نامگذاری سالها توسط علی خامنهای در تمام سالهای گذشته، برای من یادآور داستان دو نفر بود که یکی زمین را حفر و دومی بلافاصله محل حفره شده را پر میکرد.
از آنها علت را پرسیدند. پاسخ این بود :"ما سه نفر بودیم. یکی زمین را حفر میکرد. دومی لولهگذاری و سومی زمین را پُر میکرد. امروز نفر دوم غایب است. ما کار خودمان را انجام میدهیم." در واقع خامنهای بدون توجه به فراهم نبودن شرایط اقتصادی، مدیریتی و سیاسی، نامگذاری می کند ماشین تبلیغات حکومت هم بساط تبلیغ به راه میاندازد و دیگر هیچ.
از آنها علت را پرسیدند. پاسخ این بود :"ما سه نفر بودیم. یکی زمین را حفر میکرد. دومی لولهگذاری و سومی زمین را پُر میکرد. امروز نفر دوم غایب است. ما کار خودمان را انجام میدهیم." در واقع خامنهای بدون توجه به فراهم نبودن شرایط اقتصادی، مدیریتی و سیاسی، نامگذاری می کند ماشین تبلیغات حکومت هم بساط تبلیغ به راه میاندازد و دیگر هیچ.
اما آنچه او در سال جاری انجام داد با تمام سالهای گذشته، تفاوت زیادی داشت. او سال جدید را سال "رونق تولید" نامید. البته تجربه سالهای گذشته نشان میدهد نه نامگذاریهای رهبر جمهوری اسلامی، بر اساس مطالعات دقیق و مبتنی بر سنجش نیازها و امکانات انجام میشود نه کسی در پایان هر سال، به ارزیابی میزان تحقق شعارها مینشیند. نامگذاری سال نود و هشت نیز مستثنی از این قاعده نیست. خامنهای در شرایطی سال جدید را "سال رونق تولید" نامید که همه نهادها و مراکز حکومتی به وجود فشارهای بیسابقه از خارج و افزایش بحرانهای گوناگون در داخل اعتراف میکنند و همه دستگاهها بر تامین حداقلها متمرکز شدهاند. یکی از مواردی که نشان داد از صدر تا ذیل نظام به عادی نبودن شرایط کشور اذعان دارد افشای دستور خامنهای به مجلس برای اعمال تغییرات ساختاری بود.
نیمه بهمن ماه سال نود و هفت، خبرگزاریها از حضور علی لاریجانی در جلسه شورای اداری استان قم خبر دادند و اظهارات او در خصوص "مهلت چهار ماهه رهبر برای تغییر ساختار اداره کشور با توجه به شرایط تحریمی". البته ساعاتی بعد از انتشار این سخنان، قاضیزاده هاشمی عضو هیئت رئیسه مجلس اعلام کرد که مقصود لاریجانی، "تغییر ساختار بودجه نویسی" بوده است. هرکدام از دو خبر که درست باشد نشان میدهد رهبر جمهوری اسلامی به وخامت شرایط واقف است و به دنبال اعمال اصلاحات اضطراری بر اساس شرایط ویژه تحریمی است. اندکی بیش از دو هفته پیش -پانزدهم اسفند ماه- روحانی در یک سخنرانی عمومی در لاهیجان از گفتگوی خود با رهبر جمهوریاسلامی در مورد شرایط جنگ اقتصادی و نظر علی خامنهای در خصوص فرماندهی این جنگ پرده برداشت. به گفته روحانی نظر رهبر چنین بوده است: "قبول دارم هم شرایط، شرایط جنگ است و هم این شرایط نیاز به یک فرمانده دارد، اما باید فرمانده این جنگ رئیس جمهوری باشد".
علاوه بر آنچه در بالا آمد اخباری که از ایران به صورت متواتر نقل میشود حاکی از بحرانی بودن شرایط بنگاههای اقتصادی به صورت عام و مراکز تولیدی به صورت خاص است. بسیاری از تولیدگران از تامین هزینهها عاجزند، هزاران واحد تولیدی کوچک و بزرگ در سالهای اخیر تعطیل یا ناچار به تعدیل فعالیتهای خود شدهاند. اما در همین شرایط، شاهد سخاوت جمهوری اسلامی در اعطای مجوزهای نان و آبدار به نورچشمی ها برای واردات از کشور چین -همپیمان مقطعی جمهوری اسلامی در بحران هستهای- هستیم که طبق آمارهای رسمی از چادر مشکی تا پرچم ایران را در بر میگیرد. لذا همانطور که کسی -از جمله دولت و نهادهای قاچاقچی نظامی- شعار حمایت از تولید ملی در سالهای گذشته را جدی نگرفت "رونق تولید" هم به هیچ انگاشته خواهد شد. پس خامنهای با چه هدفی در بحرانیترین شرایط، تلاش میکند وضعیت را عادی جلوه دهد و در پایان "سال اقتصاد مقاومتی" از "رونق تولید" سخن بگوید؟
ممکن است کسی بگوید رجزخوانی، همواره یکی از شیوه های رایج در جنگ ها بوده و اکنون یک جنگ تمام عیار اقتصادی میان ایران و امریکا در جریان است. لذا خامنه ای نه به شیوه قدیم بلکه به شیوه قرن بیست ویکم، رجز خوانی میکند؛ همانطور که برخی تهدیدهای طرف مقابل نیز، چیزی بیش از رجزخوانی نیست. اما اولا همه می دانند میزان توانایی ها و امکانات جمهوری اسلامی، از چشم رقبا و دشمنان خارجی پنهان نیست واین رجز خوانی ها تغییری در موازنه ها ایجاد نخواهد کرد. ثانیا تجربه سال های گذشته نشان می دهد افزایش حملات تریبونی، معمولا نشانه ای از مخفی نگهداشتن تلاش های پشت پرده برای توافق با امریکاست و امریکا هم از اینگونه توافقات استقبال میکند زیرا در مذاکرات محرمانه با حکومت های مستاصل، امتیازات بیشتری میتوان گرفت. پس به نظر میرسد درشت گوییها و سر و صداهای رهبر جمهوری اسلامی و نیز تلاش او برای عادی نمایی اوضاع، نمیتواند با هدف فریب طرفهای مذاکره غربی به ویژه امریکا باشد. فرض دوم در خصوص طمانینه ظاهری رهبر در نامگذاری سال جدید، آنست که او در اندیشه آرامش بخشی در داخل است. اما این فرض نیز منتفی است. مگر می توان مردمی را فریب داد که هر لحظه، سقوط اقتصادی را با گوشت و پوست خود احساس می کنند؟ مردم که جنگ های درون حکومتی، آنان را از وخامت اوضاع مطمئن کرده، با یک نامگذاری بیحاصل، به رهبر و مجموعه زیردستان او در قوای گوناگون حکومتی اعتماد نمی کنند؛ به ویژه آنکه هیچ یک از نامگذاری های او در دو دهه گذشته تناسبی با واقعیت های ایران نداشته و تا پایان سال، نتیجه ای از آنها حاصل نشده است.کاهش توان اقتصادی حکومت هر روزبیشتر از روز قبل برای مردم آشکار می شود. از یک سو گذران زندگی برای اکثر ایرانیان ، سخت تر میشود. از سوی دیگر کاهش درآمدهای ارزی، موجب نگرانی رانت خواران حکومتی شده و نتیجه این نگرانی در افشاگریهایی تجلی مییابد که با هدف حذف رقیبان رانت خوار و سایر نشستگان بر سر سفره انقلاب صورت می گیرد. در واقع دهانهایی که سالها برای خوردن رانت باز شده بود امروز باز میشود تا رفقای سابق و رقبای امروز را افشا کند زیرا حذف هر رقیب، سهم باقی ماندگان بر سر سفره انقلاب از درآمدهای کاهنده ارزی را افزایش میدهد.
با توجه به آنچه در بالا آمد شک ندارم که سخنان خامنهای و نامگذاری بیمحتوای او برای سال نود و هشت، نه موجب تردید خارجیها نسبت به استیصال حکومت خواهد شد نه اندکی از بدبینیهای داخلی و ناامیدی های روزافزون مردم میکاهد. پس به نظر میرسد آنچه خامنه ای میگوید تنها یک هدف را تعقیب می کند: خودفریبی در سالها یا ماههای پایانی زندگی و حیات سیاسی. او که سابقه افسردگی و برخی بیماریهای دیگر روحی دارد اکنون نیازمند دلداری به خود است و البته احتمالا هنوز امید دارد که گروهی از باورمندان به خود را همچنان به تغییر شرایط بحرانی کشور امیدوار سازد. اما این تلاش غیرخردمندانه او، آنچنان با واقعیت های جامعه ایران فاصله دارد که نه تنها حاصلی برای او نخواهد داشت بلکه مخالفان او را نسبت به استیصال رهبر جمهوری اسلامی و نزدیک شدن نظام او به پایان راه، مطمئن تر می سازد.
منبع: دیدگاه نو