سرنوشت غمانگیز موسیقی در ایران
فرهاد فخرالدینی بیش از پنج دهه اســـــــت که فعالــــــیتهای مستمری در زمینه موسیقی داشته است. او علاوه بر اقداماتی که خود در زمینه این هنر انجام داده، با بسیاری از بزرگان موسیقی معاصر کشورمان ارتباط داشته و با آنان همکاری کرده است، بنابراین نگارش کتاب «شرح بینهایت» از او علاوه بر یک اتوبیوگرافی، به عنوان بخشی از تاریخ معاصر موسیقی ما نیز یاد میشود. اهمیت این کتاب زمانی بیشتر میشود که به این مسئله توجه داشته باشیم که ما همواره در زمینه تاریخنگاری موسیقی با کمبود مواجه بودهایم. موسیقی همواره به عنوان یک حرفه، در ایران شغل ناموجهی بوده و همواره سعی شده از ثبت فعالیتهای عملی آن فاصله گرفته و بیشتر از نظر ریاضی به آن توجه شود. در چنین شرایطی ما به نوشتن شرححالنویسیها نیازمند هستیم تا کمبودهای موجود در این حوزه را جبران کنیم. متاسفانه در این سالها هنرمندان کمتری در این زمینه پیشقدم شدهاند و تنها «روحالله خالقی» که استاد و همکار فخرالدینی بوده است، کتابی با عنوان تاریخ موسیقی ایران نوشته است. با این وجود اثر فخرالدینی نیز در این حوزه یکی از آثار معتبر به حساب میآید، بهخصوص اینکه او هم به این هنر اشراف کامل داشته و هم از نزدیک با بزرگان و اتفاقات مهم موسیقی دوران خودش در ارتباط بوده است.
به عنوان اولین سوال درباره آنچه در این کتاب بیان شده است، توضیح میدهید؟
این کتاب خاطرات مشترک من و همسر مرحومم «آزرم» است. ما هر دو خاطرات خودمان را از کودکی نوشتیم و این مسئله تا زمان فوت آزرم که در سال 85 است، ادامه دارد. بعد از اینکه او از میان ما رفت، من خودم نوشتن این خاطرات را ادامه دادم و رهایشان نکردم، بهخصوص اینکه از آن سال من همچنان فعالیتهای مستمری را با ارکستر موسیقی ملی داشتم و آن ارکستر را رهبری میکردم؛ بنابراین دلم میخواست فعالیتهای این ارکستر نیز در این کتاب گنجانده شود. خاطراتی که در این کتاب آمده است تا تیرماه سال 88 که از رهبری ارکستر موسیقی ملی کناره گرفتم، ادامه دارد.
نگارش این کتاب در سال 88 پایان یافته پس چرا این اندازه دیر منتشر شده است؟
من پس از آن نیز نگارش این خاطرات را ادامه دادم. اتفاقا پس از آن، تاریخچه ارکستر موسیقی ملی را به شکل کاملتری در این کتاب بیان کردم و فعالیتهایی که در زمینه موسیقی انجام میدادم نیز به این کتاب اضافه شده است، برای مثال تصاویری از کنسرت سال 90 که به همراه ارکستر بزرگ مهرنوازان انجام شد، در این کتاب آمده است. علاوه بر آنکه خاطراتی از دوران کودکی ما نیز در این کتاب آمده است اما این کتاب لااقل 60 سال از زندگی من را دربرمیگیرد. از آن زمان که هنرآموز موسیقی بودم و نزد بسیاری از بزرگان موسیقی چون ابوالحسن صبا و همچنین علی تجویدی، هنرآموزی میکردم تا بعد از آنکه خودم به شکل جدیتری فعالیتهایم را در عرصه موسیقی ادامه دادم و با بسیاری از بزرگان این عرصه همکاری کردم. بنابراین این کتاب علاوه بر آنکه خاطرات من به عنوان یک نوازنده و آهنگساز را شامل میشود، دربرگیرنده بسیاری از فعالیتهای بزرگان موسیقی نیز هست. برای مثال من در بین سالهای 1342 تا 1343 با روحالله خالقی و جواد معروفی در ارکستر موسیقی «گلها» آشنا شدم و در این کتاب برای اولینبار خاطراتی از این بزرگان به رشته تحریر درآمده و خوانده میشود. علاوه بر آن در این کتاب از کودکی و نوجوانی من و آزرم نیز مطالبی بیان شده است؛ اینکه چطور با او آشنا شدم و چه سرگذشتی را در کنار یکدیگر از سر گذراندیم. همه اینها داستان زندگی من است؛ داستانی که فراز و نشیب بسیاری دارد و چیزهای جالبی در آن وجود دارد.
چقدر میتوان این کتاب را شامل خاطرات شخصی شما به عنوان یک آهنگساز تاثیرگذار در عرصه موسیقی دانست یا اینکه باید آن را مرجعی برای تاریخ موسیقی معاصر ایران نیز قلمداد کرد؟
ببینید من از سال 1338 که وارد هنرستان عالی موسیقی شدم، بسیاری از بزرگان موسیقی ایران در آنجا همکاری داشتند و چهرههای درخشان بسیاری در آن تدریس میکردند که از جمله آنان میتوان به استاد «علیاکبر شهنازی» پسر آحسین قلی و همچنین بسیاری دیگر از همکارانشان اشاره کرد که من در خدمتشان بودم و موسیقی را فرا میگرفتم. استاد احمد عبادی که پسرعموی استاد شهنازی و پسر میرزا عبدالله میشوند، نیز یکی دیگر از چهرههای شاخصی هستند که در آن زمان در هنرستان موسیقی حضور داشتند و همچنین بسیاری دیگر از موسیقیدانان بزرگ از جمله استاد پایور که من این امکان را داشتم تا به عنوان هنرجوی آنان فعالیت و به اصطلاح شاگردیشان را کنم. بعدتر با بسیاری از آنان همکار شدم که از آن جمله میتوان به همکاری با استاد حسین دهلوی اشاره کرد. من خودم نیز در هنرستان عالی موسیقی به تدریس پرداختم که در آن زمان استاد دهلوی رییس هنرستان بودند. بنابراین این کتاب خاطرات من را در هنرستان، هنرکده موسیقی ملی و همچنین رادیو بیان میکند.
همانطور که اشاره کردید، شما همواره در سالهای فعالیت حرفهای خود با بسیاری از چهرههای بزرگ موسیقی همراه شدید. این مسئله چطور امکانپذیر شد؟
هنرمندان پیش از انقلاب دو دسته بودند؛ یکی هنرمندانی که در رادیو کار میکردند و گروه دیگر فرهنگ و هنری بودند. من در هر دو جا کار میکردم بنابراین خاطرات مشترکی با بسیاری از چهرههای سرشناس موسیقی دارم. در رادیو بعد از اینکه به عنوان نوازنده فعالیت کردم، رهبر دایمی ارکستر رادیو- تلویزیون ایران شدم و بعد از انقلاب نیز از سال 77 تا 88 به مدت 11 سال رهبری ارکستر موسیقی ملی ایران را انجام دادم.
ارکستری که البته این روزها دیگر تعطیل است.
بله. من خود از بنیانگذاران این ارکستر بودم و حتی امتحان ورودی برای نوازندگی این ارکستر را نیز خودم انجام دادم که حالا متاسفانه بنا به دلایلی تعطیل شده است و این بسیار غمانگیز است. بههرحال اینها تمامشان تاریخ موسیقی این سرزمین هستند.
شما در این سالها هم به عنوان آهنگساز و هم به عنوان رهبر ارکستر و قبلتر نیز به عنوان نوازنده فعالیت داشتید. ضمن آنکه در تمام این سالها به عنوان مدرس نیز فعالیت داشتید. این جامعالاکنافی در موسیقی به چه صورت حاصل شده است؟
من از همان زمانی که فعالیت در عرصه موسیقی را شروع کردم، عاشق کارم بودم و علاوه بر آن بسیار پرکار نیز بودم. ضمن اینکه این شانس را داشتم که کسی که با من زندگی میکرد، هم به همین اندازه عاشقانه موسیقی را دوست داشته باشد. به همین دلیل است که در این سالها علاوه بر آنکه آهنگسازی و رهبری ارکستر میکردم، یکی از پرکارترین مدرسان موسیقی این کشور نیز بودم و این بخش مهمی از کارهای من در زمینه موسیقی را شامل میشود. اتفاقا در همین زمینه، کتاب دیگری نیز نوشتهام که تجزیه و تحلیل و شرح ردیف موسیقی ایران است و کتابی است که بسیار پرکار بوده و میتواند برای هنرجویان اهمیت بسیاری داشته باشد.
خانم آزرم خودشان هم موسیقی کار میکردند؟
او شاگرد ویلن من بود و این ساز را به خوبی مینواخت. ضمن اینکه هیچکس را مانند او ندیدم که به شناخت تصانیف قدیمی مسلط باشد – چه از نظر ترانه و چه از نظر شعر و ملودی- او در تمام طول زندگیاش یا میخواند یا مینوشت یا میشنید. او در تمام مدتی که به کارهای خانه رسیدگی میکرد، حتما باید به نوای موسیقی گوش میداد. ضمن اینکه او آرشیو بسیار خوبی از قطعات موسیقی داشت و یک کلکسیونر به حساب میآمد و موسیقیهای متنوع و خوبی داشت که به نظرم در نوع خود بینظیر بود. او البته تمام این کارها را در شرایطی انجام میداد که مزاحم کار من نباشد. او در همه سالهایی که در کنار من زندگی میکرد، این انگیزه را در من ایجاد میکرد که عاشقانه برای خدمت به موسیقی کشورم کار کنم. علاوه بر عشقی که میان ما وجود داشت، علاقهمان به موسیقی نیز سبب میشد تا از این نظر با یکدیگر کاملا تفاهم داشته باشیم.
به نظر میرسد در این سالها در زمینه کتاب خاطرات موسیقی خلاء بسیار زیادی وجود دارد. چرا؟
موسیقی در این کشور سرنوشت غمانگیزی دارد. ما حلقههای مفقوده بسیاری در تاریخ و همچنین موسیقی علمیمان داریم. در دورانی از تاریخ نوشتن درباره موسیقی و همچنین پرداخت به آن منع شد، به همین دلیل است که ما در بسیاری از دورههای تاریخیمان دچار خلأ در زمینه موسیقی هستیم. برای مثال چیزی از دوران موسیقی صفویان نمیدانیم، در حالی که تا قبل از آن موسیقیدانان بزرگی چون فارابی، صفیالدین ارموی، عبدالقادر مراغی و... وجود داشتند و فعالیتهای زیادی در زمینه موسیقی انجام داده بودند. البته در دوران جدیدتر بزرگانی چون علینقی وزیری و همچنین روحالله خالقی فعالیتهایی را در این زمینه انجام داده و کتابهایی را به رشته تحریر درآوردهاند. اما اینها هیچیکشان کافی نیستند و همچنان باید پژوهشهای مهمی در این زمینه انجام گیرد. باید اهالی موسیقی خود در این زمینه وارد عمل شوند و علاوه بر آن نگاه مسوولان هم نسبت به این هنر تا حد زیادی تغییر کند. باید آنها متوجه این مسئله شوند که موسیقی یک علم است. کسی که بر این اعتقاد است که موسیقی نباید کار و تدریس شود، جلوی علم را میگیرد. ما انتظار داریم به این هنر بهای بیشتری داده شود و من هم مانند بسیاری دیگر از اهالی موسیقی این آرزو را دارم که مسئولان در دولت جدید، توجه بیشتری به موسیقی داشته باشند. این دورانی که گذشت، دوران بسیار سختی برای موسیقی ما بود و من امیدوارم که آقای روحانی تلاش بیشتری برای ارتقای موسیقی انجام دهد.
اگر شرایط فراهم شود، بار دیگر رهبری ارکستر موسیقی ملی را انجام خواهید داد؟
من هنوز به این سوال نمیتوانم جواب دهم، نمیدانم شرایط آن طوری خواهد شد که بشود فعالیت کرد یا نه؛ اما بههرحال من انتظارات بسیار زیادی دارم. ضمن اینکه در این چهار سال نیز تمایل داشتند تا من بار دیگر فعالیتهایم را آغاز کنم اما هیچگاه انتظارات من را برآورده نکردند. اگر نگاه آنان به موسیقی تغییر نکند و به این هنر به عنوان یک هنر متعالی نگاه نکنند، نمیتوان انتظار داشت که در این زمینه اتفاق خاصی رخ دهد. در این سالها کسی به این مسئله توجهی نکرد که موسیقی تا چه اندازهای میتواند به اعتلای ایران بینجامد، همانطور که ما در ژنو کنسرتی را برگزار کردیم که باعث تحسین همگان شد، میتوان با پتانسیلی که در این زمینه وجود دارد، حرفهای بسیاری برای گفتن در تمام دنیا داشت.
- سما بابایی/ عكس: آرش عاشورنيا، روزنامه بهار