محمود راسخ افشار
بازار مکاره ی «انتخابات» ریاست «جمهوری»
بار دیگر موسم نمایش «انتخاب» ریاست «جمهوری» نظام ولایت وقاحت فرارسیده و همهی «منجیان» جامعهی فلک زدهی ایران آستینها را بالا زدهاند تا ملت را از وضعیتی که «رهبر» به دست سپاه، واواک و نیروهای امنیتی مردم را با «انتخاب» احمدینژاد از راه دروغ و تقلب در «انتخابات» سالهای ٨۴ و ٨٨ گریبانگیر کرده است نجات دهند.
از اصولگرایان و ذوب شدگان در ولایت وقیح گرفته تا اطلاحطلبان و حتا بخشی از اپوزیسیون که خود را مخالف با ذات و هستی نظام اسلامی میداند، همگی به تکاپو افتادهاند تا نامزدی را بیابند و به مردم معرفی کنند که در آنان رغبتی برانگیزد تا مگر به رغم تجربهی تقلب سال ٨٨ و سرکوب و کشتار پس از آن، در انتخابات شرکت کنند.
آن چه در این میان جلب نظر میکند و شگفتآور است جوش و خروشی است که اصلاح طلبان برای جلب موافقت خاتمی یا هاشمی رفسنجانی به شرکت در انتخابات به راه انداختهاند. به راستی که این نظام، نظام وقاحت و آدمهای وقیح است.
جناب هاشمی رفسنجانی بانی و کارگزار اصلی وضعی است که اکنون کشور و مردم دچار آنند. کارنامهی اعمال این مردِ فساد و مکر و ریا و دروغ چه در سالهای بلا فاصله پس از انقلاب ۵۷، یعنی سالهای سرنوشت سازی که سالهای پیریزی و تثبیت نظام ولایت وقیحی بود، چه در جریان جنگ ٨ ساله، که ایشان پس از بیرون راندن قشون صدام از ایران از عاملان اصلی ادامهی جنگ و در نتیجه مسئوول زیانهای عظیم جانی و مالی ناشی از آن میباشد، چه آلوده بودن دست او در توطئهها، به زندان انداختن مردم بیگناه، قتل و جنایت، چه در شعبده بازی انتخاب جانشین خمینی و به ارمغان آوردن خامنهای برای مردم، این لعبت خرفت، بیلیاقت، بیمایه و مفسدفیالارض به عنوان «رهبر»، با جعل آن نامهی کذائی، چه در دوران ریاست جمهوری، ریاست مجمع تشخیص مصلحت، ریاست خبرگان ووو... آن قدر سیاه و جنایت کارانه است که در هر جامعهی به هنجاری چنین فرد جنایت کاری مطرود هر فرد درستکار و عادلی میبود و جایش در زندان.
وضعی که جامعهی ایران امروز به آن دچار است دست پخت این مرد جنایت کار است که دستاش به خون صدها انسان بیگناه آغشته است. این مرد تا بدان اندازه مکار، حیلهگر و بی اعتقاد و بیایمان است که حتا خامنهای که خود جرثومهای است از فساد و کثافت و جنایت، بنا به اعتراف خود رفسنجانی، دیگر به او اعتماد ندارد.
و اما خاتمی! ایشان البته معرف حضور همگان میباشند. در بارهی شجاعت، پایداری، پیگیری و پافشاری در پیشبرد سیاستها و اهدافشان همین بس که خود حضرتشان پس از دو دوره ریاست جمهوری در پایان کار فرمودند که در این نظام مقام و منزلت رئیس جمهوری و دامنهی اقتدارش در پیشبرد و اجرای اهداف و سیاستهایش چیزی نزدیک به یک آبدارباشی است! تازه این در زمانی بود که پاسداران، بسیجیها، واواکیها، امنیتیها و لباس شخصیها قدرتی به اندازهی قدرتی که امروز دارند نداشتند. در جریان انتخابات ۷۶ صدها هزار تن از مردم، به ویژه جوانان، بسیج شده بودند تا از ایشان در برابر جریانهای مخالفاش در نظام پشتیبانی کنند.
لازم به یادآوری است که انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری با آن چنان رأی بالائی مانند غرشی در آسمان آبی همه را، مردم، «رهبر» و حتا خود ایشان را شگفت زده کرد. البته بسیج شدن مردم برای شرکت در انتخابات با نامزدی ایشان برای ریاست جمهوری به دلیل دلبستگی مردم به نظام و ایشان و حرفها و وعدهایش نبود. زیرا همه میدانستند که ایشان هم سالها در مسئولیتهای مختلفی که داشت در سرکوبهای مردم به دست رژیم اسلامی همدست، سهیم و شریک بود. بلکه رأیی که مردم به او دادند، بنابر اصطلاح معروف، بیشتر از روی حُب به علی و بغض به معاویه بود.
نامزد خامنهای ناطق نوری بود. خامنهای به طور علن مخالفت خود را با خاتمی برای احراز مقام ریاست جمهوری اعلام کرده و برای آن که مردم را از رأی دادن به خاتمی بازدارد، به گمان این که مردم به حرف، نظر و تمایل «رهبر» گوش فراخواهند داد، به مردم اخطار کرد که انتخاب خاتمی به آن مقام به زیان انقلاب اسلامی و منافع رژیم است. مردم هم با شنیدن این اخطار گفتند که چه بهتر! حالا که انتخاب خاتمی به زیان رژیم است پس تکلیف روشن است باید به او رأی داد و به او رأی دادند و با این رأی داوری خود را نسبت به نظام، رهبر و ولایت وقیح اعلان داشتند! با انتخاب خاتمی مردم متوهم به خاتمی چشم امید دوختند تا به زیان رژیم عمل کند.
در چند ماه اول ریاست جمهوری خاتمی که «رهبر»، جناح حاکم بر پاسداران، اصولگرایان، خلاصه جمع اراذل و اوباش حاکم دچار سرگیجه شده بودند، اقداماتی در شل کردن تسمهی استبداد بر گرده مردم انجام گرفت. ولی حاکمان اصلی بر مملکت پس از به هوش آمدن به زودی نیروهای خود را جمع کردند و برای به دست آوردن مجدد سنگرهای از دست رفته وارد عمل شدند و رفته رفته تمام اقدامات اولیه تیم رئیس جمهوری را خنثا کردند. رفسنجانی نیز در این امر و به ویژه در رابطه با قتلهای زنجیرهای نقشی اساسی ایفا کرد.
حال در برابر خاتمی برای پیشبرد برنامهی «اصلاحاتش» در مقابل کارشکنیها و ایجاد موانع به دست «رهبر» و اعوان و انصارش یک راه بیشتر وجود نداشت. بسیج مردم. زیرا تمام ارگانهای قدرت در دست «رهبر» و پیرواناش قرار داشتند و دارند: شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت، پاسداران، واواک، بسیج، لباس شخصیها، نیروهای امنیتی و نظامی، دستگاه قضائی و حتا مجلس ( به یادآورید ابلاغ حکم حکومتی «رهبر» به مجلس برای مسکوت گذاشتن قانون انتخابات در زمانی که ریاست مجلس به دست جناب کروبی بود که با کمال تواضع در برابر حکم حکومتی خامنهای تسلیم شد) و... بدون نیروی مردم خاتمی نمیتواست با موعظه و نصیحت، «رهبر» و نهادهای قدرت تحت اختیارش را به اصطلاح سر عقل بیاورد. ولی بسیج مردم درست آن چیزی بود که خاتمی مثل جن از بسمالله میترسید. او میدانست و میداند که با بسیج مردم برای مبارزه با «رهبر» و گوش به فرمانهای او به منظور پیشبرد سیاستهایش نیروئی بسیج میشود که در روند مبارزه کل نظام و به همراه آن خود خاتمی را نابود خواهد کرد.
ولی، بدون داشتن نیرو هیچ مبارزهای را نمیتوان به پیش برد. تنها نیرو در برابر حاکمان فاسد و زورگوی نظام اسلامی مردماند. ولی بدون بسیج این نیرو «منجیانِ» وابسته به نظام اسلامی، چه خاتمی و اصلاح طلبان، چه موسوی و کروبی، رهبران بخشی از جنبش سبز، قادر نخواهند بود کمترین امتیازی از «رهبر» و دستگاه حکومتیاش به دست آورند. ولی این درست آن نیروئی است که هم خاتمی و اصلاح طلبان و هم موسوی و کروبی و آن بخش از جنبش سبزِ دنبال رو آنان حاضر به بسیج آن نیستند. زیرا از آن هراس دارند. حداکثر فقط رأی آنها را میخواهند. همین و بس!. حتا رفسنجانی نیز در دیداری که با استانداران و... دوران ریاست جمهوریش داشت از جمله اعتراف کرد که بدون همکاری خامنهای هیچ کاری را در ممکلت نمیشود به پیش برد.
باری. نتیجهی هشت سال ریاست جمهوری جناب خاتمی آن بود که خودش کار خویشتن را در حد آبدارباشی نظام برآورد کرد و داوری مردم در بارهی او این بود که محترمانه گفتند کار عمده ایشان گفتار درمانی بود. یا درستتر و واضحتر وراجی!
البته این که کسانی که خود را به نظام اسلامی و ولایت وقاحت ملزم و وفادار میدانند، مانند خاتمی، موسوی، کروبی، تاجزاده و غیره، در توهم خود باقی بمانند و به دنبال راه حلهایی برای خروج از بحران کنونی در چارچوب نظام اسلامی باشند قابل فهم است اگر چه این موضوع نمیتواند مورد تأیید باشد. چون هیچ توهمی نمیتواند مورد تأیید باشد.
ولی وضع آن بخش از اپوزیسیون که خود را لائیک، سکولار و طرفدار جدائی دین از دولت میداند و با اصل و ذات نظام ظالم، ستمگر و توتالیتر اسلامی و ولایت وقیح مخالف است و خواهان براندازی آن میباشد ولی در عین حال هر بار مردم را به شرکت در انتخاباتهایی که به دست این نظام انجام میگیرد دعوت میکند به این امید که تغییری به نفع مردم بوجود آید اسفناک و غمآور است.
شنیدم یا خواندم که یکی از رهبران یکی از سازمانهای چپ در مصاحبهای گفته است که اگر انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ به نفع مردم باشد باید در آن شرکت کرد. واقعآ که کشف نبوغ آسائی است. مگر آدم عاقلی هم پیدا میشود که بر این نظر باشد که در انتخاباتی که به نفع مردم است نباید شرکت کرد. در منطق به چنین احکامی میگویند احکام مهمل. یا این همانگوئی. چون نتیجه از پیش در مقدمه نهفته است. ولی کاشف این حکم به حل یک مشکل جزئی نپرداخته است. و آن این که شرکت در این انتخابات به نفع مردم است. اگر ایشان این امر جزئی را ثابت میکرد نتیجه بدیهی مینمود.
پرسشی را که از آن بخش از اپوزیسیونی که با ذات و هستی این نظام مخالف است ولی همزمان از اصلاح طلبان و نامزد مورد علاقهی آنان، خاتمی یا رفسنجانی، پشتیبانی میکند و مردم را به شرکت در هر انتخاباتی دعوت میکند باید پرسید این است که شما بنا بر چه منطق عقلی و دادهی تجربی در این سی و اندی سال حیات نظام اسلامی، به این نتیجه میرسید که ماهیت انتخابات در این نظام و ماهیت یکی از ارگانهای آن یعنی ریاست جمهوری از ماهیت سایر ارگانها جداست؟ چگونه ممکن است که در یک نظام توتالیتر که در رأس آن ولی وقیح قرار دارد که حکم و نظرش بر تمام ارگانهای دیگر مرجعیت دارد و خلاف میل و ارادهی او هیچ ارگان حکومتی و غیر حکومتی نمیتواند کاری انجام دهد به ناگهان یک ارگان، ریاست جمهوری، پیدا میشود که از این قانون مستثنا میگردد و جدا و به کنار از سایر ارگانها میتواند اگر آدم خوبی با رأی مردم به آن مقام انتخاب شود تبدیل به ارگانی شود مردمی و دموکراتیک و به خلاف میل و ارادهی رهبر و ارگانهای دیگر حکومتی برای مردم کار کند و وضع اسفبار زندگی آنان را دگرگون سازد؟
نخست آن که یک بار آن را از ۷۶ تا ٨۴ آزمودید و دیدید که نمیشود و نتیجهاش در میان چیزهای منفی دیگر شد احمدینژاد. میگویند الاغ هم در یک جاده یک اشتباه را دو بار تکرار نمیکند. شما به مردم توصیه میکنید که با شرکت خود در انتخابات کذائی ریاست جمهوری، نامزد خواه خاتمی باشد خواه رفسنجانی یا هر اصلاح طلب دیگری، باز اشتباههای گذشته را تکرار کنند. مگر مردم با شرکت خود در انتخابات ٨٨، که شماها شرکت در آن را نیز توصیه کردید، به اندازهی کافی هزینه نکردند.
دوم این که هر نظام حکومتی یک کلیت است. نمیشود که همهی ارگانهایش به جز یک ارگان از صدر تا ذیل فاسد، زورگو، قانون شکن، مستبد و... باشند و در این میان معجزه شود و یک ارگان حالت استثنائی از سایر ارگانها پیدا کند. ارگانهای رهبری، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت، مجلس، قوه قضائی، پاسداران، بسیج، واواک، نیروهای امنیتی و نظامی، زندانها و... همه و همه فاسد و زورگو و قانون شکن و گوش به فرمان رهبر باشند و در این میان فقط یک ارگان ارگان ریاست جمهوری موقعیتی ممتاز پیدا کند و به کثافات سایر ارگانها آلوده نگردد. فقط یک ذهن بیمار میتواند این طور فکر کند. گذشته از این واقعیت، این ارگان پاک و تمیز و مبرا از ناسالمیهای ارگانهای دیگر به دست کدام ارگان حکومتی و مملکتی میخواهد و میتواند سیاستها و برنامههایش را در جهت اصلاح جامعه به پیش برد؟
خامنهای در سخنرانی خود در مشهد پیرامون انتخابات میگوید: «موضوع بسیار مهم انتخابات ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد ماه است. انتخابات مظهر حماسهی سیاسی، اقتدار نظام اسلامی، مردم سالاری اسلامی، ارادهی ملی و آبروی نظام است. مشارکت گسترده مردم در انتخابات با اهمیت است. حضور گستردهی مردم و شور انتخاباتی علاوه بر تامین امنیت کشور، تهدیدهای دشمنان را بیاثر و آنان را ناامید خواهد کرد.
«حضور همهی جریانها و سلیقههای سیاسی معتقد به نظام اسلامی در انتخابات ریاست جمهوری ضرور است. انتخابات مخصوص یک جریان سیاسی نیست. بلکه وظیفه و حق همهی کسانی که دل در گرو منافع ملی و استقلال کشور دارند، حضور در انتخابات است. روی گردانی از انتخابات مناسب کسانی است که با نظام اسلامی مخالفند.»
میبینید که «رهبر» آشکار میگوید تا چه حد شرکت وسیع مردم در انتخابات کذائی برای آبرو و مشروعیت مردمی نظام، بخوان فرمانروائی مطلقهی ولی وقیح، اهمیت دارد و این که شرکت هر فردی در انتخابات به معنای طرفداری و پشتیبانی آن فرد از نظام ولایت وقیحی است و خودش به مخالفان نظام توضیه میکند که اگر مخالف نظام اسلامی هستید در انتخابات شرکت نکنید و آن را تحریم کنید!
بدین ترتیب در بارهی آن بخش از اپوزیسیون که هم مدعی است با اصل و اساس نظام اسلامی مخالف است و هم چشم امید به معجزه دوخته و در انتظار انتخاب مصلح و منجی در همین نظام است و مردم را ترغیب میکند که در انتخابات آتی شرکت کنند و بنا به گفتهی «رهبر» موجب کسب آبرو و مشروعیت برای نظام اسلامی گردند و به رغم توصیهی «رهبر» که به آنان میگوید اگر مخالف نظام اسلامی هستی با عدم شرکت خود در انتخابات آن را نشان بده، باز هم مردم را به شرکت در انتخابات دعوت میکنند، کمترین چیزی که در بارهی آنان میتوان گفت این است که گرفتار شیتزوفرنی حاد و مزمن میباشند. امیدواریم زمانی شفا یابند! قادر به اندیشیدن منطقی و به هنجار نیستند. شاید که اصلاً با مغزشان فکر نمیکنند بلکه گوش و چشم برایشان کافی است. دامن زدن به توهم مردم در رابطه با ماهیت و ذات این نظام چیزی کمتر از خیانت به مردم نیست.
یک راه بیشتر در برابر اپوزیسیون جمهوریخواه ضد نظام و خواهان استقرار جمهوری دموکراتیک که بر اساس جدائی دین از دولت سامان یافته باشد وجود ندارد. توضیح ناممکن بودن اصلاحات در این نظام ضد مردمی به مردم و مبارزه برای ریشه کن کردن آن. و چنین باد!
محمود راسخ افشار
m.rassekh@t-online.de