان دولت منتظر سخنراني سيدحسن نصرالله، دبيرکل حزبالله لبنان، بودند تا با سوءاستفاده از سخنرانيهاي آتشين او دست به تهييج مخالفان بزنند؛ اما اين سخنراني که صرفا به دليل استعفاي سعد حريري انجام شد، انتظار مخالفان را برآورده نکرد: «چرا عربستان به سعد حريري اجازه بازگشت به لبنان را نداده تا در کشور خودش استعفا کند.
اين استعفا به تصميم و خواسته حريري صورت نگرفته است و دليل کنارهگيري حريري را بايد در عربستان جستوجو کرد». مخاطب اين سخنان بيش از حريري و حاميانش محمدبن سلمان بود. بعد از موضعگيري ميشل عون و سيدحسن نصرالله حاميان حريري بيش از دولت لبنان از عربستان خشمگين بودند که غرور ملي آنان را جريحهدار کرده بود. پروژه سوم عربستان – آمريکا جدايي علي عبدالله صالح از حوثيهاي يمن بود. متحدان سعودي–آمريکايي درست تشخيص داده بودند، صالح نفوذ چشمگيري در صنعا داشت و آنقدر جاهطلب و فرصتطلب بود که تن به پروژه آنان بدهد. جدايي حزب صالح از حوثيها آنان را از مشروعيت ميانداخت و حاميان صالح با عقبه سعودي-آمريکايي بهراحتي ميتوانستند به قدرت بازگردند و آنچه ابتدا به اين خوشبيني دامن زد، پيروزي و تصرف سريع صنعا پايتخت يمن بود، غافل از اينکه موج خشم انتقام از خيانت پنهان قدرتي دارد که ميتواند به چهار دهه زندگي مردي که همواره در سياست يمن مؤثر بوده، خاتمه دهد. آيا به صالح خيانت شد؟
آيا قبايل حامي رئيسجمهور سابق پشتش را خالي کردند؟ همه اين تحلیلها هم ميتواند درست باشد و هم نه. اما آنچه بديهي است،
در فضاي غبارآلود خاورميانه مسائل سياسي پيچيدهتر از پیش شده است. خاورميانه توازن در بيتوازني را تجربه ميکند و آيندهاي تيره در انتظار آن است. هر دولتي به دولتي ديگر پشت پا ميزند و هيچ ايدهاي به سرانجام نميرسد. در اين شرايط آنکه در خاورميانه نقشي نداشته باشد، از قافله عقب ميماند و نقشبندان در باتلاقي گرفتار ميشوند. باتلاقي که هزینه ماندن در آن بيش از فايده آن است. تصميم آخر ترامپ نشان داد هرقدر منطقه آشوبناک باشد، براي او بهتر است. اگر آمريکا نميتواند از ديگي که بار است سهمي ببرد، پس دیگران هم نبايد سهمي داشته باشند. شرايط جديد نشان ميدهد جنگي اساسي بين ثروت و قدرت از يک سو و ايده از سوي ديگر است و تاريخ نشان داده است آنان که ايدهاي براي مبارزه دارند، پيروز ميداناند؛ اما شرايط مغاير با وضعيت کشورهايي است که متحد آمريکا به شمار ميروند. مشخص نيست آنان تا کِي ميتوانند به موضعگيري تناقضآميز خود ادامه دهند: حمايت از فلسطين و همراهي با آمريکا... .
احمد غلامی . سردبیر روزنامه شرق
احمد غلامی . سردبیر روزنامه شرق