به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۹۲

درباره تصوير ايرج در فيلم پهلوان آواز
شماي كلي از تصوير مرد آوازه‌خوان


علي عظيمي‌نژادان
در دو ماه اخير دو اثر به صورت مكتوب و تصويري درمورد حسين خواجه‌اميري (ملقب به ايرج) خواننده توانا و شهير ايراني روانه بازار شد. يكي شماره 54 ماهنامه گزارش موسيقي كه بخش مهمي از آن ضمن گفت‌وگويي با ايرج به شرح كاملي از آثار و زندگي هنري او اختصاص داده شده بود و ديگري فيلم «پهلوان آواز» به تهيه‌كنندگي، داريوش باباييان و به كارگرداني بهروز خلجي که در شبكه ويدئويي سراسري ارائه شد. در اينجا قصد آن دارم كه به بهانه انتشار فيلم «پهلوان آواز» به صورت اجمالي به نكات مثبت و منفي اين فيلم مستند بپردازم.


1- فيلم نسبتا خوش‌ساخت است و كارگردان و تهيه‌كننده آن كم و بيش موفق شده‌اند شماي كلي از زندگي و آثار آقاي ايرج ارائه دهند. اين فيلم برخلاف بسياري از فيلم‌هاي مشابهي كه از زندگي هنرمندان و نويسندگان و كلا مشاهير كشور تهيه مي‌شود، فرم و صورتي يكنواخت ندارد و سعي شده علاوه بر گفت‌وگوي نسبتا بلندي كه توسط شادروان منوچهر نوذري با ايرج صورت گرفته در ميانه كار بخش‌هاي مختلفي از اجراهاي او با اركسترهاي مختلف داده شود و به فراخور موضوعي كه ايرج درباره‌اش سخن مي‌گويد سخنان طيف‌هاي گوناگوني از هنرمندان (اعم از اهل موسيقي و سينما) هم پيرامون او و آثارش ارائه مي‌شود و به خصوص پخش برخي از فيلم‌هاي قديمي ايراني از جمله فيلم‌هاي خاطره‌انگيزي كه فردين در آنها ايفاي نقش كرده بود و همچنين نمايش قسمت‌هايي از فيلم‌هاي خصوصي هنرمندان كه تاكنون به صورت رسمي انتشار نيافته بودند، مانند اجراي آوازي زيباي شادروان حسن گل‌نراقي (خواننده آهنگ معروف مرا ببوس) با همنوازي پيانو آقاي انوشيروان روحاني كه با حضور طيف وسيعي از هنرمندان حدود بيست و چند سال قبل در منزل آقاي فريدون حافظي اجرا شده بود از نكات قابل توجه و جذاب اين فيلم مستند است.

همچنين نمايش بخش‌هايي از اجراي آوازي زيباي ايرج با همنوازي تار استاد جليل شهناز در دستگاه شور (متعلق به دوران قبل از انقلاب)، اجراي تصنيفي در دستگاه ماهور با همراهي اركستر راديو و تلويزيون ملي، اجراي آوازي او در مراسم ختم شادروان حبيب‌الله بديعي با همكاري مرحوم اسدالله ملك، حسن سلطاني (نوازنده سنتور) و جهانگير ملك (ضرب) در دستگاه سه‌گاه، نمايش بخش‌هايي از كنسرت او در سال 1383 در شيراز و اجراي دوصدايي او با يكي از شاگردانش آقاي احسان فدايي و علاوه بر همه اينها توضيحات آقاي چنگيز جليلوند (مدير دوبلاژ و دوبلور شهير ايراني كه از جمله سال‌ها در سينما به جاي فردين صحبت مي‌كردند) و شادروان ارحام صدر پيرامون همكاري‌هاي خود با ايرج در سينما و چگونگي شيوه همكاري فردين و ايرج در فيلمفارسي‌هاي گذشته از نكات قابل توجه و جالب ديگر اين فيلم به خصوص براي كساني است كه چندان با برخي جزييات آشنا نيستند.

حضور پرثمر مرحوم منوچهر نوذري به عنوان پرسش‌كننده اصلي از ايرج درباره كارهايش و ارائه برخي سوالات ساده ولي در عين حال هوشمندانه او در زمره نكات مثبت ديگر اين فيلم مستند باشد. از تمام اينها گذشته، نمايش فصل‌هايي از تاريخ فرهنگي و هنري ما (چه با آن موافق يا مخالف باشيم) از جانب شبكه رسمي كشور كه سال‌ها با مطرح كردن نام هنرمنداني چون ايرج و فردين و بسياري ديگر مساله داشتند را مي‌توان به فال نيك گرفت. هرچند در اين ميان برخي حدس و گمان‌ها حاكي از آن است كه كمرنگ شدن حضور خوانندگاني چون شجريان در محافل عمومي و رسمي در توجه بيشتر بخشي از مديران دولتي به هنرمنداني چون ايرج و گلپا بي‌تاثير نبوده است.

2- فيلم در يك نماي كلي به بررسي فعاليت هنري ايرج در عرصه موسيقي و سينما مي‌پردازد و براي افرادي كه اطلاعات زيادي در مورد او ندارند مي‌تواند مفيد باشد ولي اولا اين اطلاعات جامع نيستند و ثانيا به ندرت براي كساني كه اطلاعات‌شان در حد متوسط و نسبتا بالايي از تاريخ موسيقي ايراني است، اقناع‌كننده است. در مجموع بيشتر مسائلي كه پيرامون اين هنرمند در اين فيلم مطرح مي‌شود تكراري است و كمتر حاوي نكته يا نكات بديعي پيرامون فعاليت‌هاي هنري اوست.

در اين زمينه مهم‌ترين ايراد فيلم اين است كه به نسبت مدت زمان طولاني‌اي كه از جانب دست‌اندركاران آن براي توليد اين فيلم وقت صرف شده است (كه چيزي حدود هفت، هشت سال را دربرمي‌گيرد) فيلم به لحاظ دادن اطلاعات مفيد درباره اين هنرمند (چه مربوط به قبل و چه مربوط به پس از انقلاب) بسيار فقير است.

وقتي به هر دليلي ساخت و توليد هر فيلمي طولاني مي‌شود از دست‌اندركاران آن، اين انتظار مي‌رود كه اطلاعات خود را درباره زمينه‌يي كه كار مي‌كنند بالاتر ببرند و به خصوص با مطالعه مصاحبه‌ها و گفت‌وگوهاي قبلي در مورد اشخاص و جست‌وجو براي يافتن فيلم‌ها و فايل‌هاي صوتي تازه‌تر از مراكز گوناگون و حتي افراد خصوصي و با مشاوره و مصاحبه‌هاي گوناگون با اهل فن در اين زمينه آرشيو خود را كامل‌تر كرده تا بتوانند اثر به مراتب بهتري ارائه دهند. نكته مهم اين است كه بار اصلي كسب اطلاعات مفيد در اين فيلم از جانب شادروان منوچهر نوذري بوده (كه بخش اصلي گفت‌وگو با ايرج را ايشان برعهده داشتند) كه با توجه به اينكه ايشان در سال 1384 فوت كردند، به نظر مي‌رسد كه توليدکنندگان اين فيلم چند سال پس از فوت ايشان به خود زحمت چنداني ندادند تا با ايجاد گفت‌وگوهاي تازه با شخص ايرج و هنرمندان ديگر، اطلاعات خود را درباره اين هنرمند تكميل كنند و با ايجاد پرسش‌هاي تازه و مفيد به كشف برخي ابهامات در اين زمينه كمك كنند. معلوم نيست كه اگر شادروان نوذري به دست‌اندركاران ياري نمي‌رساند، اينها در اين زمينه چه مي‌كردند؟ البته اطلاعات مهم ديگر اين فيلم از آقاي جليلوند و ارحام صدر اراده شده اما هيچ يك از اين بزرگواران به دليل عدم احاطه به تاريخ موسيقي ايراني و فعاليت‌هاي ايرج و عدم آشنايي با سبك‌هاي مختلف آوازي و جزييات فني موسيقي سنتي ايران نتوانسته‌اند پرسش‌هاي خيلي حرفه‌يي در اين زمينه ارائه دهند. فقط شادروان نوذري به خاطر حرفه‌يي بودن در زمينه كاري خودش توانسته در برخي مواقع يكسري سوالات مفيد عامه‌پسند و پرسش‌هايي كه براي بسياري از مردم مي‌توانسته جالب باشد، از آقاي ايرج بپرسد. يكي از مشكلات در اين زمينه به شخص خود ايرج برمي‌گردد كه در مقام گفت‌وگوشونده خيلي خوب عمل نمي‌كند.

اصولا فردي كم‌حوصله در پاسخ دادن به پرسش‌هاست و اينجاست كه اهميت پژوهشگران و مصاحبه‌گران حرفه‌يي در اين ميان بيشتر آشكار مي‌شود و در چنين مواقعي اين وظيفه پرسشگران و ژورناليست‌هاي است كه با روحيه جست‌وجوگرانه و ذهني فعال و مدرن (نه نگاهي از سر تنفر و شيفتگي و نه رويكردي منفعلانه) با روش‌هاي نوين و تحقيقات فراگير، اين نقيصه را جبران كنند. تا آنجايي كه نگارنده تحقيق كرده است تاكنون تنها چند مصاحبه نسبتا قابل قبول (نه ايده‌آل و درجه يك) با ايرج در جرايد و كتب مختلف وجود دارد كه تا اندازه‌يي مي‌تواند ماده خامي براي تحقيقات بعدي قلمداد شوند. پيداست كه دست‌اندركاران اين فيلم با اين گفت‌وگوها آشنا نبوده‌اند و اكثر آنها را نخوانده‌اند و اين نقصان جدي براي كار آنهاست و اين هم معضلي است در فرهنگ ما كه همگان كارها را از صفر شروع مي‌كنند و بنابراين تداومي منطقي در ارائه اكثر كارها وجود ندارد. پس آقايان «باباييان» و «خلجي» آنقدر كه بر فرم كاري خود و ارائه كار نسبتا خوبي در اين زمينه تكيه كرده‌اند و البته در اين زمينه كم و بيش موفق بوده‌اند در ارائه محتوا و اطلاعات مفيد چندان موفق نبوده‌اند.

3- اما برخي نكات جالب كه با ديدن اين فيلم از زندگي، سليقه‌ها و آثار ايرج به آن برمي‌خوريم از نظر نگارنده عبارتند از اينکه؛ ايرج در ميان خوانندگان ديگر آوازي به صداي نادر گلچين و تا حدودي اكبر گلپايگاني علاقه خاصي دارد. در مورد گلچين معتقد است كه با وجود محدود بودن وسعت صدايش كه دو دانگ بيشتر نداشت، اشعار را خيلي لطيف و زيبا مي‌خواند و بيان مي‌كرد و گلپا هم صداي پرصلابت و قدرتمندي داشت. ايرج در مصاحبه با گزارش موسيقي البته از منوچهر همايون‌پور هم به نيكي ياد و ابراز كرد كه من در آن زمان عاشق صدا و سبك خواندن او بودم. در مورد نوازندگان سازهاي مختلف هم در چند جا از جمله در همين فيلم ابراز مي‌كند كه به شدت دوستدار ويولن نوازي پرويز ياحقي بوده است. او در چند جاي ديگر از سبك نوازندگاني چون مرحوم ورزنده (نوازنده سنتور) حبيب‌الله بديعي و فرهنگ شريف به نيكي ياد كرده است.

او در اين فيلم هم علاقه‌مندي خود به سبك خواندن تاج اصفهاني و كلا مكتب اصفهان را بيان كرده است و در عين حال تاكيد مي‌كند كه از سبك آوازي مرحوم اديب خوانساري هم بدش نمي‌آمد. او در پاسخ اين پرسش نوذري كه از شكل كدام يك از سازهاي ايراني خوشش مي‌آيد؟ پيانو را مثال مي‌زند و مي‌دانيم كه دختر او موسوم به اليكا هم در زمره نوازندگان پيانو است. او در پاسخ به اين سوال نوذري كه از يادآوري كدام يك از ترانه‌هايي كه تاكنون در فيلم‌ها خوانده‌يي خنده‌ات مي‌گيرد؟ به ترانه «آقا دزده سلام» اشاره مي‌كند.

ترانه‌يي كه در فيلم «قهرمان قهرمانان» ساخته سيامك ياسمي (1344) اجرا شده و در اين فيلم هم به جاي فردين آواز خوانده است (گفتني است كه در اين فيلم مستند ضمن پخش تصويري اين فيلم، نام فيلم به عنوان زيرنويس نمي‌آيد). در اين مصاحبه ضمن اشاره ايرج به علاقه‌مندي او به شعر شاعراني چون رهي‌معيري و پژمان بختياري به محمدحسين شهريار هم اشاره مي‌شود كه در جلد دوم ديوانش شعري هم در ستايش «ايرج» سروده است (شهريار شاعري آشنا با موسيقي ايراني بود در جواني سه‌تار مي‌زد و همسايه و همنشين استاد صبا هم بود) كه يكي از مصراع‌هايش عبارت است از: «ايرجا، ملك فرديون به تو باد ارزاني...» اما جالب است كه با اين توجه ملاقاتي هم ميان اين دو دست نداد و البته گفتني است كه ايرج روي شعر معروف:

«علي اي هماي رحمت...» شهريار هم آواز خوبي خوانده است.

ايرج در اين مصاحبه همچنين در پاسخ به اين سوال كه از كدام يك از فيلم‌ها خوشت مي‌آيد؟ پاسخ مي‌دهد كه به فيلم‌هاي بزن بزن و كابويي علاقه‌مند است. ايرج در مصاحبه‌يي كه اينجانب با او داشتم ابراز كرد كه در جواني به نقاشي هم علاقه داشت و از بازيگري هم بدش نمي‌آمد.

منتها به خاطر اشتغال در ژاندارمري نمي‌توانست در فيلمي بازي كند. در نهايت فني‌ترين سوالي كه نوذري از ايرج مي‌پرسد در تفاوت ميان تحرير و چهچهه و تقسيم‌بندي درباره انواع تحرير‌هاست كه ايرج خيلي كوتاه به اين سوالات پاسخ مي‌دهد. اينكه تحرير‌ها از يك منظر به انواع دوتايي، سه تايي و چهارتايي تقسيم مي‌شود. ميان تحرير و چهچهه فرقي وجود ندارد. اينكه غلت‌ها به تحريرهايي گويند كه از گلو خارج مي‌شوند (نه از حنجره) و غنه هم تحريرهايي است كه از بيني خارج مي‌شود و شفافيت صدا به وسيله بيني خفه يا كور مي‌شود.

او در اين پاسخگويي البته به تقسيم‌بندي مهم‌تري از تحريرها كه بر مبناي آن تحريرها به انواع بلبلي، چكشي، زيرورو، غنه، آكساندار، ضربي، فلكي، مقطع و... طبقه‌بندي مي‌شود، اشاره نمي‌كند كه مطابق اين تقسيم‌بندي صداهايي مانند صداي او كه داراي دانگ و گستره صوتي بالاست، بيشتر از تحريرهاي «زيرورو» در كارش استفاده مي‌كرده است و افرادي چون گلپايگاني از تحرير موسوم به بلبلي (كه شرح آنها در اينجا ممكن نيست) اصولا بايد توجه داشت كه ايرج گرچه خواننده بسيار توانايي است و به صورت ژنتيكي، حنجره‌اش براي اجراي آواز سنتي، ايراني ساخته شده است ولي از دانش نظري چنداني پيرامون مسايل آواز ايراني، جزييات گوشه‌ها و رديف‌ها و تلفيق شعر و موسيقي برخوردار نيست و گرچه مدت كوتاهي را هم نزد استاد صبا براي تكميل آموزه‌هايش پيرامون دستگاه‌هاي ايراني گذراند ولي در مجموع خود بيشتر خواننده‌يي خودآموخته و غريزي است تا مسلط به مباني موسيقي ايراني.

نكته مهم در مورد او اين بوده كه تا اين اواخر هم با وجود دور بودن از فضاي رسمي و عمومي كم و بيش جنس صدا و قدرت صوتي خود را حفظ كرده بود (درست برخلاف يار قديمي‌اش گلپا كه خيلي زود قدرت صوتي و جنس لطيف صدايش را از دست داد) كه انعكاس آن را در برخي اجراهاي پس از انقلاب او مانند اجرا در مراسم ختم شادروان بديعي و كنسرت خرداد 1383 در شيراز مي‌توان ملاحظه كرد كه بخشي از فيلم اين اجراها در فيلم پهلوان آواز نشان داده مي‌شود.
اعتماد