به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۹۲

بهاء الدین خرمشاهی. ادب پژوه 
سعدی اینگونه است 

به حديث من و حسن تو نيفزايد کس / حد همين است سخنداني و زيبايي را به‌عنوان مقدمه، از همان آغاز اندکي حاشيه مي‌روم؛ يعني حاشيه پيش از متن و عرض مي‌کنم که با آنکه اهل ادب در کشور ما اين بنده را حافظ‌پژوه مي‌شناسند؛ اما نگارنده خود را در حد ناچيزي، سعدي‌پژوه هم مي‌داند و نشانه واقعي آن اين است که دو بار کليات سعدي را تصحيح و براي نخستين‌بار، فهرست «کشف الابيات» براي بوستان ساخته‌ام يا هفتصد بيت عربي سعدي را به فارسي ترجمه کرده‌ام. اگرچه پيش از من، ابيات عربي سعدي را استاد مويد شيرازي به فصاحت هرچه‌تمام‌تر به فارسي برگردانده بودند. با اين حال هرگز در مقامي نبوده‌ام که از خود بپرسم يا در مقاله‌اي بياورم که سعدي هنرمند‌تر است يا حافظ؛ اما اين را محرز مي‌دانم که سعدي آخرين استاد بزرگ حافظ است. در مقاله‌اي نسبتا مفصل با «حق سعدي به گردن حافظ» را با همين عنوان، کاويده و عرضه داشته‌ام. منظورم اين است که آن دعواي بي‌حاصل غيراخلاقي، بي‌فايده و طولاني که يک دو نسل پيش بر سر برترشمردن سعدي يا حافظ و قبول‌داشتن يکي از آنها و کمترشماردن ديگري در جريان بود، نگارنده را گرفتار نکرد و بيش از 50 سال است که با سخن اين دو هنرمند عظيم‌الشأن انس، علاقه، مطالعه و پژوهش داشته و حظ وافر مي‌برم و ظرایف زندگي مي‌آموزم؛ به بیان دیگر، صفت «بزرگ‌ترین»، نیازمند موصوفی واحد است؛ اما دربارۀ حافظ و سعدی این استثنا شده است و هر دو، بزرگ‌ترین هستند. در آغاز «حافظ‌نامه»، 12 نکته از حافظ گفته‌ام که امروز به 20 نکته رسيده است. در اين مقال همين امتحان را درباره سعدي مي‌کنم و نگاهي به وجوه عظمت سعدي مي‌اندازم. 
1- سعدي شيوا‌ترين سخنور يا همان «افصح المتکلمين» است که از ديرباز بر او نام گذارده‌اند، چنانکه بر حافظ و ديوان او «لسان‌الغييب» نام نهاده‌اند. براي اينکه بدانيم اين لقب تعارف‌آميز نيست همين نکته را ياد مي‌کنم که 400 – 300 عبارت، جمله، مصرع و بيت از سعدي در ذهن و زبان مردم فرهيخته ما حضور دارد. 
2- به ارزيابي بسياري از اهل ادب، شريف‌ترين غزل عاشقانه در ادب فارسي را دارد (اکسير عشق بر مسم افتاد و زر شدم) 
3- تجربي مسلک‌ترين نويسنده ماست و تجربه‌گرايي او نه فقط در گلستان که در غزل و رباعي و به‌ويژه در قصايد او هم جلوه‌گر است.
 4- معناگراست و به کمترين اندازه، کليشه در ميان مي‌آورد درحالي‌که به گفته خودش: عبا ‌گر حرير است و‌ گر پرنيان / به ناچار حشرش بود در ميان
5- سهل و ممتنع مي‌گويد يا مي‌نويسد. اين جادوي سهل و ممتنع را مي‌توان دريافت؛ اما نمي‌توان به روشني توضيح داد يا توجيه کرد. اگرچه راقم اين سطور در مقاله‌اي کوشيده پايه‌هاي واقعي اين صفت سهل و ممتنع را پيدا کند. ازجمله اين بود که اغلب سخن سعدي طنزآميز است و از سعدي آموخته‌ام که «طنز کمرنگ»، بهترين طنز است. ديگر آنکه روحيه ساده و مردم‌آميز را به قول خودش، «آميزگار» دارد. ديگر اينکه سخنش بيشتر از حد متعارف، دستورمند است. مراد از دستورمند اين است که جملات يا عبارت‌هاي او مثلا بر اثر گير و گرفتاري عروضي، از قاعده به در نمي‌رود و اگر بخواهيم شعر او را به نثر دربياوريم، کمتر نيازي به جابه‌جاکردن ارکان جملات داريم. پس سخن او همواره سليس، سالم، صحيح، تازه‌به‌تازه و ابتکاري است. 
6- خودش حکمت‌آموز و سخنش حکمت‌آميز است. 
7- با همه معارف اسلامي، انس دارد و بدون اينکه فخرفروشي کند، فضيلت‌هاي فرهنگي و اخلاقي او را در سخنش درمي‌يابيم. 
8- در زبان عربي استاد است و ملمعات (شعرهاي فارسي – عربي) يا عربي‌هاي يکدست او -به ارزيابي استادان بزرگ عرب زبان و عرب‌تبار- در اوج فصاحت است؛ آن هم نه با معيار فارسي، بلکه با معيار سخن‌سنجي عربي. چنانچه احسان عباس بر طبعي از شعرهاي عربي سعدي مقدمه نوشته. گفته جهان عرب بيش از 7 قرن از او بي‌خبر بوده است. 
9- سعدي در انواع قالب‌هاي شعر از تک‌بيت تا قصيده و از رباعي تا غزل، مهارت دارد. ضمنا فراموش نکنيم که او تنها هنرمند فارسي‌زبان ايراني است که در نظم و نثر به يک اندازه استاد است. 
10- سعدي دين درست و بي‌تعصب دارد و زهدفروش نيسست؛ اما بسي اخلاق‌گراست و او دين بي‌اخلاق يا اخلاق بي‌دين را که کمتر هم مصداق دارد، نمي‌پذيرد. حاصل کلام آنکه او دين را آميخته به اخلاق و آموزگار اخلاق مي‌داند
11- عرفان او پارسايانه و زيبايي‌شناسانه و شريعت‌گرايانه، اما نه زاهدانه است. درباره سعدي در کمتر از سي صفحه نمي‌توان حتي حق نکات ابتدايي را ادا کرد؛ اما اين تاملي اجمالي است که در روز سعدي، تقديم مي‌شود.