مهستان جبهه ملی ایران، یا قبرستان جبهه؟؟!
نوشته ای از سوی یکی از دوستان صمیمی ام که عضو جبهه ملی ایران در امریکا است، از راه ای – میل، به دستم رسیده است که به ظاهر از سوی جبهه ملی ایران در تهران صادر شده و در دو متن جداگانه است. هر دو متن با وجود تفاوت مطلب امضای چهار نفر از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی را در زیر خود دارد.
این چهار نفر عبارتند از آقایان ادیب برومند ـ داوود هرمیداس باوند ـ علی رشیدی و کورش زعیم.
نوشته ای از سوی یکی از دوستان صمیمی ام که عضو جبهه ملی ایران در آمریکا است، از راه ای میل به دستم رسیده است که به ظاهر از سوی جبهه ملی ایران در تهران صادر شده و در دو متن جداگانه است. هر دو متن با وجود تفاوت مطلب، امضای چهار نفر از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی را در زیر خود دارد. این چهار نفر عبارتند از آقایان ادیب برومند، داود هرمیداس باوند، علی رشیدی و کوروش زعیم. در این متنها که معلوم است با شتاب تهیه و امضا شده است، موضوعی را بیان کرده و به آگاهی ما رسانده اند که سبب ایجاد شگفتی است؛ به آن اندازه که ممکن است بر روی سرمان چغندر هم بِروید!
ترسم از این است که این دوست گرامی که برایم خیلی محترم و عزیز است، این یاوه گویی ها را باور کرده باشد و تصور کند در جبهه ملی ایران چنین اتفاقی افتاده است!
در متن نخست که از زبان آقای ادیب برومند است، ولی انشای کسی دیگر، سه سوار سرنوشت، پیرمرد را وادار کرده اند که چنین موضوعی نامجمل و غیر قابل قبول را اعلام موجودیّت کند و آبروی چندین دهه خود را ملعبۀ دست کسانی سازد که چند سال است تصور قدرت طلبی، بدجوری گریبانشان را گرفته است. متن نخست که حتّا معلوم است کسانی دیگر نوشته و از زبان و قلم ادیب برومند منتشر کرده اند، و تصحیح شده اش توسط آقای ادیب نیز ضمیمه شده است، چنین می آغازد:
«من به عنوان رئیس هیئت رهبری جبهه ملی ایران، خوشوقتم که پس از 64 سال که از بنیانگذاری این سازمان مردمی و ملی می گذرد، تحول بزرگی را در سامانه سازمانی جبهه ملی ایران اعلام نمایم.»
بعد می فرماید:
«طبق مصوبه هیئت رهبری جبهه ملی ایران، یک شورایعالی مشورتی به نام شورایِ مهستانِ جبهه ملی ایران ایجاد شده است. شورای مهستان جبهه ملی ایران که از امروز {به} طور موقت تشکیل و فعال می شود، در نخستین نشست کنگره چهار سالانه جبهه ملی ایران در آبان 1392، یا هر گاه با توجه به شرایط سیاسی و امنیتی امکان تشکیل آن فراهم آید، برای گنجاندن در اساسنامه در مجمع فعالان جبهه ملی ایران{به} رای گذاشته خواهد شد.»
سپس می نویسد:
«اعضای شورای مهستان، که هیئت رهبری مرا به ریاست موقت آن تعیین کرده اند، شخصیت های برجسته و با تجربه و خردمند جبهه ملی ایران، از جمله همه اعضای پیشین شورای مرکزی که اکنون عضو شورا نیستند و برخی اعضای برجسته و پیشکسوت شورای مرکزی کنونی، بنا به دعوت، عضویت خواهند یافت. وظیفه شورای مهستان، بازنگری و بررسی مجدد همه مصوبه های شورای مرکزی و تایید یا ردّ آنها می باشد. شورای مهستان همچنین خود می تواند مبتکر مصوباتی باشد که برای تایید به شورای مرکزی ارائه شود.»
و سرانجام پاراگراف آخر:
«به این ترتیب، جبهه ملی ایران نه تنها دارای یک دیده بان دلسوز برای حفظ حیثیت سیاسی جبهه ملی ایران متشکل از اعضای پیشکسوت می شود، شورای مرکزی جبهه ملی ایران هم فرصت می یابد تا با پذیرش اعضای منتخب جوانتر، از دانش نوین و توانمندی های آنان بهره مند شود و نسل آینده رهبران جبهه ملی را پرورش داده، با دانش و خرد و توانمندی بیشتر به ملت بزرگ ایران خدمت نماید.»
رییس هیئت رهبری و رییس موقت شورای مهستان جبهه ملی ایران-ادیب برومند
29 اردیبهشت 1392
و درضمن امضای آقایان هرمیداس باوند، علی رشیدیان و کوروش زعیم نیز در پای این نوشته است.
***
نخست توجه فرمایید، تاریخ نوشته، 29 اردیبهشت ماه است، ولی روز 30 تیرماه پخش می شود. (درست دو ماه بعد) این به ما نشان می دهد که در زمان نوشتن این متون، شورای عالی جلوی انتشار آنها را گرفته، ولی دو ماه بعد آقای زعیم وقت را غنیمت دانسته و به انتشار آنها اقدام فرموده است. دوم این که نوشتۀ نخست، متنی مربوط به متکلم وحدة است و آقای ادیب برومند می نویسد: «من به عنوان رئیس هیئت رهبری...» اما سه نخود دیگر نیز خود را در آش انداخته اند و اصلا به مغزشان خطور نکرده است که این اطلاعیه ای همگانی نیست و یک نوشتۀ خصوصی است و امضای آنان در پای نوشته، یک بی قانونی و خلافکاری محض است! آیا چنین کسانی اصلا حق دارند رهبر جبهه ملی ایران باشند؟ همچنین آقای ادیب برومند که سنی بالای 85 دارد و سابقه ای بسیار طولانی در جبهه ملی را پشت سر گذاشته است، به چه دلیل اجازه داده است دیگران نوشتار شخصی او را امضا کنند؟ گیرم آن سه نفر یا ناآگاهند و یا هفت خط، و خواسته اند ادیب را ادب کنند. چرا آقای ادیب به این نقص و نقصان در این نوشتار پی نبرده است؟
سوم اینکه، انشای متن که بسیار سُست و ابتدایی است، نشان می دهد از آنِ ادیب برومند نیست و کس و کسانی دیگر آن را نوشته اند و آقای ادیب با دستخط خود چند جا را تصحیح کرده و آن را امضا کرده است. با وجود این، هنوز انشای متن ناقص است و من دو دفعه واژه "به" را به متن افزوده ام و آنها را در آکولاد گذاشته ام.
چهارم، این کارِ سه سوار سرنوشت، یک بدعت زشت و غیر مألوف در درون احزاب و تشکلها است و شورای مهستان چیزی در ردیف شورای نگهبان آخوندهاست. این نوبرانه را آقای زعیم سالهاست در مغز خویش پروریده تا به زعم خود، دیگرانی را که رقیب خویش تصور می کند، از جبهه بِراند و یا حذف کند.
از همه مسخره تر در این کودتای سه نفره، شرایط اشخاصی است که عضو مهستان حضرات می شوند. من آن شرایط را که در متن و نامه دوم نوشته شده است، عینا می آورم:
شورای مشورتی مهستان
جبهه ملی ایران
پیرو مذاکرات هیئت رهبری در طی شهریور و مهر 1390، با ریاست شورای مرکزی جبهه ملی ایران و موافقت ایشان، پیشنهاد کورش زعیم مبنی بر تشکیل یک شورایعالی مشورتی به نام «شورای مهستان جبهه ملی ایران» که یک بار هم در تاریخ 2 مهر 1388 برای طرح در شورا، ارائه و در جلسه شورا هم خوانده شده بود، موافقت برای تشکیل موقت آن و طرح در نشست شورای مرکزی به عنوان متمّم، به اساسنامۀ جبهه ملی ایران حاصل شد.
شورای مهستان جبهه ملی ایران، که به طور موقت و آزمایشی تا تصویب آن برای افزودن به اساسنامه آینده جبهه ملی ایران، نه تنها بزرگان و پیشکسوتان مبارزه سیاسی در جبهه ملی را گرامی خواهد داشت، بلکه به آنان اجازه نظارت عالی بر همه مصوبات شورای مرکزی را خواهد داد و شرایط را برای پذیرش نسلهای میانسال و جوان که جبهه ملی ایران طی دو دهه گذشته از نیرو، استعداد، دانش و هوشمندی آنان غافل و بی بهره بوده است، در شورای مرکزی فراهم خواهد ساخت.
متن پیشنهاد
ماده 1: یک شورایعالی مشورتی به نام "شورای مهستان جبهه ملی ایران" تشکیل می شود که مقامی بالاتر از شورای مرکزی داشته و دارای حق بررسی همه مصوبات شورای مرکزی خواهد بود.
ماده 2: شورای مهستان، هر ماه دستکم یک بار نشست خواهد داشت، صورتجلسات شورای مرکزی را مطالعه و در مورد مسیر سیاسی بحث ها و ماهیّت مصوبات شورای مرکزی، دیدگاه مشورتی خود را اعلام خواهد نمود. شورای مهستان خود حق دارد موارد یا پیشنهادی را برای تصمیم گیری به شورای مرکزی ارجاع دهد.
ماده 3: همه مصوبات شورای مرکزی جبهه ملی ایران برای تایید، به شورای مهستان ارجاع می شود. مهستان حق دارد در مدت تعیین شده توسط شورای مرکزی، آنرا تایید، اصلاح یا رد کند. در صورت عدم تایید، مصوبه شورا باید دوباره مطرح و به تصویب دو سوم نشست بعدی اعضای شورای مرکزی برسد.
ماده 4: تعداد اعضای شورای مهستان، محدودیت نخواهد داشت و کسانی حق عضویت در شورای مهستان را دارند که یکی از شرایط زیر را دارا باشند:
آ- همه اعضای پیشین زنده شورای مرکزی جبهه ملی ایران که در شورای کنونی حضور نداشته باشند.
ب- هر عضو شورای مرکزی کنونی جبهه ملی ایران که از 80 سال به بالا سن داشته باشد.
ج- هر عضو شورای مرکزی کنونیِ بالایِ 70 سال می تواند داوطلبانه نامزد عضویت مهستان شود. پذیرش و انتقال عضو داوطلب از شورای مرکزی به شورای مهستان، با رای اکثریت اعضای حاضر در جلسه شورای مهستان خواهد بود.
د- هر نماینده صاحب رای در پلنوم یا کنگره های جبهه ملی ایران که 70 سال داشته، می تواند خود را نامزد شورای مهستان کند و در صورت انتخاب با رای اکثریت، مستقیما عضو شورای مهستان شود.
ه- عضویت در شورای مهستان، مادام العمر خواهد بود؛ مگر با کناره گیری داوطلبانه.
***
خوب خوانندۀ گرامی، شما کار و تصمیم این سه نفر یکّه تاز را همسان و همسو با تاسیس شورای نگهبان قانون اساسی در حکومت فقیهان ایران نیافته اید؟ آقایان رشیدی، هرمیداس و زعیم که بی شبهه، خود با این اختراع، هر سه نفرشان در راس مهستان برای مادام العمر جا خوش خواهند کرد، هم عنان با کسانی که در نخستین مجلس خبرگان اسلامی آش شورای نگهبان را برای ملت ایران پُختند، برآورد نمی کنید؟ در شهریور و مهر ماه سال 1390 خورشیدی در شورای مرکزی جبهه ملی، حرف و حدیثی رفته است و چیزهایی از سوی همان حضرات مطرح شده و از دستور جلسه بیرون رفته است. اما اکنون این سه نفر، کهنه قبا را بیرون کشیده و بر تن خود آویزان کرده و با ای میل به سراسر جهان فرستاده اند تا چه بشود؟ به گمان من در این میان، تنها آبروی آقای ادیب برومند به خطر افتاده است؛ وگرنه از این دود و دم، غذایی درست نمی شود و خوراکی به وجود نمی آید.
آقای زعیم!
این اقدام اگر مربوط به تصمیم هیئت رهبری و یا شورای مرکزی جبهه ملی ایران بود، می بایست توسط هیئت اجرایی جبهه، پخش می شد و به دست ما می رسید و نه توسط حضرتعالی. این کار دستپخت شماست و ادیب برومند بیچاره را نیز در یک تنگنا وادار به امضا کرده اید. ولی نمی دانید چه اندازه آش تلخ و زهرآگین است! و من چه اندازه برای ادیب برومند احساس بیچارگی می کنم... آیا بهتر نیست و نبود که از آقای آخوند جنتی نیز دعوت فرمایید که در این چیزستان شما عضو شود و شرایط سنی مصوبه شما از هر لحاظ برآورده شود؟
حضرت!
این دیگر نامش مهستان نیست؛ باید آن را قبرستان نامید. اگر اندکی تخفیف قائل شویم، می توان نامش را اتاق انتظارِ مرگ گذاشت! آری، زمانی که افرادی بالای هشتاد سال مهستان را شکوفه باران خواهند کرد، اتاق انتظار مرگ است!
شما تا کِی می خواهید کارهای خلاف اصول و ناشایست انجام دهید؟
دکتر محمد علی مهرآسا، کالیفرنیا
21/7/2013