عبدالکریم سروش یکبار دیگر علیه آزادی و دمکراسی و خرد قیام کرد. بدنبال نشست اپوزیسیون در دانشگاه جرج تاون، سروش به سخنرانان حمله کرده، بدفاع از اسلام و خمینی دست زده، ضدیت خود را علیه انقلاب «زن زندگی آزادی» و کینه خود را علیه رهایی زن نشان می دهد.
در این حمله سروش از جمله نکاتی که مطرح می کند اینستکه این کنفرانس نشست «بی لیاقت ها» و «پرروها» می باشد. در این حمله سروش خمینی را مردی معرفی می کند که یک عمر نماز شب خواند و با پاکیزگی زیسته بود و مظهر پاکی و تقوا و تعهد و طهارت بود. سروش در انتقاد به کنفرانس و در دفاع از اسلام می گوید در این نشست نامی از اسلام و دین قاطبه مردم در میان نیست و اینان با سنت دینی قوی و قدیم مردم آشنا نیستند. سروش می گوید این پرروها بساط رهبری برای ایران بپا کرده و با اشاره به گلشیفته فراهانی می گوید یکی از آنها سراپا برهنه شد تا او را به خانواده هنری راه بدهند. سروش در حمله خود برآشفته شده و می گوید آن دیگر جرات می کند از دادگاهی کردن میرحسین موسوی حرف می زند.
آقای سروش علیه انقلاب مهسا خشمناک است. او می داند که هدف این انقلاب با گرایش زنانه در پی برانداختن نظام جمهوری اسلامی است. او هرگز به حمایت از این انقلاب نپرداخت و بارها از آیت الله های مجتهد خواست تا به «ولی فقیه» افراطی گری ها را گوشزد کنند تا نظام حفظ شود و نهی از منکر و امر به معرف قرآنی اجرا شود. حمله سروش به این نشست در واقع حمله به انقلاب ایران است. چرا؟ زیرا این انقلاب علیه قدرت سیاسی دینی و مخالف ارزش های اسلامی است، این انقلاب نفی آخوند و نواندیش دینی است، این انقلاب دارای گرایش لائیسیته است و به همین خاطر سروش به نشانه های این دمکراسی خواهی حمله می برد.
سروش از «پرروها» و «بی لیاقت ها» صحبت می کند. او مصداق تاریخی و اجتماعی و سیاسی پرروهای واقعی را به خاطر تعصب مذهبی خود نمی فهمد. برای ایرانیان پرروها همان قوای اسلام هستند که به سرزمین ایران حمله کردند، همان علی و حسن و حسین هستند که در مقام استعمارگر بر سرزمین ایرانیان سلطه داشته و آنرا سرکوب کردند. پرروها همان آخوندهای تبهکاری هستند که بمثابه مرجع تقلید از مردم خمس و زکات گرفتند و مغز آنها را به آیه های قرآن و روایت شیعه آلوده و فلج کردند. پرروها همان نواندیشانی دینی هستند که گندابخانه اسلام استعماری را دکور بستند و آیه های مرگ را «رویاهای رسولانه» معرفی نمودند تا مردم ایران در نادانی خفتبار همیشه باقی بمانند.
سروش از خمینی بعنوان الگوی خود می گوید. او چندی پیش گفته بود که خمینی مردمی ترین فرد این کشور بود، رهبری در دل مردم بود و از هخامنشیان تا امروز با سوادترین رهبر این کشور بود و او فقیه درجه اول بود و فلسفه خوانده بود. این بار سروش برای رهبر فکری اش می گوید خمینی یک عمر نماز خواند و کسی بود که یک عمر با پاکیزگی زیست. آقای سروش در خمینی الگوی مثبت و دلپذیر می بیند و ماهم در خمینی الگوی یک نظام توتالیتر، یک رهبر فاسد و بیشرف و کودک آزار می بینیم. بی سبب نیست که خمینی سروش را برای شورای انقلاب دانشگاه در نظر می گیرد و اجرای طرح فاشیستی بستن دانشگاه را به دست افرادی مانند او می سپارد. همان خمینی جلادی که دستور کشتار هزاران کنشگر سیاسی را صادر کرد، همان مستبدی که گفت قلم ها را می شکنم، همان خونخواری که گفت روی آیه های قتال باید تاکید کرد و گفت علی امام اول حق داشت که سر صدها یهودی را برید. روسای اسلامگرا یعنی قاتل و یا حامی قاتل. آقای سروش حامی جلاد خمینی است.
سروش سخنرانان دانشگاه جرج تاون را سرزنش می کند که چرا از اسلام نمی گویند. سروش نمی داند که کجای زمین و زمان ایستاده است. پس از 1400 سال تجاوز استعماری اسلام به سرزمین ما، پس از 500 سال شیعه سازی توسط مغول و صفویه و دستکاری و جعل روایت های ارتجاعی و تقلبی کلنی ها و مجلسی ها و ساختن امامان شیعه، پس از 44 سال انقلاب شوم 1357 و قدرت سیاسی شیعه قداره بندان و تبهکاران حوزوی و نظامی و تکنوکراتها و اصلاح طلبان مجیزه گوی درگاه خمینی و خامنه ای و بالاخره پس از ماه ها از انفلاب مهسا، سروش نفهمیده که انقلاب «زن زندگی آزادی» نه تنها خواهان سرنگونی حکومت اسلامی است، بلکه افزون برآن شمار بسیاری از شهروندان آگاه ایرانی اسلام و شیعه گری را ترک کرده و ایدئولوژی مخرب شیعه گری و قرآنی را بدور افکنده اند. سقوط اسلام سیاسی در جامعه ایران و درک قرآن بعنوان یک منشور جنایتکاری علیه بشریت توسط شهروندان آگاه ایرانی، یک تحول بزرگ تاریخی است. سروش نمی فهمد که اسلام بطور قطعی در ایران شکست خورده است. دیگر دکان مذهبی آخوند و نواندیش رونقی نخواهد داشت.
سروش به هنرمند سینما گلشیفته فراهانی حمله می کند. حمله او بر پایه دروغ است زیرا سروش می گوید گلشیفه برهنه شد تا در دنیای هنری پذیرفته شود. این هنرمند پیش از خروج از کشور بعنوان یک بازیگر حرفه ای شناخته شده بود و پس از خروج و پیش از انتشار عکس خود فعالیت سینمایی برجسته داشت و دنیای سینما او را خوب می شناخت. نکته دیگر اینکه سروش مانند تمام اسلامگرایان که پاتولوژی سکسی دارند، به این هنرمند از زاویه جنسی حمله می کند. ذهن اسلامزده و عقب مانده سروش معنای انتخاب آزاد یک زن را نمی فهمد. تاثیر تخریبی قرآن افراد را به قربانیان حقیر تبدیل می کند و آنها را عقده ای و ضد زن بار می آورد.
سروش می گوید یکی از سخنرانان خواستار دادگاهی شدن میر حسین موسوی شده و این خواست برای او غیرقابل قبول است. میرحسین موسوی از سال 1360 تا 1368 نخست وزیر جمهوری اسلامی بود. سازمان عفوبین الملل در 9 سپتامبر 2020 در بیانیه ای میرحسین موسوی را به عنوان نخست وزیر وقت در جریان اعدامهای سال ۶۷ مظنون به پنهانکاری ادامهدار و یاریرسانی در کشتار زندانیان سیاسی معرفی کرد. اینکه اقای موسوی پس از انتخابات تقلبی 1388 در حصر و زیر فشار قرار گرفت منتفی کننده بررسی قضایی و سیاسی او در برابر یک دادگاه مدرن نیست. افزون بر آن، سروش نیز در رابطه با بستن دانشگاه و سرکوب استادان و دانشجویان، باید در برابر یک دادگاه واقعی قرار گیرد تا نقش او دقیقن روشن گردد.
آقای سروش، شما بر خلاف میثاق بین المللی و منشور حقوق بشر در سرکوب اندیشه و آزادی بیان در زمان بستن دانشگاه شرکت داشته، شما در انتشار خرافه های اسلامی و مقابله با خردگرایی شرکت داشته، شما در پخش خشونت گرایی قرآن و اغتشاش در گسترش نقدعلمی شرکت داشته، شما در حمایت از خمینی مستبد و قدرت سیاسی ولایت فقیهی او شرکت داشته، و به این دلایل من شما را متهم میکنم.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه