بدرقه باشکوه «عسل بدیعی» توسط مردم
«حالا انرژی خفتهای دارم برای رسیدن به زندگی. امسال تمام توانم بر این است که شگفتی بیافرینم. میدانم امسال سال من است.»عسل بدیعی، بازیگر 36ساله سینما و تلویزیون اولین روز فروردین امسال را با این جملات آغاز کرد و 19 روز بعد همین جملات در میان جمعیت زیادی که برای تشییع پیکرش در تالار وحدت و خیابانهای اطراف آن آمده بودند، خوانده شد. نوروز امسال با درگذشت هفت هنرمند همراه بود اما آخرین آن حکایت دیگری داشت. 12 فروردین خبر درگذشت عسل بدیعی به دلیل مسمومیت دارویی منتشر و در روزهای بعد با حواشی زیادی همراه شد. او که سال 77 در فیلم «بودن یا نبودن»، ساخته کیانوش عیاری نقش یک بیمار نیازمند قلب را بازی میکرد، آخرین بازی زندگیاش را هم با اهدای هفت عضو به اتمام رساند. روز گذشته، 18 فروردین مراسم تشییع پیکر او که قرار بود از ساعت9:30 صبح از مقابل تالار وحدت آغاز شود، با حضور مردمی همراه شد که از یک ساعت زودتر مقابل تالار وحدت جمع شده بودند، البته جامعه هنری نیز حضور گستردهای در این مراسم داشت و هنرمندانی همچون کیانوش عیاری، ابوالفضل پورعرب، مریلا زارعی، هانیه توسلی، مهتاب کرامتی، پگاه آهنگرانی، ماهایا پطروسیان، هنگامه قاضیانی، علی دهکردی، الهام پاوهنژاد، حمیرا ریاضی، علی اوسیوند، هومن سیدی و... حضور داشتند. شرکت مردم هم به قدری چشمگیر بود که خبرنگاران و عکاسان برای پوشش خبری این مراسم مجبور شدند در قسمت بالایی ورودی تالار وحدت مستقر شوند. ستاره اسکندری، بازیگر و از دوستان عسل بدیعی اولین سخنران مراسم بود که از این اتفاق اظهار تاسف و عنوان کرد که جای او بین ما همیشه خالی است. در ادامه رضا داوودنژاد شوهرخواهر عسل بدیعی درحالی که گریه میکرد، از پیداکردن برخی از یادداشتهای عسل بدیعی خبر داد: «او یک دفترچه یادداشت داشت که روز اول فروردین در آن مطلبی نوشته بود و من و غزل تصمیم گرفتیم آن را برای شما بخوانیم.» او سپس از غزل بدیعی، خواهر عسل خواست تا این متن را بخواند: «امروز آغاز سال 92 و من 36 ساله شدهام. دهه 30 نیز به سرعت گذشت. شش سال است در رکود و در خوابی هستم که عموم زنان جامعه را دربرگرفته، زنانی که در خواب هستند اما سرخوشند. امروز برای خیلیها شروع و پایان است. حالا میتوانم مسلط باشم. ضعف درونیام رنگ باخته است. اشتباه زیاد کردهام. اشتباه زیاد دیدهام و اشتباه بیارزش کردم اما مهر خدا خواست که هنوز سالمم، توانمندم، ریشه دارم، جوانم، زیبایم، پسری دارم، عشق و مهر، خانوادهای مثل گوهر ناب و دوستانی مثل برگ گل و دنیایی که هر روزش واقعه است.» چند نفری که نزدیک جمعیت خبرنگاران ایستادهاند، لابهلای سخنرانیها، درباره زندگی بدیعی میپرسیدند. یکی از آنها اظهار میکند که از اقوام دور بدیعی است اما هنوز نتوانسته به جلوی جمعیت راه پیدا کند. اطرافیانش با شنیدن این حرف به او نزدیک میشوند و با پچپچ درباره حواشی این چند روز میپرسند. او در این هیاهو خطاب به اطرافیانش میگوید پدر عسل بدیعی قصد صحبت دارد. شاهرخ بدیعی همچون دیگر اعضای خانوادهاش در میان سیل اشکهایش این طور گفت: «اجزای بدن او امروز در وجود هفت بیمار نیازمند جای گرفته است و من حالا هفت فرزند دیگر دارم.»
همچنین جانیار عربنیا، فرزند عسل بدیعی در ادامه درحالی که به شدت گریه میکرد و پدرش در پشت او قرار گرفته بود تا مراقب احوالش باشد، از دلتنگی برای مادر گفت: «من از مادرم تشکر میکنم برای همه مسایل و کارهایی که برایم کرد. او به خاطر من همه کار کرد و دلم برایش خیلی تنگ میشود. قول میدهم کاری کنم که همیشه از من راضی باشد.» پس از آن نوبت به فریبرز عربنیا رسید که حال و هوای دیگری داشت: «حرف زیادی ندارم جز اینکه از همه تشکر و خواهش کنم در مشکلاتی که امروز و فشارهایی که امروز شما در این مراسم تحمل میکنید کمی کوچکترها و خانمها را درنظر بگیرید.» رفتهرفته به میزان جمعیت افزوده میشود. با توجه به حضور چهرههای سینمایی، مردم برای دیدن آنها اظهار تمایل میکنند. یکی از زنانی که چند ردیف جلوتر ایستاده خطاب به یکی از عکاسانی که در تلاش برای گرفتن تصویر از مراسم بود، گفت: «بیشتر جمعیت برای دیدن هنرپیشهها آمدهاند.» هنوز چند دقیقه از این حرف نگذشته که از همان عکاس میپرسد: «مهران مدیری نیامده است؟» مراسم با سخنان سیروس الوند، کارگردان ادامه پیدا کرد: «بدیعی سرشار از زندگی و اهل خانواده بود. افسوس که عمر زیادی در سینما نکرد و تلویزیون او را ربود؛ اما کارهای وی خاطرههای زیادی بر جای گذاشته است.» در پایان احمد میرعلایی، مدیر بنیاد سینمایی فارابی از روحیه حرفهای بدیعی در آثارش یاد کرد و شاهرخ طاهریان که اجرای مراسم را برعهده داشت، یادداشت عزتالله ضرغامی، رییس سازمان صدا و سیما را خواند. پس از آن هم جمعیت، پیکر بدیعی را به سمت قطعه هنرمندان بدرقه کردند
امسال سال من است
«حالا انرژی خفتهای دارم برای رسیدن به زندگی. امسال تمام توانم بر این است که شگفتی بیافرینم. میدانم امسال سال من است.»عسل بدیعی، بازیگر 36ساله سینما و تلویزیون اولین روز فروردین امسال را با این جملات آغاز کرد و 19 روز بعد همین جملات در میان جمعیت زیادی که برای تشییع پیکرش در تالار وحدت و خیابانهای اطراف آن آمده بودند، خوانده شد. نوروز امسال با درگذشت هفت هنرمند همراه بود اما آخرین آن حکایت دیگری داشت. 12 فروردین خبر درگذشت عسل بدیعی به دلیل مسمومیت دارویی منتشر و در روزهای بعد با حواشی زیادی همراه شد. او که سال 77 در فیلم «بودن یا نبودن»، ساخته کیانوش عیاری نقش یک بیمار نیازمند قلب را بازی میکرد، آخرین بازی زندگیاش را هم با اهدای هفت عضو به اتمام رساند. روز گذشته، 18 فروردین مراسم تشییع پیکر او که قرار بود از ساعت9:30 صبح از مقابل تالار وحدت آغاز شود، با حضور مردمی همراه شد که از یک ساعت زودتر مقابل تالار وحدت جمع شده بودند، البته جامعه هنری نیز حضور گستردهای در این مراسم داشت و هنرمندانی همچون کیانوش عیاری، ابوالفضل پورعرب، مریلا زارعی، هانیه توسلی، مهتاب کرامتی، پگاه آهنگرانی، ماهایا پطروسیان، هنگامه قاضیانی، علی دهکردی، الهام پاوهنژاد، حمیرا ریاضی، علی اوسیوند، هومن سیدی و... حضور داشتند. شرکت مردم هم به قدری چشمگیر بود که خبرنگاران و عکاسان برای پوشش خبری این مراسم مجبور شدند در قسمت بالایی ورودی تالار وحدت مستقر شوند. ستاره اسکندری، بازیگر و از دوستان عسل بدیعی اولین سخنران مراسم بود که از این اتفاق اظهار تاسف و عنوان کرد که جای او بین ما همیشه خالی است. در ادامه رضا داوودنژاد شوهرخواهر عسل بدیعی درحالی که گریه میکرد، از پیداکردن برخی از یادداشتهای عسل بدیعی خبر داد: «او یک دفترچه یادداشت داشت که روز اول فروردین در آن مطلبی نوشته بود و من و غزل تصمیم گرفتیم آن را برای شما بخوانیم.» او سپس از غزل بدیعی، خواهر عسل خواست تا این متن را بخواند: «امروز آغاز سال 92 و من 36 ساله شدهام. دهه 30 نیز به سرعت گذشت. شش سال است در رکود و در خوابی هستم که عموم زنان جامعه را دربرگرفته، زنانی که در خواب هستند اما سرخوشند. امروز برای خیلیها شروع و پایان است. حالا میتوانم مسلط باشم. ضعف درونیام رنگ باخته است. اشتباه زیاد کردهام. اشتباه زیاد دیدهام و اشتباه بیارزش کردم اما مهر خدا خواست که هنوز سالمم، توانمندم، ریشه دارم، جوانم، زیبایم، پسری دارم، عشق و مهر، خانوادهای مثل گوهر ناب و دوستانی مثل برگ گل و دنیایی که هر روزش واقعه است.» چند نفری که نزدیک جمعیت خبرنگاران ایستادهاند، لابهلای سخنرانیها، درباره زندگی بدیعی میپرسیدند. یکی از آنها اظهار میکند که از اقوام دور بدیعی است اما هنوز نتوانسته به جلوی جمعیت راه پیدا کند. اطرافیانش با شنیدن این حرف به او نزدیک میشوند و با پچپچ درباره حواشی این چند روز میپرسند. او در این هیاهو خطاب به اطرافیانش میگوید پدر عسل بدیعی قصد صحبت دارد. شاهرخ بدیعی همچون دیگر اعضای خانوادهاش در میان سیل اشکهایش این طور گفت: «اجزای بدن او امروز در وجود هفت بیمار نیازمند جای گرفته است و من حالا هفت فرزند دیگر دارم.»
همچنین جانیار عربنیا، فرزند عسل بدیعی در ادامه درحالی که به شدت گریه میکرد و پدرش در پشت او قرار گرفته بود تا مراقب احوالش باشد، از دلتنگی برای مادر گفت: «من از مادرم تشکر میکنم برای همه مسایل و کارهایی که برایم کرد. او به خاطر من همه کار کرد و دلم برایش خیلی تنگ میشود. قول میدهم کاری کنم که همیشه از من راضی باشد.» پس از آن نوبت به فریبرز عربنیا رسید که حال و هوای دیگری داشت: «حرف زیادی ندارم جز اینکه از همه تشکر و خواهش کنم در مشکلاتی که امروز و فشارهایی که امروز شما در این مراسم تحمل میکنید کمی کوچکترها و خانمها را درنظر بگیرید.» رفتهرفته به میزان جمعیت افزوده میشود. با توجه به حضور چهرههای سینمایی، مردم برای دیدن آنها اظهار تمایل میکنند. یکی از زنانی که چند ردیف جلوتر ایستاده خطاب به یکی از عکاسانی که در تلاش برای گرفتن تصویر از مراسم بود، گفت: «بیشتر جمعیت برای دیدن هنرپیشهها آمدهاند.» هنوز چند دقیقه از این حرف نگذشته که از همان عکاس میپرسد: «مهران مدیری نیامده است؟» مراسم با سخنان سیروس الوند، کارگردان ادامه پیدا کرد: «بدیعی سرشار از زندگی و اهل خانواده بود. افسوس که عمر زیادی در سینما نکرد و تلویزیون او را ربود؛ اما کارهای وی خاطرههای زیادی بر جای گذاشته است.» در پایان احمد میرعلایی، مدیر بنیاد سینمایی فارابی از روحیه حرفهای بدیعی در آثارش یاد کرد و شاهرخ طاهریان که اجرای مراسم را برعهده داشت، یادداشت عزتالله ضرغامی، رییس سازمان صدا و سیما را خواند. پس از آن هم جمعیت، پیکر بدیعی را به سمت قطعه هنرمندان بدرقه کردند