ویدا فرهودی
اشاره
ز شعر تازه ات چکد طراوت دوباره ای
تو ای بهار می کنی به سبزه چون اشاره ای
چه صادق است بودنت و گـَرد غم زدودنت
چه صادق است بودنت و گـَرد غم زدودنت
نويد سرخ نو شدن، گذر ز سردی کهن
بلوغ لفظ "ما"ز"من"، چو شعله از شراره ای
زمانِ ردّ فاصله گرفتن و شکستن اش
و در ميانه ی عطش، بر آرزو نظاره ای
که روی بال آرزو، گشوده شورِ جستجو
تصاعدی ز گفتگو، بدون استعاره ای
بهار مژده می دهد، که وَهم زرد می شود
و غنچه سرخ می دمد به زايش بهاره ای
بده دوباره دست خود به دست يار هم صدا
که بشکفد پيامتان بدون استخاره ای!
و گل به گل ز هر کجا، دهد به زندگی بها
شروع سبزه ای دگر به همت اشاره ای
ویدا فرهودی
بهار ۱۳۹۲