۲۹ اردیبهشت زادروز «دکتر محمد مصدق» است. وی نهتنها پیامآور «استقلال» و «آزادی» در ایرانزمین، بلکه برای سایر کشورهای استعمار زده شرق و حتی سراسر گیتی است. جبهه ملّی ایران بهعنوان خانه سیاسی دکتر مصدق، سه سال پیش از این، بهمناسبت خجسته زادروز این مرد بزرگ تاریخ، پیشنهاد نامگذاری این روز را به نام «روز استقلال و آزادی» در تقویمهای ملّی مطرح ساخت.
دکتر محمد مصدق از ابتدای ورود به کارزار سیاست، تا پایان عمر، هیچگاه از افشاندن نهال آزادی و استقلال در این زادوبوم، ذرهای پای پس ننهاد. همواره راستقامت و استوار بهپای دارنده آنها بود. چنان نَهضَتی را پیافکند که آن نهال، درخت تنومند و تناوری را بهباور آورد «که از باد و باران نیابد گزند».
دکتر محمد مصدق، تنها در نظر به استقلال و آزادی باور نداشت. بلکه در عمل چه در صدارت، ولایت، وکالت، وزارت و دوران درخشان نخستوزیری دولت ملّی (هفت اردیبهشت 1330 تا 28 مرداد 1332)، همواره مجری تمام عیار «ارکان آزادی» بود. در بدو امر دولت، دکتر مصدق برای نَخُستین مَرتبه مصوبهای تصویب کرد که هیچ فردی بهصرف باور و عَرضة نظر نباید تحتپیگرد قرار گیرد. همه اقشار، اصناف، احزاب و ... در بیان خود آزاد هستند و دولت تنها باید ایجادگر «امنیت» برای جریان آزاد اطلاعات، افکار و نظرات باشد. در حالیکه پس از کودتای ننگین 28 مرداد، تا به امروز مفهوم امنیت بهمعنای تحدید و حتی سرکوب آزادیهای جامعه بوده است.
بخشنامه دیگر وی در روزهای نَخُست دولت ملّی، آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی بود. تا جاییکه از همان ابتدا جریان خشونتگرایی که نشریات را محل تاخت و تاز و تهدید نیروهای ملّی کرده بود، حتی پس از عملی کردن تهدیدات و در نهایت ترور نافرجام «شهید دکتر حسین فاطمی»، آزادی بیان و نشریات آنان توقیف نشد.
احزاب دست چپی، بهرغم اینکه پیشتر بهواسطه ترور پادشاه در 15 بهمن 1327 غیرقانونی اعلام شده بودند. نه تنها نشریات گوناگون خود را داشتند، بلکه از نخستین روزهای دولت تا 27 اَمرداد 32، اجتماعات و حتی اعتصابات صنفی آنان ،آزاد بود. دکتر مصدق در نخستین روز دولت، آزادی را محدود به یک جریان ندانست و در گفتوگو با رسانهها گفته بود: حاجت به گفتن نیست که آزادی تقید و محدودپذیر نیست، بلکه همه احزاب و دستهجات آزاد هستند. حتی دستهجات چپ بهطور ذاتی از همه مواهب آزادی برخوردارند.
دکتر مصدق بهرغم اینکه در طول زمامداری متوجه بود؛ اعتصابات صنفی و کارگری، موجب ناتوانی و چهبسا براندازی دولت میشود. بهرغم اینکه دولت آمریکا آزادی جریان چپ را دستآویزی برای تهدید و در نهایت سرنگونی کرده بود، بارها به دولت ملّی دکتر مصدق یادآور شده بود که آزادی آنان موجب تقویت ارودگاه کمونیسم میشود، دکتر مصدق نه باوری به این داده داشت و نه از باور راستین خود به «آزادی» حتی به بهای براندازی دولت ملّی، ذرهای عقبنشینی کرد.
در نشریات دست چپی و دست راستی، به راحتی میشد، ردپای تحریکات غربی و شوروی را دید. حتی برخی از نیروهای ملّی بهاو تأکید کردند که آزادی آنان، موجب براندازی نَهضَت و دولت ملّی است. بنابراین باید از قوه قهریه بهره گرفت. اما در روزهای بحرانی منتهی به کودتا گفت: آزادی برای همه اقشار و اصناف است. نه اصول اعتقادی من و نه قانون اساسی، چنین اجازهای را نمیدهد. بارها دوستان و جریانهای نزدیک از وی خواستند که آزادی احزاب، باورمندان به مذهبی خاص، حتی تفریحات و ... را مانع شود، اما به بهای رنجش و چهبسا دشمنی آنان، از این باور مقدس یعنی آزادی کوتاه نیامد. در پاسخ میگفت: من نخستوزیر همه آحاد ملّت و باید ضامن حقوق همه آنان، از هر قوم، مذهب، باور و نظری باشم.
دکتر مصدق آزادی و استقلال را دو روی یک سکه میدانست. نه هیچکدام را مقدم بر دیگری، بلکه مکمل هم میدانست. او معتقد بود که هیچ ملّتی بدون استقلال، روی آزادی را نخواهد دید. نه بدون آزادی، مستقل خواهد بود. «آزادی و استقلال» را دو رکن اساسی مهم بنا کننده «حاکمیت ملّی» و «دموکراسی» میدانست.
او «استقلال ملّی» را شرط قوام و دوام حیات ملّی ایرانزمین میدانست. از همین روی تعیینکننده سیاست ملّی و سرنوشت ملّت را مستقل از هر مداخله، منفعتطلبی و منافع قدرتها، در درون خود میهن و توسط آحاد ملت ایران میدانست.
نماد استقلالطلبی وی نهادینه کردن ملّی شدن صنعت نفت، بود. بهرغم انقلاب بزرگ مشروطه، صنعت نفت ایران، دستآویزی برای استیلاء و سلطهجویی قدرتهای جهانی از جمله روس و انگلیس و زمینه برای ایجاد استبداد مطلق داخلی شد. زیرا منافع آنان از نفت، بهگونهای بود که باید همواره با بحرانسازی، تهدید، کودتا، و حتی جنگ، استبدادِ مطلقی را ایجاد نموده و از طریق آن نظام استبدادی، منافع سلطهگرانه خود را تامین نمایند. در این صورت ملّت ایران نه تنها هیچ آزادی را تجربه نکرد، که استقلال وی تحت الشعاع قرار گرفت. از همین روی حاکمیت ملّی تبدیل به حاکمیتی فردی مبتنی بر میل و اراده پادشاه که مدافع منافع انگلیس بود، قرار گرفت. مصدق با طرح و پایریزی نَهضَت بزرگ ملّی شدن صنعت نفت، طومار سلطهگری و استعماری بریتانیای کبیر را نه در ایران، بلکه در جهان، در هم پیچید. کودتای ننگین 28 مرداد، گرچه دولت ملی دکتر مصدق را سرنگون کرد. اما رویکرد خشونتطلبانه و تهاجمی انگلیس، نه نشان از قدرت، بلکه نشان از ضعف آنان بود. رفته رفته زمینههای سقوط امپراطوری بریتانیا را فراهم کرد.
نهضت ملّی شدن نفت، نه تنها موجب بیداری روح و فرهنگ باستانی «استقلالطلبانه ایرانیان» گشت، بلکه موجب پایهریزی جنبشهای استقلالخواهی در ملل تحت استعمار و نیمه استعماری مشرقزمین شد. چنانکه در طرح کودتای 28 مرداد، بر این نکته تأکید شده که نهضت ملّی شدن نفت، موجب الگوبرداری ملل دیگر شده، باید این جریان چنان سرنگون شود که درس و اندرزی برای دیگر ملل شود!
نهضت ملّی دکتر مصدق و الگوهای فکری وی همچنان پیشاروی ماست. دکتر مصدق ضمن باور به سیاست بیطرفی، صلحآمیز، مسالمتآمیز و آشتیجویانه باور به روابطی شفاف، برابر، دموکرات در چارچوب حقوق ملّی در عرصه بینالمللی، با تمامی ملل داشت. از این حیث هیچگاه میز مذاکره و گفتوگو با امریکا، حتی انگلیس و شوروی را رها نکرد. آنان را به مذاکرهای شفاف در چارچوب حقوق بشر و حقوق بینالملل فرا میخواند. فرار از گفتوگو و مذاکره را ناتوانی یک دولت ملّی و پنهانکاری در روابط را در تضاد با حاکمیت ملّی و دموکراسی میدانست.
نیک پیداست که آغاز سلطهجویی و هژمونی آمریکا در خاورمیانه از کودتای 28 مرداد در ایران شروع شد. دکتر مصدق همواره بر این باور بود که ملّت آمریکا، ملّتی با فرهنگ است و همواره منادی استقلال و آزادی بوده است. در شروع ریاستجمهوری آیزنهاور، او متوجه رویکرد سلطهجویانه دولت آمریکا شد و بارها یادآور شد، ورود دولت آمریکا به روابطی که پیشتر انگلیس پی گرفته بود، فرهنگ غنی مردم آمریکا را تحتالشعاع قرار میدهد.
شوربختانه در ایران و غرب پیام دکتر مصدق شنیده نشد. درس و اندرز وی اکنون زبان حال ماست. رهیافت مداخلهجویانه و سلطهگرانه آمریکا از کودتای 28 مرداد تا بهامروز نه تنها، موجب بحرانآفرینی و ضربات سهمگین به حاکمیت ملّی و دموکراسی بوده است، بلکه «استقلال و آزادی» ملّت آمریکا را تحت تاثیر قرار داده است. حاجت به گفتن نیست که هر نوع مداخلهای و تهاجمی، نه تنها نقض حق حاکمیت ملی کشورها، ضد حقوق بشر و ناقض اصل استقلال است. نقض چنین اصولی از جمله استقلال (به واسطه پیوند عمیقش با فلسفه آزادی)، آزادی ملّت را تحت شعاع قرار میدهد.
دکتر مصدق برای تبیین پیوند ناگسستنی «استقلال و آزادی» نظریه «موازنه منفی» را ارائه کرد. دراین نظریه، هر نوع مداخلهای نهتنها نقض اصل استقلال در کشور دیگر است؛ بلکه نفس مداخله، اصل استقلال و حاکمیت ملی کشور مداخلهگر را هم مخدوش میکند.
از سوی دیگر حالکه مشخص شده که اساس مداخله نظام حاکم و در نهایت جنگهای نیابتی، با چراغ سبز ابر قدرتها بوده، به خوبی متوجه میشویم که این دام فریبکارانهای بود که برای تحت فشار، تهدید و تحریم قرار دادن ایران پهن شده بود. دولت پیشین آمریکا هیأت حاکمه را به مداخله فرا خواند و حال دولت فعلی با استناد به این مداخلهجویی، با ایجاد فشار، هراسافکنی، تهدید، تحدید و تحریم، امکان هر ابتکار عملی را از ملّت ایران ستانده است. این ملّت بزرگ و شریف ایران است که بدون توجه به تحرکات هر قدرتی بهپای دارنده «استقلال و آزادی» و «حاکمیت ملّی» خواهد بود. از یاد نبریم که دکتر مصدق در راستای نظریه موازنه منفی ضمن باورمندی به عادیسازی روابط، باوری به یک نظام سیاسی در تضاد با دیگر نظام های سیاسی در ساختار حاکمیتی قدرتها را نداشت. زیرا آنچه که مسلم و بدیهی است؛ منافع و حقوق ملّت است که اصول اساسی روابط را تعیین میکند، نه تغییر و تحول نظامهای سیاسی.
بیتردید نفس مداخلهجویی، نقض آشکار حق حاکمیت ملّی و استقلال کشورها محسوب میشود. بدیهی است اکنون بیش از پیش، دو اصل و ارزش «استقلال» و «آزادی» و همچنین «حاکمیت ملّی» ما به مخاطره افتاده است. نظریه «موازنه منفی» دکتر مصدق که برای تثبیت این اصول بنا شده، بر این باور است که موازنه منفی تنها در روابط بینالملل، نقش ندارد. بلکه ابر قدرتها با دستیازی به سلطهگری و سلطهپذیری، زمینه را برای استبداد فراهم میکنند. بنابراین استبداد عامل اساسی این مداخلهجویی است. «موازنه منفی» نظریه ای است که ضمن واکاوی سلطه و استیلاء، «استبداد» را عامل بحرانها میداند. ورنه اگر میل به مداخلهگری و سلطهجویی (در درون) نباشد، حاکمیت تن به روابط عادی میدهد، سیاست خارجی بازتابدهنده سیاست داخلی مبتنی بر حاکمیت ملّت خواهد بود.
جبهه ملّی ایران اکنون راه درست عبور از بحرانها و بدیل جدی را الگوی دکتر محمد مصدق میداند. بنابراین ضمن ارج نهادن به این روز بزرگ ملّی، الگو و پیام دکتر مصدق را که همانا «استقلال و آزادی» و «حاکمیت ملّی» است، اصل راهنمای عمل خود قرار داده است. درود فراوان به دکتر محمد مصدق، پایدار باد راه او که همانا برپایی «استقلال و آزادی» است.
مندرج در شماره ۲۰۱ نشریه پیام جبهه ملی ایران در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹