"نخ تسبیحی که مهرههای مختلف اصولگرایی را تاکنون به هم وصل میکرده است، دشمن یا رقیب مشترکی به نام "اصلاحطلبان" بوده است. این نخ تسبیح با حذف اصلاحطلبان از مجلس، اینک در حال گسسته شدن است و از این پس دیگر نمیتواند نقش وحدتبخش را برای اصولگرایان بازی کند."
احمد زیدآبادی در یادداشتی در کانال تلگرام خود درباره مجلس یاردهم با عنوان "مجلس یازدهم؛ پدیدهای نوظهور؟" نوشت: مجلس یازدهم افتتاح شد؛ مجلسی که به نظرم جنجالیترین مجلس پس از انقلاب خواهد بود!
در نگاه نخست، شاید عنوان "جنجالیترین" برای مجلس یازدهم قدری گزافهگویی به نظر آید، چرا که قریب به اتفاق نمایندگان این مجلس خود را "اصولگرا" مینامند و بنابراین انتظار نوعی وحدتِ نظر و عمل از آنها میرود.
وحدت، اما درجۀ بسیار بالایی از "بلوغ سیاسی" را طلب میکند امری که نه فقط در بین اصولگرایان بلکه اصولاً در عرصۀ سیاسی ایران به کالایی اگر نگوییم نایاب به پدیدهای کمیاب تبدیل شده است. بنابراین، انتظار اتحاد بین گرایشهای گوناگون اصولگرایی در مجلس عبث است و آنها به زودی اختلافات عمیق خود را به نمایش میگذارند.
در واقع، نخ تسبیحی که مهرههای مختلف اصولگرایی را تاکنون به هم وصل میکرده است، دشمن یا رقیب مشترکی به نام "اصلاحطلبان" بوده است. این نخ تسبیح با حذف اصلاحطلبان از مجلس، اینک در حال گسسته شدن است و از این پس دیگر نمیتواند نقش وحدتبخش را برای اصولگرایان بازی کند.
از این رو، اصولگرایان برای ادامۀ اتحادشان یا باید دشمن یا رقیبی را در خارج از دایرۀ خود دست و پا کنند و یا بر روی برنامههای عملی مشخصی به توافق و اشتراک برسند.
با این حساب، بخشی از آنها خواهند کوشید تا با معرفی دولت حسن روحانی به عنوان یک موجودیت اصلاحطلبانه یا میانهروانه، محملی برای تداوم اتحاد خود پدید آورند و با حملۀ بیامان به آن، نه فقط تمام مشکلات جاری را به شیوۀ حکمرانی قوۀ مجریه نسبت دهند بلکه اختلافات بین خود را نیز پنهان نگه دارند.
دولت روحانی، اما عمر درازی پیش رو ندارد. کمتر از یک سال به انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است و به فرض آنکه اصولگرایان آن را به عنوان هدف اصلی تهاجم خود تعریف کنند، این یک سال به سرعت برق سپری خواهد شد.
بدین ترتیب، تنها راه تداوم وحدت اصولگرایان اجماع بر روی برنامۀ ایجابی مشخصی برای ادارۀ کشور است؛ چیزی که مطلقاً نزد آنان یافت نمیشود. اصولگرایان بر خلاف ادعایشان هیچ برنامۀ روشن و منسجم و واقعبینانهای برای حل معضلات کشور ارائه نکردهاند و هیچگاه از طرح شعارهای تخیلی، ناهمگون و ناسازگار با شرایط ایران فراتر نرفتهاند. با تسخیر مجلس در این شرایط خطیر، اما آن شعارها دیگر کاربرد ندارد و آنها در رویارویی با مشکلات عینی نیازمند درجهای از واقعنگری هستند.
طبعاً بخشی از اصولگرایان که سابقۀ کار اجرایی دارند و با سرشت مشکلات کم و بیش آشنا شدهاند، استعداد بیشتری برای حرکت به سمت واقعبینی دارند، اما بخشی دیگر که اصولاً در خیالات خویش زندگی میکنند، با هرگونه برنامۀ مبتنی بر واقعیات عینی سرسختانه مخالفت میکنند.
به احتمال زیاد، این دو دسته از اصولگرایان در مجلس یازدهم به تدریج در مقابل هم صفآرائی میکنند و تعدادی هم به "وسط بازی" در این بین مشغول میشوند.
در این میان، کمبود منابع نیز در تیز کردن آتش اختلاف بین اصولگرایان عملگرا و تخیلی نقش مهمی بازی خواهد کرد. در واقع تا زمانی که منابع درآمدی دولت به وفور در دسترس باشد، امکان تقسیم آن به گونهای که همۀ طرفهای یک نزاع سیاسی را راضی و یا دست کم کنترل کند، وجود دارد، اما به محض آنکه منابع کاهش یابد و بالاخص زمانی که منابع حکم کیمیا پیدا کند، دیگر تقسیم آن بر اساس منافع روزافزون نیروهای سیاسی و پایگاه اجتماعی آنان به امری بینهایت دشوار تبدیل میشود و موجبات برخوردهای فزاینده را فراهم میکند.
در حقیقت، نیرویی که در تقسیم منابع خود را مغبون احساس کند، به موضع شورشگری میافتد و با متهم کردن رقیب به انواع مفاسد و دغلکاری، دعوا را روز به روز تندتر میکند.
به هر حال، اصولگرایان روزهای جنجالی و سختی پیش رو دارند. چه بسا گرایشهای تخیلگرای آنها به حاشیه روند و منزوی شوند و در نتیجه عملگرایانِ آنها در صدد یارگیری از بخشی از اصلاحطلبان برآیند و نوع صفآرایی سنتی نیروهای سیاسی داخلی در سه دهۀ اخیر را کاملاً به هم بزنند. چه بسا ماجرا به صورتی معکوس پیش رود و تخیلگرایان به نیروی غالب تبدیل شوند. در هر صورت مجلس یازدهم از نقطهنظر ایراد نطقهای غرا و هیجانی و جنجالی نمونۀ بدیعی در تاریخ جمهوری اسلامی خواهد شد و توجه رسانهها را شاید حتی بیش از مجلس ششم به خود جلب خواهد کرد.
فرارو