به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۹۹

دلنوشته اى به بهانه فرا رسیدن ٢٩ اردیبهشت ماه برابر با سالروز ولادت دکتر محمد مصدق، الهه امیرانتظام

الهه امیرانتظام، دکتر محمد مصدق  
نامت سپیده دمى است
که بر پیشانى آفتاب مى گذرد
متبرک باد نام تو
و ما همچنان دوره مى کنیم روز را و هنوز را…
به نام خالق زیبایی ها
یکصد و سى و هشت سال قبل در چنین روزى، در بیست ونهمین روز از دومین ماه بهار سال ١٢۶١ نوزادى در ایران زمین چشم به جهان گشود که بعدها به برجسته ترین چهره سیاسى تاریخ معاصر ایران تبدیل شد. 
وى را محمد مصدق نامیدند. مردى که به مصداق نام پر آوازه اش نمونه صداقت و مؤید راستى و راستگویى در ابراز عشقش به میهن خود بود. بزرگمردى که بعدها در نحوه عملکرد خود در عرصه پر تلاطم سیاست، و در یکى از پر آشوب ترین مقاطع تاریخى کشورمان، با نقش آفرینى هایی ویژه توفیق یافت تا احترامى جاودانه نزد ایرانى و غیر ایرانى آفریده و از خود به جاى بگذارد. 
دکتر محمد مصدق را شاید بتوان بسان پدیده اى منحصربفرد در تاریخ مبارزات ملى کشورمان نگریست که با تبلور خصوصیات خاص خود در شخصیت سیاسى/ اجتماعى اش توانست میهن دوستان را غرق در غرور و دشمنان استقلال و آزادى ایران را حیرت زده و حتى عصبانى نماید! 
این غافلگیرى تاریخى حس انتقام را در آنهایی برانگیخت که خود را قیم ملت ایران مى دانستند؛ حاکمان مطلقى که در راستاى دستیابى به منافع ملى، خود خواهان قربانى کردن بسیارى از جوامع بشرى زمان بودند. 
اما روزگار چه بازى ها دارد! چرا که همین حاکمان مطلق پس از گذشت چندین نسل، زبان به ابراز شرمندگى و ندامت از عملکرد خود در برابر ملت ایران گشودند. 
گر چه مصدق دیگر نبود تا ببیند و بشنود که عدالتخانه تاریخ در باب او چگونه به قضاوت نشسته ولى اگر بگوییم که این اعتراف تاریخى، اگر چه صادقانه هم نبوده باشد اما براى ملت بزرگ ایران همواره یک پیروزی محسوب گردیده شاید اغراق سیاسی نکرده باشیم!؟ 
به عبارتى دیگر امتیازى درخشان در بازى سیاست کسب گردید که ما ملت ایران بایستى آنرا مدیون شیوه خاص و نتیجه عملکرد روش سیاستمدارانه کهنه کارى بدانیم که با تدبیر و دوراندیشی خود مسبب این سربلندى جاودانه برای نسل ها گردید. 

چنین بود که محمد مصدق تبدیل به نامی نیک و فراموش ناشدنی در لابلای صفحات تاریخ معاصر شد که می رفت تا خوانندگان بیشماری را نسل در نسل مجذوب خود نماید.

زنده یاد دکتر محمد مصدق در طول حضور پربارش در صحنه سیاسی ایران بر اساس عقاید و باورهای نهادینه شده در ذهن فعال و جستجوگر خود، که جملگی نشاًت گرفته از عشق وی به میهن و هم میهن بوده، در اثر رفتارهای ویژه اما سراسر صادقانه خود تبدیل به چهره ای تاریخ ساز شد که دورنمای سیاسی کشور و سرنوشت ملت خود را جانانه دچار دگرگونی نمود. 

گر چه دکتر محمد مصدق نتوانست متاسفانه به لحاظ زمانی و کمی از حضور لازم در صحنه سیاسی کشور به میزان کافی بهره مند گردد، اما کیفیت فعالیت هایش و چگالی وجودش چنان‌غنی و قوی بوده که نسل های بعدی تا به امروز همچنان‌شیفته و‌مجذوب شخصیت وی مانده، و در صورت بهره مندی راستین از حس قابل تقدیر میهن دوستی و ملی گرایی، خواهند توانست با الهام از منویات وی پاسدار وفادار نه تنها تاکیک ها بلکه استراژی کلان مصدقی در پاسداری از آزادی و آزادگی باشند. 

بدون شک رهروان صدیق راه مصدق موفق خواهند گردید که با استقامت و بکارگیری درایت و شکیبایی سیاسی و کنار گذاردن منیت ها ، در اقدامات مدبرانه و‌ در قالب فعالیت های اصولی و موثر تشکیلاتی یک خواسته دیرینه مصدقى را که همانا احترام به رای و‌خواسته ملت است از وزین ترین مطالبه تبدیل به پراگماتیک ترین سیاست راهبردی و عملى نمایند. 

آنانیکه راه و مرام مصدق را روش و منش خودقرار داده اند بایستی با اعتماد بنفس و، در راستای دستیابی به اهداف میهنی، خود را راست آزمایی نموده و عمیقا با باور خود نتیجه نمایند که در ساختن ایرانی آباد از برای ملتی سربلند میتوان از نقشه راهی که میراث مصدق بزرگ است بهره ای بهینه گرفته و یا راهی یافت و یا راهی ساخت.

فعالیت بی وقفه و امیدوارانه عاشقان این مرز و بوم آنها را تدریجا موفق خواهد گرداند تا با استفاده صحیح از تاکتیک ها و همزمان‌با گزینش یک راهبرد اصولی در رویارویی با جهان بیرونی بتوانند نه تنها امنیت داخلی و تمامیت ارضی را حفظ نمایند، بلکه با قرار دادن ایران در جایگاهی که بحق در خور آن است ضامن و حافظ ثروت و استعدادهای خدادادی ملتی باشند که روزگاران خوشبختانه از چنین غنایمی بهره مندش نموده است. 
آیا دستیابی به چنین موفقیت هایی در عرصه سیاسی کشور، که صد البته مستلزم حوصله، انسجام و استمرار سیاسی است، آیا نتیجه اى جز محقق نمودن خواسته قلبی مصدق بزرگ برای میهن و‌ملتش در بر خواهد داشت؟ 
تبدیل کردن یک رویا به حقیقتى دل انگیز براى یک ملت نمى طلبد جز یک اراده پولادین و یک باور نهادینه شده ملى در هر یک از ما و همه ما که خواهان ایرانى آباد و سربلند هستیم.

اگر مصدق بزرگ اکنون در میان ما بود شاید القاى این حقیقت نه تنها به حاکمیت و اپوزیسیون بلکه به کل بدنه جامعه بسى سهل تر و قابل فهم تر مى گشت که در نهایت و لاجرم این منافع ملى است که بایستى در اولویت قرار گیرد.

 بنابراین آنچه آنها پیشه نمایند، و یا ما پیش بگیریم، بایستى الزاما بنام “سعادت ملت ایران” بوده و چنین ثبت گردد. در غیر اینصورت آنچه از ما در حافظه تاریخ بجای خواهد ماند لکه هایی تیره وتاری خواهند بود که نه زدودنی هستند و نه قابل جبران! و ما می مانیم با عملکردی غیرقابل دفاع در عدالتخانه تاریخ و در پیشگاه قضاوت بیرحمانه آن!

شاید آیندگان ببخشند و بر ما ببخشایند اما هرگز فراموش نخواهند کرد!

الهه امیرانتظام
۲۹ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹