سختی «همایون شجریان» بودن و شدن!
چه بسیار اساتید آواز و موسیقی ایرانی که هیچ گاه کسی نفهمید پسران یا دخترانشان کجا هستند و به چه مشغولند؟ البته و صد البته پسر محمدرضا شجریان بودن در این میان نقش بزرگی دارد ولی تمام ماجرا این نیست.
همایون شدن حاصل سال به سال پشتکار و پیگیری؛ ماه به ماه رشد و نمو کردن؛ هفته به هفته بازنگری و تجدید نظر؛ روز، به روز تمرین؛ ساعت به ساعت مراقبه و مراقبت از خود و لحظه به لحظه هدف داشتن است.
31 اردیبهشت روز تولد همایون شجریان است، اسم او نیازی به معرفی ندارد زیرا کیست که نداند او پسر شجریان بزرگ (خسرو آواز ایران) است. ولی در توئیتر حدود یک ماه پیش یک توئیتی ترند (پربازدید) شد و آن هم این بود که:
«رفیقمون داروخانه بوده نصف شب همایون شجریان میاد دگزا (آمپول دگزامتازون) میخواسته، اینم نشناخته نداده. توضیح داده من خوانندهام کنسرت خارج از کشور دارم، دارم میرم فرودگاه میخوام. گفته اسمت؟ گفته شجریان. گفته با اون آقای شجریان نسبتی داری؟ گفته پسرشم. گفته ببین همین یه بارو به خاطر بابات بهت میدم.»
البته بعدا هم توضیح داده شد که این اتفاق چند سال قبل رخ داده ولی حال جدا از واقعیت یا خیالی بودن این توئیت باید گفت پسر شجریان بزرگ بودن همان اندازه که موهبت بزرگی است، همان قدر هم سخت است.
همین رابطه پدر و پسری همانگونه که بزرگترین شانس زندگی اوست، بزرگترین سدّ راه او هم میتوانست باشد. چون بیرون آمدن از زیر سایه اسم بزرگی چون محمدرضا شجریان به این سادگیها نیست و حال خود هویتی مستقل پیدا کردن دیگر تقریبا مانند امری محال است اما همایون با پشتوانه تربیت چند وجهی پدر و صد البته با استعداد، هوش، دانش، تفکر، شخصیت و مراقبت خودش آن را به بار نشانده است.
هر وقت از او یا کار او یادی میشود هیچگاه کسی آن جمله کلیشهای و تکراری «منم اگر جای او بودم همین میشدم» را بر زبان جاری نمیسازد، چون همه میدانیم همایون شدن یک راه یک شبه پیمودن یا یک موقعیت موروثی نیست که به لحظهای به دست آمده باشد.
هر وقت از او یا کار او یادی میشود هیچگاه کسی آن جمله کلیشهای و تکراری «منم اگر جای او بودم همین میشدم» را بر زبان جاری نمیسازد، چون همه میدانیم همایون شدن یک راه یک شبه پیمودن یا یک موقعیت موروثی نیست که به لحظهای به دست آمده باشد.
چه بسیار اساتید آواز و موسیقی ایرانی که هیچ گاه کسی نفهمید پسران یا دخترانشان کجا هستند و به چه مشغولند؟ البته و صد البته پسر محمدرضا شجریان بودن در این میان نقش بزرگی دارد ولی تمام ماجرا این نیست.
همایون شدن حاصل سال به سال پشتکار و پیگیری؛ ماه به ماه رشد و نمو کردن؛ هفته به هفته بازنگری و تجدید نظر؛ روز، به روز تمرین؛ ساعت به ساعت مراقبه و مراقبت از خود و لحظه به لحظه هدف داشتن است.
همایون شجریان مصداق بارز این مفهوم است که : «ارزش انسانها در آن چیزی نیست که به واسطه تولدشان در یک موقعیت خاص و یا یک خانواده خاص اتفاق بیافتد بلکه ارزش هر انسانی به آن دستاوردی است که خودش در زندگی برای خودش رقم میزند.»
در سالهای اخیر همایون با برادران پورناظری(تهمورس و سهراب) قطعات و آلبومهایی را منتشر کردند که با استقبال بسیار زیادی همراه شد آلبومهای : "نه فرشتهام نه شیطان" و "رگ خواب" . در این قطعات شعر و موسیقی علاوه بر اینکه ریشه در همان موسیقی اصیل ایرانی دارد بلکه به لحاظ احساسی هم حال و هوایی امروزی دارد و نسل جوان و پدران و مادرانشان همگی با این قطعات همراه شدهاند.
اما اگر برای کیفیت و توانایی آوازی همایون شجریان بخواهیم به یک نمونه مستدل اشاره کنیم باید از "شوق نامه" اثر محمدرضا درویشی آهنگساز و پژوهشگر برجسته کشورمان نام برد. "شوقنامه" حاصل پنج سال کار مداوم محمدرضا درویشی در ضبط و نتنویسی روایتهای مکتوب عبدالقادر مراغهای است. (عبدالقادر مراغهای، ریاضیدان، موسیقیدان و نوازندهی ایرانی قرن نهم هجری است که لقب «معلم ثانی» را در موسیقی دارد.و همراه با فارابی، ابوعلی سینا، صفیالدین ارموی و قطبالدین شیرازی از بزرگترین نظریهپردازان موسیقی ایرانی به شمار میرود.)
در فیلم مستند «شش سال و شش قرن» ساخته مجتبی میرتهماسب (که از روند گردآوری و ضبط این قطعات ساخته شده است) محمدرضا شجریان به صراحت و بدون تعارفات پدر و پسری از توانایی همایون در اجرا قطعاتی به این سختی حرف میزند.
برند شجریان یک برند والا نه فقط در موسیقی بلکه در تاریخ فرهنگی هنری ایران است و محافظت از این برند فقط در وجه زندگی اجتماعی خود مسئولیتی بزرگ برای فرزندان استاد شجریان به همراه داشته و دارد ولی الان با حضور و جایگاه بالای همایون هم در عرصه موسیقی دیگر به یک اتفاق نادر تبدیل شده است. روز تولدش مبارک.
عصر ایران ؛ کاوه معینفر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همایون شجریان، آوازی که پرآوازه شد